خرید‌های هیجانی

۱- مورد قبول همگان است که علت اصلی آغاز رشد بازار سرمایه و عامل محرک این بازار مثل سایر بازارها طی ۳۰ ماه گذشته رشد قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی و در نتیجه کاهش ارزش حقیقی قیمت‌ها بوده است. کاملا واضح است که شاخص بورس نه‌تنها افزایش قیمت ارز را پوشش داده، بلکه تورم انتظاری آتی (یا حتی رشد آتی قیمت ارز) را خیلی بیش از واقع در نظر گرفته است. آن هم در شرایط تحریم و اوضاع نابسامان بازارهای جهانی که قطعا بر عملیات شرکت‌های بورسی تاثیر منفی خواهد داشت.

۲- در مواقعی براساس قانون (موقت) به شرکت‌ها مجوز افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها را می‌دهند. عاملی که شاید در مقطع زمانی بسیار کوتاه و صرفا از لحاظ روانی و هیجانی باعث رشد قیمت سهم شود، اما به علت رشد هزینه استهلاک (به جز افزایش سرمایه از محل زمین و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت) عمدتا متناسب با میزان افزایش سرمایه، باعث کاهش سودآوری آتی شرکت شده که در نهایت تاثیر منفی خود را بر قیمت سهم خواهد داشت. نمونه‌های فراوانی در بازار سهام وجود دارد که در دوره قبلی افزایش افسارگسیخته قیمت ارز، شرکت‌ها از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها اقدام به افزایش سرمایه کرده، شاهد تشکیل صف‌های خرید سهام در کوتاه‌مدت بوده و سپس بعد از افزایش سرمایه به علت کاهش سود و سپس کاهش قیمت سهم، سال‌ها مورد استقبال فعالان بازار سرمایه قرار نگرفته‌اند.

۳- وقتی قیمت‌ها در بازاری به‌صورت هیجانی رشد می‌کند تحلیل‌ها کمرنگ شده و توجیهات اضافه می‌شود. فعالان بازار سعی می‌کنند با توجیهات مختلف، رشد قیمت‌ها را منطقی و واقعی بدانند. تازه‌واردهای بازار که اغلب نه آشنایی با آن بازار دارند و نه آموزش دیده‌اند، به‌دنبال خرید سیگنال‌ها و پیمودن راه چند ساله در یک شب هستند. گوش‌های اغلب این افراد فقط سخنانی را می‌شنوند که دوست دارند فقط آن سخنان نقل شود و سخنان خلاف نظر سریع رد شده، بدون آنکه کمی در آن تامل شود. رفته‌رفته تحلیل جایی در بازار ندارد. تحلیل تکنیکال مدام سقف‌های جدید را پیش‌بینی می‌کند (قدرت تحلیل تکنیکال در پیش‌بینی سقف‌های جدید به مراتب کمتر از پیش‌بینی کف‌ها و اصلاحات بازار است). تحلیل بنیادی از معیار قرار دادن سود شرکت‌ها به سمت خالص ارزش روز دارایی‌ها و حتی ارزش روز دارایی‌ها بدون در نظر گرفتن بدهی‌های شرکت‌ها می‌رود و سرانجام ارزش جایگزینی ملاک قیمت‌گذاری می‌شود. ارزش جایگزینی که عمدتا با ارزش تسویه یا ارزش انحلال شرکت برابری می‌کند، قیمت سهم می‌شود. قیمت انحلال یک شرکت بورسی! صورت‌های مالی و گزارش‌های ماهانه محلی از اعراب برای تحلیل ندارند. سرانجام دیگر تحلیل‌ها رنگی ندارند و معیار رشد بازار می‌شود جریان نقدینگی و استقبال عموم از بازار.

از سوی دیگر آیا هم اکنون جریان نقدینگی در زمان مناسبی وارد بازار سرمایه می‌شود؟ آیا نتیجه استقبال عموم از سایر بازارها برای آنان سودآور بوده است؟ نتیجه صف بستن‌های عموم برای یک کالا چه بوده است؟ این روزها خبرها از استقبال عموم مردم از بازار سرمایه، از افزایش تعداد کدهای سهامداری صادر شده و حضور ۲ درصدی جمعیت کشور در عرضه‌های اولیه تا صف‌های طولانی و چند ساعته مشتریان در کارگزاری‌های بورس حکایت می‌کند. اینکه اقبال عموم به بازار سرمایه افزایش یابد رویدادی مثبت است. اما آیا ساختار و زیرساخت‌های آن در بازار سرمایه فراهم است؟ آیا حدود ۵/ ۱ میلیون نفری که به‌طور مستقیم در بازار سرمایه برای خرید سهام فعالیت می‌کنند همگی آموزش دیده‌اند و سواد مالی این بازار را دارند و با قوانین مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک آشنایی دارند و اساسا معاملات سهام شغل آنها است یا صرفا براساس تبلیغات بدون پشتوانه وارد این بازار شده تا سوار بر موج شوند و موج‌سواری کنند؟

