ویروسی که یخ‌ها را ذوب می‌کند

جنگ تجاری چین و آمریکا سال‌هاست که در حال جریان است و از روابط سیاسی گرفته تا اقتصادی، همه کشور‌ها را تحت‌تاثیر خود قرار داده است. در اوایل سال میلادی جدید، آمریکا و چین توافق‌نامه‌ای امضا کردند. اما اکنون با توجه به شیوع این ویروس، باید منتظر ساختار‌های جدیدی در روابط این دو کشور بود. می‌توان گفت کرونا باعث شده است تا نااطمینانی بیشتری بین طرفین شکل بگیرد و آمریکا نیز به‌خاطر خطر ناشی از شیوع بیشتر این ویروس به کشور خود، خواستار کاهش روابط شده است. سرنوشت این جنگ تجاری بسیار معطوف به بقای کرونا است و باید دید تا به کی چین و در ادامه جامعه جهانی را درگیر خود می‌کند. در ادامه این گزارش به اثرات مختلف این ویروس در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت می‌پردازیم.

 پیامد‌های کوتاه‌مدت

۱- تغییر مسیر تجارت: ایالات‌متحده در حال خرید کالاهایی از کشور‌هایی غیر از چین است. این امر می‌تواند یک نکته کوچک اما مثبت برای اتحادیه اروپا و انگلیس باشد. شرکت مشاوره کاپیتال اکونومیکس در لندن، تخمین می‌زند که هزینه شیوع این بیماری در تنها سه ماه نخست سال ۲۰۲۰ بیش از ۲۸۰ میلیارد دلار خواهد بود. این رقم از بودجه سالانه اتحادیه اروپا، درآمد سالانه شرکت‌ مایکروسافت و درآمد سالانه شرکت اپل بیشتر است و هشت برابر بودجه سالانه کشوری مانند نیجریه است. اما این امر لزوما به معنی پیروزی آمریکا نیست و باید دید تا چه میزان این ویروس قرار است به‌عنوان یک خطر جدی برای همگان تلقی شود. در یک الگوی اقتصادی که با همکاری روبرت زیمک، مدرس دانشگاه ادینبورگ انجام شد پیش‌بینی می‌شود که با تاثیر این ویروس کسری تجاری ایالات‌متحده با چین تقریبا به‌طور کامل جبران خواهد شد.

۲- معامله تجاری «مرحله یک»: چین متعهد شده است که ۲۰۰ میلیارد دلار کالا از کشور آمریکا در بخش‌هایی از جمله کشاورزی، خدمات، تولید و انرژی خریداری کند. این مساله به‌طور بالقوه برای اتحادیه اروپا و انگلیس می‌تواند اثر منفی داشته باشد. هرگونه افزایش در خریدهای چینی از ایالات‌متحده بعید به‌نظر می‌رسد خرید جدید باشد، بنابراین باید از جایی دیگر سرچشمه بگیرد. حال با وضعیت کنونی، چین در معاملات و مذاکرات دست پایین را دارد و می‌تواند باعث تغییر رفتار‌های دو کشور شود.

۳- شیوع ویروس: کرونا گرچه ارتباط مستقیمی با جنگ تجاری ندارد، اما تنش بین آمریکا و چین را تشدید کرده است. زنجیره تامین به‌هم ریخته شده است و چند خط هوایی بین‌المللی به‌طور موقت مسیرهای خود را به مقصد چین خاموش کرده‌اند و بسیاری دیگر از کشور‌ها میزان سرمایه‌گذاری‌های خود را در آسیا کاهش داده‌اند. تحریم‌های ناشی از ویروس باعث ایجاد فشار بر بسیاری از شرکت‌ها شده است، این فشار بر همگان احساس می‌شود، از فروشندگان کالا در چین گرفته تا کسانی که در آنجا تولیدکننده هستند.

