پرهیز از حمایت‌های دستوری

 فروش شرکت‌ها نیز رو به افزایش است، حتی در صنعت خودرو هم هر سه ماه یک‌بار افزایش نرخ‌ها اعمال می‌شود. ترس عاملی است که امروز سایه خود را بر بازار سرمایه انداخته است. اما صبوری و انتظار برای تاثیرگذاری پارامترهای بنیادین اقتصاد بر بورس و اخبار و تلاش‌های صورت‌گرفته جز گذشت زمان، تدبیری نخواهد داشت. این اصلاح شدید و اخیر در بازار سرمایه قابل پیش‌بینی و لازم بود. سرمایه‌گذاری یک مسیر و فرآیند است که البته کسب سود در آن در کوتاه‌مدت حاصل نخواهد شد. همچنین بهترین مزیت این اصلاح اخیر، نمایانگر این مساله بود که خروج پول از بازار سرمایه و سرازیر شدن آن به سمت بازار‌های غیرمولد به‌دلیل سلب اعتماد از روند‌های متزلزل تصمیم‌گیری‌ها، حاصلی جز صف خرید ارز که جایگزین صف دریافت کد‌های بورسی شد، نداشت. در همین راستا به‌دلیل نبود بازار موازی این سرمایه به سمت بازار‌های غیرمولد و دلالی رفت که موجب بالا رفتن نرخ‌ها ازجمله طلا، خودرو و مسکن نیز شد. این درحالی است که با توجه به این نکته که بازار موازی جایگزینی برای سرمایه‌گذاری با هر میزان سرمایه و چنین گستردگی وجود ندارد، این سیاست تغییر جهت اقتصاد بانک‌محور به بورس‌محور ستوده است. در همین راستا عوامل و اخباری که ممکن است بر روند و تغییر جهت بازار موثر باشند و ایجاد روند مثبت را تسهیل کنند و همچنان اصلاح زمانی را کوتاه‌تر کنند، عبارتند از: نمادهای بورسی متوقف بزرگی که بازگشایی آنها به تعویق افتاده، تشکیل جلسه فعالان بورس توسط مجلس و مطرح شدن مسائلی مانند افزایش سطح اعتبار کارگزاری‌ها، لزوم بازارگردانی کلیه نهادهای بورسی و فرابورسی، نهایی شدن سپرده‌گذاری یک درصد منابع ورودی صندوق توسعه برای حمایت از بازار سرمایه و همچنین سودهای حاصل از صادرات و فروش کالاهای شرکت‌ها، در عمده شرکت‌های بورسی که افزایش چشمگیری داشته‌اند. در همین راستا پیشنهادها برای ارتقای بازار سرمایه می‌تواند شامل ضرورت شفاف‌سازی، کنفرانس‌های اطلاع‌رسانی جهت تقویت جریان اطلاعاتی بین فعالان بازار سرمایه برای تسهیل فضای تصمیم‌گیری، تشکیل انجمن‌های حمایتی مردمی بیمه سهام و به‌عنوان پشتوانه اعمال فروش اختیار تبعی باشد که حمایت منابع سهامداران خرد و مردمی را به‌وجود خواهد آورد. در هر حال روند بلند‌مدت متغیر‌های اقتصادی گویای این نکته است که پس از هر ریزش رشدی خواهیم داشت؛ جهت تعادل بازار به جز شرکت‌های بنیادی و وجود سهام آنها در پرتفوی، شناسایی شرکت‌های دارای پتانسیل رشد که ما از آن غافل مانده‌ایم نیز پیشنهاد می‌شود. در این میان نبایدهایی نیز وجود دارند که توجه به آنها می‌تواند نقطه عطفی در ایجاد تغییرات روند باشند. از جمله نبود سقف قیمت در بورس کالا، برای محصولات فولاد و پتروشیمی، تعیین قیمت دستوری برای محصولات خودرو و حمایت‌های دستوری که در بازار وجود دارد؛ چراکه دولت در تمام بازار‌های مالی به نوعی نقش کمربند ایمنی، نه ترمز و گاز را داشته و این نقض اولین قانون اقتصاد که همان تعیین‌کنندگی قیمت، توسط عرضه و تقاضا است را ایجاد می‌کند؛ زیرا در بازار قیمت‌ها توسط همان قانون اولیه اقتصاد که عرضه و تقاضا خواهد بود باید کشف شود. در این میان نباید فراموش کرد که بازار دستوری با وجود سهام شاخص‌ساز در هر حال یک زیان دوسویه محسوب می‌شود. زمان آزمون و خطا نیست، بلکه زمان بهره‌مندی از دانش و تخصص افراد خاک بازار خورده است. در آخر نوسانات بازار سرمایه کوتاه‌مدت است و سرمایه‌گذارانی که نگاه بلند‌مدت دارند سود بیشتری کسب خواهند کرد. همان‌طور که آمار نشان می‌دهند روند بلند‌مدت در نهایت در بازار سرمایه سودآوری بهتری خواهد داشت. همچنان معتقدم بحران فعلی تعدیل خواهد شد و راه توسعه از بازار سرمایه می‌گذرد و هیچ بازاری در سال آینده پربازده‌تر از بورس نخواهد بود.