بازار سهام از نظر بنیادی هم حاوی نکاتی است؛ سود‌های فصلی شرکت‌ها طی چهار دوره اخیر روند مثبت و رو به رشدی داشته که عمدتا تورمی بوده است. اما با ثبات نسبی نرخ ارز و نرخ تورم طی چند ماه گذشته و فروکش کردن هیجانات و از بین رفتن تقاضاهای کاذب در بازار‌ها، نشانه‌هایی از یک رکود نسبی در بازار‌ها نمایان شده است. روند عمده گزارش‌های ماهانه شرکت‌ها به بازار سرمایه سیگنال‌هایی از این جهت صادر کرده است که در ماه‌های آتی گزارش‌های جذابی به بازار مخابره نخواهد شد به‌خصوص بعد از شیوع بیماری کرونا در کشور، بازارهای جهانی نیز شرایط خوبی ندارند. کاهش تند قیمت نفت در کنار ریزش بورس‌های جهانی و افت قیمت کامودیتی‌ها، نشان از آن دارد که شرایط بازارهای جهانی نامساعد است که می‌تواند برای بورس تهران نیز تبعات منفی داشته باشد.

نسبت P/ E یکی از معیارهای ارزیابی خرید سهام است. درحال‌حاضر این نسبت به عدد ۱۰، سقف تاریخی خود رسیده است. نسبت P/ b نیز که از دیگر معیارهای ارزیابی سهم است، درحال‌حاضر برابر با عدد ۹ است که از سقف تاریخی خود در عدد ۵/ ۶ فاصله گرفته است. افزایش قابل‌توجه نسبت ارزش جاری بورس تهران به تولید ناخالص داخلی (به قیمت اسمی) و رسیدن به ۶۰درصد و عبور از سقف ۴۰درصد (تولید ناخالص داخلی سال ۹۸ براساس مقدار سال ۹۷ و تورم نقطه به نقطه، تخمین زده شده است) در کنار افزایش نسبت ارزش جاری بورس تهران به حجم نقدینگی و رسیدن به نسبت ۷۷درصد و عبور از سقف تاریخی ۶۰درصد نشان از آن دارد که شرایط فعلی بازار سرمایه هشداردهنده است و نیاز به تحلیل‌های اساسی و صحیح دارد.

 در ادامه برخی از عواملی که وجود هیجان در بازار را تایید می‌کند، بیان شده است:

- افزایش تمایل مردم به سرمایه‌گذاری در بورس با توجه به رشد اقتصادی منفی در کشور.

- افزایش حجم معاملات برخط و در نتیجه آن، امکان شناسایی سودهای قابل‌توجه لحظه‌ای و روزانه در بازار.

- گسترش و پررنگ شدن اخبار بازار سهام در رسانه‌ها. درحال‌حاضر، از صداوسیما گرفته تا گفت‌وگوهای افراد در تاکسی، همگی از رشد بورس حکایت می‌کنند.

- افزایش ریسک‌پذیری در جامعه. دریافت وام و اعتبار معاملاتی برای حضور در بورس و خرید سهام.

- نگاه صرفا اسمی به متغیرها در سطح رسانه‌ای و عموم (بورس کشور در بین برترین بورس‌های جهان از لحاظ بازدهی).

- افزایش توجهات از جانب دولت به بازار سهام برخلاف نظر مسوولان بازار. نمونه آن وتوی تصمیم هیات‌مدیره بورس درخصوص کاهش دامنه نوسان قیمت است.

- تغییر در ساختارهای معاملاتی، نظارتی و... در بازار سرمایه. تصمیمات سریع و پی‌درپی مسوولان بازار. از جمله حجم مبنا، محدودیت صدور کد معاملاتی جدید و...

- حضور قابل‌توجه افراد غیرحرفه‌ای در بازار.

- افزایش عبارت‌های «چی بخرم» یا «تحلیل فلان سهم چی است» در سایت‌ها و فضای مجازی.

- رشد چشمگیر حجم معاملات روزانه در بازار و رسیدن به مرز ۱۰ هزار میلیارد تومان.

نتیجه‌گیری: مطلب فوق حاکی از هشدار برای معاملات بازار سرمایه است و کمرنگ شدن تحلیل در معاملات سهام مشهود است. برای افرادی که تازه ‌وارد معاملات سهام شده‌اند توصیه دارد از معاملات به‌صورت مستقیم پرهیز کنند و از طریق شرکت‌های سبدگردانی و صندوق‌های سرمایه‌گذاری اقدام به سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه کنند.

درآخر باید تصمیم گرفت. با روند دوست باشیم یا استراتژی تمایز را انتخاب کنیم و خلاف جهت شنا کنیم. در هر صورت قانون نیوتن را فراموش نکنیم. «هر عملی، عکس‌العملی دارد، هم اندازه، با همان انرژی ولی خلاف جهت آن.»