ووهان، شهری است که بیشتر از همه شهرها و مراکز در چین با این ویروس درگیر است. این شهر مرکزی برای قطعات خودرو است و بنابراین به خودروسازان از این ویروس بیشترین آسیب وارد شده است. تنها چند هفته بعد از شروع بحران، فولکس واگن کارخانه‌های خود را در چین تعطیل کرد و سایر خودروسازان جهانی هشدار دادند که تاسیسات مستقر در اروپا و آمریکا نیز فقط چند هفته با تعطیلات فاصله دارند. مشکلات شرکت‌ها به معنای مشکل برای سرمایه‌داران نیز هست. آدام شپرس، مدیر تجارتی و ساخت‌و‌ساز در سانتاندر، بر نگرانی‌های مربوط به «زنجیره‌های عرضه گسترده در فضای صنعتی و تولیدی» تاکید می‌کند. در اینجا، لغو سفارش‌ها و خاتمه کار کارخانه‌های ناشی از این ویروس می‌تواند «مدل‌های تجاری و در نهایت اعتبار مشتری» را نادیده بگیرد. اگر همین وضع ادامه پیدا کند، بعد از انتخابات آمریکا و انتخابات دوباره ترامپ، وضعیت قراردادهای چین و آمریکا می‌تواند به کلی تغییر کند.

چشم‌انداز میان‌مدت

۱- تغییر تامین‌کنندگان: با شروع جنگ تجاری، شرکت‌ها مجبور به یافتن منابع جایگزین از ورودی‌ها برای زنجیره‌های تولید خود شدند. این جابه‌جایی تامین‌کنندگان قطعات جدید با هزینه اصطکاک و همچنین قیمت بالقوه بالاتری همراه شد و بالطبع، اعتماد، تضمین کیفیت و شبکه‌های لجستیکی باید دوباره ساخته شوند. از نتایج اولیه آن این بود که برخی از تولید‌کنندگان از این چرخه خارج شوند. به دلایل زیادی از جمله سیاست و حساسیت‌های تجاری، شرکت‌های معدودی آماده هستند آنچه را که انجام داده‌اند برای بازسازی منابع خود به اشتراک بگذارند. Li & Fung که یک منبع تامین‌کننده مستقر در هنگ‌کنگ است در نتایج موقت خود در سال ۲۰۱۹ نشان داد که به یک خرده‌فروش آمریکایی کمک کرده است تا در دو سال، اعتماد خود را به ورودی‌های چین از ۷۰ درصد به ۲۰ درصد کاهش دهد. این جریان بسیاری از شرکت‌های دیگر نیز هست که توانسته‌اند خرده‌فروشی‌های آمریکا را به سمت خود بکشانند تا از بازار‌های چین فاصله بگیرند. اما با این حال شیوع کروناویروس نمونه‌ای واضح از چگونگی وابستگی بسیاری از شرکت‌ها به چین است. این پدیده نشان داد که شرکت‌های تامین‌کننده به چه میزان به تولیدی‌های چینی وابسته‌اند و متضرر شدن کارخانه‌های چینی به معنی متضرر شدن آنها نیز هست.

۲- معمای عدم‌قطعیت: آینده نامعلوم از وضعیت تجارت در جهان، تمامی واحد‌های اقتصادی را مجبور کرده است که پیش‌بینی‌های مختلفی از آینده انجام دهند و سناریو‌های متفاوتی را در نظر بگیرند. شاخص عدم قطعیت جهانی، که نااطمینانی در سراسر جهان را دنبال می‌کند، نشان می‌دهد که این وضعیت در سراسر دنیا فراگیر شده است. طبق معمول در چنین شرایطی، شرکت‌ها در تلاش هستند تا حد امکان کار کمتری انجام دهند. در ماه مه سال ۲۰۱۹، یک سوم از پاسخ‌دهندگان به نظرسنجی AmCham چین گفتند که تصمیمات سرمایه‌گذاری خود را به تعویق انداخته یا لغو کرده‌اند. بررسی EUCham در سپتامبر ۲۰۱۹ همچنین نشان داد که سطح نااطمینانی قابل‌توجهی وجود دارد. تقریبا دو سوم از پاسخ‌دهندگان گفته‌اند که آنها استراتژی‌های خود را بدون تغییر گذاشته‌اند اما «وضعیت را تحت‌نظر دارند». در مقایسه با یک پرسشنامه قبلی در ماه ژانویه؛ این سطح از نااطمینانی بسیار باعث تعجب و شگفتی است. این عدم اطمینان در مورد سیاست ایالات‌متحده نیز به چشم می‌خورد و باید دید که ترامپ به چه شکل با این پدیده برخورد خواهد کرد.

