آینده روابط  با آمریکا

از دید عده‌ای برگزیت آغازی جدید است و از نظر دیگران یک اشتباه تاریخی. عده‌ای از اینکه انگلستان دیگر در قید و بند اتحادیه اروپا نیست و حق حاکمیت خود را پس گرفته خشنود هستند، اما دیگران به خاطر جدایی از هم‌پیمان‌ها و ارزش‌هایی که پروژه اروپایی نماد آن بوده ناراحتند. بریتانیا اکنون با همان گزینه حیاتی رو‌به‌روست که ماه پیش و طی سه سال اخیر با آن مواجه بوده است. جدایی از اتحادیه اروپا صرفا سبب فوری‌تر شدن تصمیم‌گیری‌ها شده است. می‌توان گفت مهم‌ترین پرسش این است که آیا در آینده انگلستان قصد دارد دیدگاه اقتصادی و سیاسی نزدیک به همسایگان خود یعنی کشورهایی که با آنها دارای میراث مشترک از اعتقادات و ارزش‌هاست داشته باشد یا سعی خواهد کرد به سمت یک ابرقدرت جهانی نظیر ایالات متحده یا حتی چین برود، کشورهایی که رویکردشان به حقوق و استانداردها اساسا با رویکردهای انگلستان متفاوت است؟

طرفداران برگزیت همواره گفته‌اند انگلستان مجبور نیست یکی از این دو گزینه را انتخاب کند. این کشور از قدرت اقتصادی کافی برای آنکه یک ابرقدرت باشد برخوردار است و می‌تواند شرایط تجاری مورد نظر خود را به دیگران تحمیل کند. واقع‌بین‌هایی که این تصویر زیبا را به چالش می‌کشند به کوچک شمردن کشورشان متهم می‌شوند. اما اکنون انگلیسی‌ها باید تصمیم‌های سختی درباره آینده اتخاذ کنند. آنها می‌توانند نزدیک به اتحادیه اروپا باقی بمانند و برای به حداقل رساندن اثرات اقتصادی جدایی، از قواعد این اتحادیه پیروی کنند، البته بدون داشتن حق اظهارنظر. آنها همچنین می‌توانند به مذاکره پرداخته و طی آن مشخص کنند چه شکلی از روابط تجاری با اتحادیه اروپا خواهند داشت.

بوریس جانسون وظیفه‌ای بسیار مهم برعهده دارد. به نظر می‌رسد او نگاه خوشبینانه به اتحادیه اروپا ندارد. اما دیدگاه‌های وی درباره جدایی و آینده نقایص متعدد دارد. شعار او برای همراه کردن همه با جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا «باز پس گرفتن کنترل» بود اما در دنیای در هم تنیده کنونی این شعار چندان معنایی ندارد. اقتصاد انگلستان به اندازه کافی بزرگ نیست که بتواند شروط خود را به غول‌های اقتصادی رقیب و بلوک‌های تجاری خارجی تحمیل کند. در واقع سوال این نیست که آیا بریتانیا پس از جدایی تابع قواعد دیگران خواهد بود و در صورت تبعیت انگلستان تابع قواعد و قوانین چه کشور و بلوک تجاری خواهد بود.

اگر جانسون نتواند با اتحادیه اروپا به یک پیمان تجاری مناسب دست پیدا کند زیان‌های حاصل از مشکلات اقتصادی عموما گریبانگیر اقشار کم‌درآمد انگلستان خواهد شد. یک توافق تجاری شبیه توافقی که بین کانادا و آمریکا وجود دارد نه فقط از نابرابری‌های اقتصادی در درون انگلستان نمی‌کاهد بلکه بر آن می‌افزاید. از سوی دیگر فقدان توافق تجاری یک انگیزه قوی برای تلاش بیشتر اسکاتلند برای استقلال خواهد بود.

دومین موضوع مهم این است که برگزیت به شکل بنیادی نقش انگلستان در جهان را دگرگون می‌کند. فوری‌ترین چالش دیپلماتیک انگلستان نحوه تعامل با آمریکاست. ترامپ از جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا حمایت کرد، زیرا معتقد بود این جدایی در جهت منافع آمریکاست، اروپا را ضعیف می‌کند و سبب می‌شود انگلستان بیش از گذشته درخواست‌های آمریکا را بپذیرد. ترامپ قبلا از انگلستان خواسته است در مورد ایران و فلسطین با مواضع آمریکا هماهنگ باشد و این پرسش مطرح است که اگر ترامپ تصمیم بگیرد تعرفه‌ها بر کالاهای صادراتی اروپا را بالا ببرد انگلستان چه گزینه‌ای را انتخاب خواهد کرد.

در ماه‌های آینده انگلستان باید بسیار با احتیاط رفتار کند زیرا ترامپ معتقد است دیگران یا با او هستند یا علیه او. مواضع ترامپ درباره ریسک امنیتی همکاری با شرکت هوآوی و مالیات اروپا بر غول‌های فناوری آمریکا نمونه‌هایی از مسائلی هستند که در آینده انگلستان باید درباره آنها تصمیم بگیرد. چالش بعدی نحوه تعامل انگلستان با چین، روسیه، برزیل، اسرائیل، ترکیه و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس است. جانسون باید نوعی تعادل در روابط خود با چین و آمریکا برقرار کند زیرا روابط این دو کشور پر تنش است و دولت کنونی آمریکا به اتخاذ رویکردهای خصمانه تمایل دارد. همچنین نباید در مذاکرات تجاری با اتحادیه اروپا مشکلات بزرگ دیپلماتیک پدید آید. انگلستان از اتحادیه اروپا خارج شده اما اروپا همچنان همسایه انگلستان باقی خواهد ماند. روابط انگلستان با نهادهای اروپایی مثل سابق نیست اما مردم این کشور همچنان برای گذراندن تعطیلات، تحصیل و کار به اروپا سفر خواهند کرد. در آینده دولت انگلستان باید درباره‌ نزدیک‌تر شدن به آمریکا یا اتحادیه اروپا تصمیم‌گیری کند.