تنها مفر نقدینگی

معیار دیگری نیز برای سنجش افراد جدیدالورود وجود دارد. میزان کدهای مشارکت‌کننده در عرضه اولیه سهام، می‌تواند برآوردی از افراد فعال در بازار ارائه دهد. تعداد ۵۰ هزار کد در عرضه اولیه سهام کشت و صنعت گلدشت در مهرماه ۹۵ شرکت کردند. این عدد در عرضه‌های اولیه‌ اخیر به حدود ۹۰۰ هزار کد رسیده است. یعنی با یک حساب سرانگشتی جمعیت فعال در بازار ۱۸ برابر شده‌ است. این افراد جدیدالورود خود حکایت جالبی دارند. معمولا این افراد ابتدا با شک و تردید وارد بازار شده‌اند. وجه اندکی را بابت خرید یک سهام یا یک عرضه اولیه پرداخت کرده‌اند و بعد از اینکه سود خوبی برده‌اند، بخش بزرگی از پس‌انداز خود را به بازار وارد کرده‌اند. برخی نیز به استقراض از دیگران پرداخته‌اند و با سرمایه دیگران در حال فعالیت هستند. کار به جایی رسیده که شنیده می‌شود در بسیاری از شرکت‌های کوچک و بزرگ، کارمندان بخشی از وقت خود را به خرید و فروش سهام اختصاص داده‌اند.

میزان آشنایی این افراد با بورس نیز نکته مهمی است. گروهی از این افراد مطلقا هیچ‌گونه آشنایی با بورس و سهام ندارند و فقط تغییرات قیمتی سهام را دنبال می‌کنند. گروهی نیز که به لزوم آموزش اعتقاد دارند، حداکثر در کلاس‌های آشنایی با بورس شرکت می‌کنند یا تحلیل‌های نموداری را بررسی می‌کنند. از سوی دیگر تازه واردها با هدف کسب سود مقطعی وارد این بازار شده‌اند و قصد ماندن در این بازار را ندارند. بنابراین سطح حساسیت آنها نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی بالاست، ولی نسبت به امور اقتصادی و مالی حساسیتی ندارند. به عنوان یک نمونه در پاییز سال ۹۷ کمتر از ۲۰ نماد قیمتی بالای ۲۵۰۰ تومان داشتند، ولی در حال حاضر بیش از ۱۲۰ شرکت قیمتی بالای ۲۵۰۰ تومان دارند. این در حالی است که از سال گذشته تاکنون در این شرکت‌ها اتفاق خاصی نیفتاده و فروش و سودآوری آنها تغییر چندانی نداشته است. پس از ترور سردار سلیمانی، شاهد اولین واکنش دسته جمعی این افراد بودیم و طی یک هفته بیش از ۴۵۰۰ میلیارد تومان نقدینگی از بازار خارج شد. بسیاری از فعالان بازار گمان می‌کردند، این نقطه آغاز حرکت اصلاحی بازار است. اما پس از یک هفته و بازگشت آرامش به بازار، ناگهان با ورود مجدد این نقدینگی مواجه شدیم و قیمت‌ها در اکثر نمادها به قیمت‌های پیشین و حتی بالاتر از آن رسید.

بنابراین آنچه در بازار امروز حکومت می‌کند نقدینگی است. تحرکات این نقدینگی نیز بر اساس تحلیل‌های اقتصادی و مالی صورت نمی‌پذیرد، بلکه سودای کسب بیشترین سود را در سر دارد. از این رو شاهد هستیم که بر اساس توجیهات و بهانه‌های مختلف به خرید و فروش می‌پردازد. مثلا برای یک شرکت حرف از ارزش زمین چند هکتاری آن در جاده مخصوص کرج به میان می‌آورد و با محاسبه قیمت آن، بیان می‌کند که فروش این زمین می‌تواند به هر سهم بیش از قیمت کنونی سهام سود برساند. غافل از اینکه این زمین باید مورد استفاده بخش تولید قرار گیرد و بدیهی است تولیدکننده‌ای که قصد آغاز فعالیت داشته باشد، به جای مصرف چندصد میلیارد تومان سرمایه برای خرید زمین در جاده مخصوص، ترجیح می‌دهد در اراضی دورتر نسبت به تهران که قیمتی نزدیک به رایگان دارند، مستقر شود.

این دست بهانه‌تراشی‌ها برای توجیه رشد قیمت سهام نشانه‌ای از این هستند که در بازار کم‌کم رابطه بین سودآوری و قیمت سهام در حال گسستن است. البته این رابطه هنوز در سهام شرکت‌های بزرگ فلزی، معدنی و پتروشیمی برقرار است، ولی در بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط شاهد از بین رفتن آن هستیم. تجربه نشان داده است که در هر جای دنیا و هر بورسی، زمانی که رابطه قیمت سهام با سودآوری شرکت‌ها قطع شد، باید منتظر ریزش سنگین بازار باشیم. با این حال تعیین زمان برای این واقعه تقریبا محال است، خاصه اینکه سایر بخش‌های اقتصادی تحرک کمی دارند و نقدینگی مفرّی به جز بورس ندارد. همچنین پیش‌بینی رشد نقدینگی در سال آینده و به تبع آن تورم و رشد نرخ ارز باعث شده است که دیدگاه‌ها نسبت به رشد قیمت سهام خوش‌بینانه‌تر شود و پدیده «پیش‌خور» شدن وقایع آتی در قیمت‌های امروز سهام حادث شود. خلاصه اینکه بازار سهام به سرعت در حال رشد است و هیچ مانعی، حتی موضوع مهمی مثل شهادت سردار سلیمانی، نتوانسته است جلوی آن را بگیرد. نمی‌توان برآورد کرد که این دور سریع رشد چه زمانی به پایان می‌رسد و حتی مکانیزم ادامه آن نیز مشخص نیست. بنابراین شاید بهترین استراتژی برای فعالان بازار، اولویت دادن به کنترل و مدیریت ریسک باشد. در چنین شرایطی بهتر است اندیشیدن به سود و بازدهی در رتبه دوم قرار گیرد؛ چراکه حفظ و صیانت از سودهایی که تاکنون کسب شده‌اند امری بسیار مهم است.