۳- معاملات تجاری: با آنکه تمامی بخش‌های جهانی و واحد‌های مالی ابراز نگرانی کرده‌اند اما این امر می‌تواند فرصتی برای بسیاری از کشور‌ها نیز باشد. اتحادیه اروپا و انگلیس که به‌تازگی از آن جدا شده است می‌توانند با بستن قرارداد‌هایی با چین در حوزه فناوری قدم‌های مهمی بردارند و سیاست خارجی خود را با این کشور تغییر دهند.

نمای بلندمدت

درگیری بین ایالات‌متحده و چین صرفا اقتصادی نیست و دارای ابعاد سیاسی، فرهنگی و نظامی است، به همین دلایل غیرقابل پیش‌بینی است و بعید به‌نظر می‌رسد که به‌زودی این درگیری پایان یابد. بزرگ‌ترین خطر در طولانی‌مدت این است که ایالات‌متحده و چین به دو قطب کاملا جدا از هم تقسیم شوند و هر کشور از نیروی نظامی گرفته تا دستیابی به فناوری را علیه دیگری به کار گیرد. اگر فرض کنیم که این روند ادامه پیدا کند و این دو کشور حوزه نفوذ خود را گسترش دهند، حال سوال اینجاست که آیا کشور‌های دیگر، از جمله شرکت‌های اتحادیه اروپا و انگلیس، قادر به فعالیت در هر دو کشور خواهند بود؟

۱- تغییر ظرفیت تولید: این امر حتی سخت‌تر و پرهزینه‌تر از جابه‌جایی منابع و تعویض کارگران است. با بیشتر شدن این جنگ و عدم ارتباط این دو کشور باهم، هر دو مجبورند ظرفیت‌های تولیدی خود را برای بلندمدت بسیار بالا برده تا تمام عملیات تجاری خود را بومی کنند که کار بسیار دشواری به حساب می‌آید. یک مدیر اجرایی موفق آسیایی معتقد است که از سطل و گلدان‌های پلاستیکی گرفته تا بسیاری از کالاهای دیگر، به سختی قابل‌جابه‌جایی هستند؛ زیرا تجهیزات قالب‌گیری تزریقی به‌راحتی جابه‌جا نمی‌شوند. در مورد کارخانه‌های نساجی، حتی ویتنام هنوز هم نیاز به وارد کردن پارچه از چین دارد، زیرا کارخانه‌های لازم را ندارد. چین با توجه به آگاهی به این مسائل می‌داند حتی با رشد ویروس کرونا نیز به‌راحتی قابل‌حذف شدن از معادلات تجاری کشور‌ها نیست.

در همین حال، چین در مورد اینکه بخش‌هایی از زنجیره تامین را از دست بدهد، استراتژیک عمل می‌کند. شرکت‌های شنژن، که تمایل به تسلط بر تولید فناوری خارج از ایالات‌متحده را دارند، ممکن است ضمن ادامه روندهای بالاتر، مونتاژ سطح پایین را به کشورهای همسایه مانند ویتنام منتقل کنند که بسیاری از مؤلفه‌های مورد نیاز محصول نهایی را تامین می‌کند. شگفت‌آور است که ویتنام در حال حاضر در بخش صادرات از بسیاری از رقبای خود پیشی گرفته است. احتمال بازگشت چین با ظرفیت تولیدی گذشته به غرب در کوتاه‌مدت بسیار کم است اما به هیچ وجه نمی‌توان اثر چین را در این معادلات نادیده گرفت.

۲- خودکفایی کشورها: سازندگان محصولات فناوری در ایالات‌متحده و چین به‌طور فزاینده‌ای از استفاده از محصولات یکدیگر به دلایل مسائل امنیتی و ملی منع شده‌اند. چین قصد دارد تا سال ۲۰۲۳ فناوری‌های خارجی را از دفاتر دولتی خارج کند. ایالات‌متحده آمریکا شرکت‌ها را از خرید تجهیزات برخی از تامین‌کنندگان چینی از جمله هوآوی و‌هایکوییسون به سازمان‌های دولتی منع کرده است. این محدودیت‌ها حتی به انگلستان هم کشیده شده است مانند نقش هوآوی در خدمات شبکه‌های نسل پنجم تلفن همراه.

اقدامات ایالات‌متحده برای قرار دادن چین در پشت دیوار آتش احتمالا تلاش برای توسعه استانداردهای فناوری خود را تسریع می‌کند. این امر همچنین باعث می‌شود که خودکفایی به‌عنوان یک هدف کلی سیاست در برنامه طرح‌ریزی شده در چین ۲۰۲۵ نمایان شود که یک نیاز بسیار جدی است. شورای روابط خارجی خاطرنشان می‌کند که این طرح تا سال ۲۰۲۵، ۷۰ درصد از خودکفایی در صنایع پیشرفته بازارهای جهانی تا سال ۲۰۴۹ از طریق روش‌هایی از جمله استفاده از یارانه، تملک و انتقال فناوری را هدف قرار می‌دهد. شاید این کاردر نگاه اول ممکن یا آسان نباشد، اما برای بقا ضروری است. بسیاری معتقدند که با جلوتر رفتن زمان این غرب است که به چین وابسته می‌شود تا اینکه چین به غرب وابسته باشد. به‌نظر می‌رسد سیاست‌های ایالات‌متحده این روند را تسریع می‌کند.

۳- فناوری: اختلافات حل‌نشده بین دو کشور بر سر مسائل مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌تواند به دودستگی در جهان و کاهش سرعت توسعه هوش مصنوعی و فناوری‌های نسل پنجم تلفن همراه منجر شود. یارانه‌هایی که دولت چین به شرکت‌های دولتی این کشور پرداخت می‌کند و رقابت سخت آمریکا و چین در حوزه هوش مصنوعی، شبکه‌های نسل پنجم تلفن همراه و سایر فناوری‌هایی که به‌نوعی با امنیت ملی ارتباط دارند، از جمله مسائلی هستند که هنوز بین دو کشور حل‌وفصل نشده‌اند. در حال حاضر چین به خاطر مقابله با فناوری‌های آمریکایی استفاده از گوگل را در کشور خود با محدودیت‌های بسیاری همراه کرده است.

نتیجه

این ویروس می‌تواند یک شانس بیرونی برای پیوند چین و آمریکا باشد تا دوباره به هم وصل شوند. آسیب‌های اقتصادی ناشی از این ویروس ممکن است جامعه جهانی را به هم نزدیک کند. حتی برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند می‌تواند به تغییرات ساختاری در دستگاه حاکمیتی چین هم منجر شود. باید منتظر ماند و دید که این ویروس تا چه زمانی قصد پیشروی دارد و علاوه بر چین بر کشور‌های دیگر خصوصا آمریکا به چه میزان سرایت می‌کند؟ متغیر‌های مهم دیگری نیز وجود دارد که در روابط تجاری آمریکا و چین بسیار موثر هستند که در راس آنها می‌توان به انتخابات آمریکا اشاره کرد.

23 (4)

23 (5)