20 حقیقت تلخ

نخستین نکته این است که نابرابری دستمزدها درحال افزایش است. نابرابری اقتصادی را می‌توان به شکل‌های مختلف اندازه‌گیری کرد اما صرف‌نظر از روش اندازه‌گیری آن، نابرابری اقتصادی در آمریکا افزایش یافته است. یکی از جلوه‌های آن نابرابری درآمدی است. بنابر اعلام مرکز فقر و نابرابری استنفورد، نابرابری دستمزدها در آمریکا طی سه دهه اخیر به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته است. بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ درآمد خانواده‌های ثروتمند ۹۰ درصد رشد کرده درحالی‌که درآمد خانواده‌ها با درآمد پایین تنها ۱۰ درصد افزایش یافته است.

دومین موضوع مهم، افزایش شکاف ثروت است. تحقیقات نشان می‌دهد در آمریکا شکاف ثروت بین ثروتمندان و فقرا بزرگ‌تر از هر اقتصاد توسعه‌یافته دیگر است و نکته نگران‌کننده این است که ثروتمندان درحال ثروتمندتر شدن و فقرا درحال فقیرتر شدن هستند. بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ خانواده‌ها با درآمد پایین، نه تنها ثروتی کسب نکردند، بلکه به‌طور متوسط به هزار دلار بدهی دچار شدند، درحالی‌که ثروت خانواده‌های ثروتمند ۵ برابر شده است.

سومین موضوع مهم این است که طی چند دهه گذشته ثروت متوسط خانواده‌های آمریکایی ثابت باقی مانده است و شکاف ثروت بین ثروتمندان و خانواده‌های طبقه متوسط و فقیر بزرگ‌تر از شکاف درآمدی بوده است. چهارمین موضوع مهم این است که در دو دهه اخیر یعنی قرن بیست و یکم، خانواده‌های طبقه متوسط و فقیر ثروت‌شان را از دست داده‌اند. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۶ این خانواده‌ها ۲۰ درصد از ثروت خود را از دست دادند، درحالی‌که ثروت خانواده‌های ثروتمند ۳۳ درصد افزایش یافته است. این خانواده‌ها از رشد بورس پس از بحران مالی سود برده‌اند. پنجمین موضوع مهم این است که طبقه متوسط جامعه آمریکا درحال کوچک‌تر شدن است، یعنی در سال ۱۹۷۱، حدود ۶۱ درصد افراد در طبقه متوسط قرار داشتند و اکنون این رقم به ۵۱ درصد کاهش یافته است.

موضوع بعدی این است که وضعیت فقر طی چند دهه اخیر بهبود قابل‌ ملاحظه‌ای نیافته است. درحال‌حاضر ۴۰ درصد جمعیت آمریکا یعنی ۱۴۰ میلیون نفر یا فقیر هستند یا درآمد پایین دارند و میزان فقر از دهه ۱۹۷۰ تاکنون درحد ۱۰ تا ۱۵ درصد نوسان کرده است. سال گذشته این رقم ۵/ ۱۰ درصد بود. هفتمین واقعیت این است که در چند دهه اخیر شکاف بین حقوق مدیران و نیروی کار در بخش تولید به شدت افزایش یافته است. بنا به اعلام موسسه سیاست اقتصادی، سال ۱۹۶۵ مدیران ارشد درآمدی ۲۴ برابر نیروی کار داشتند. اما سال ۲۰۱۳ حقوق آنها ۲۹۶ برابر حقوق نیروی کار بود. از سال ۱۹۷۸ تا سال ۲۰۱۳ حقوق مدیران پس از در نظر گرفتن تورم ۹۴۰ برابر شد، اما حقوق نیروی کار تنها ۱۰ درصد رشد کرد.

هشتمین موضوع این است که حداقل حقوق برای ادامه زندگی یک خانواده متعارف آمریکایی کافی نیست. بنابر شاخص دانشگاه ام‌آی‌تی، یک خانواده چهار نفره که پدر و مادر هر دو کار می‌کنند با حداقل دستمزد نمی‌توانند نیازهای زندگی خود را تامین کنند. نهمین موضوع این است که حداقل دستمزد فدرال که سال ۱۹۳۸ تعیین شد از دهه ۱۹۶۰ تاکنون به اندازه‌ای رشد نکرده که کاهش ارزش دلار را جبران کند. سال ۱۹۶۸ حداقل دستمزد معادل ۱۵/ ۱۰ دلار سال ۲۰۱۸ بود، اما در سال ۲۰۱۸ حداقل دستمزد فدرال یعنی ۲۵/ ۷ دلار، ۸/ ۱۴ درصد کمتر از سال ۲۰۰۹ ارزش داشت. این حداقل دستمزد آخرین بار سال ۲۰۰۹ بالا برده شد. دهمین موضوع این است که دستمزدها همزمان با بهره‌وری بالا نرفته است. بهره‌وری نیروی کار یعنی میزان تولید در هر ساعت از سال ۱۹۴۸ تاکنون پیوسته افزایش یافته و حقوق و مزایای نیروی کار نیز مدتی بالا رفت تا رشد بهره‌وری در نظر گرفته شود. اما این رشد تا دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت. به‌رغم افزایش حداقل ۷۰ درصدی بهره‌وری از آن زمان، دستمزد ساعتی تقریبا ۱۱ درصد رشد کرده است. یعنی با آنکه بهره‌وری آمریکایی‌ها بالا رفته، سود مالی این رشد نصیب مدیران و سهامداران شده است.

یازدهمین موضوع این است که میلیون‌ها کودک در آمریکا در فقر به سر می‌برند. از هر ۶ کودک آمریکایی یکی در فقر زندگی می‌کند و این نسبت از اکثر کشورهای توسعه‌یافته بالاتر است. دوازدهمین واقعیت، تداوم شکاف درآمدی بین دو جنس است. همچنان بین دستمزد زنان و مردان آمریکایی با شغل یکسان شکاف وجود دارد یعنی به‌طور متوسط زنان ۲۳ درصد کمتر از مردان دستمزد می‌گیرند و در تمامی مشاغل این تفاوت مشاهده می‌شود. سیزدهمین موضوع این است که گرایش‌های نژادپرستانه بر نابرابری درآمدی اثر می‌گذارد. نژادپرستی شکل‌های مختلف دارد و یک شکل آن تبعیض در محیط کار و در حوزه درآمد است. بنابر تحقیقات وزارت کار، در سه ماه دوم سال‌جاری میلادی متوسط درآمد نیروی کار سفیدپوست ۲۶درصد بالاتر از نیروی کار سیاه‌پوست بوده است.

چهاردهمین موضوع، افزایش شکاف ثروت بین سفیدپوستان و رنگین‌پوستان است. طبیعی است که تداوم نابرابری درآمدی بین سفید‌پوستان و رنگین‌پوستان به شکاف ثروت منجر شده است. بنا به تحقیق موسسه سیاست اقتصادی، سال گذشته متوسط ثروت خانواده‌های سفیدپوست ۴۱ برابر خانواده‌های سیاه‌پوست بود. پانزدهمین واقعیت این است که طی چند دهه اخیر جابه‌جایی اقتصادی بهبود نیافته است. اکثر آمریکایی‌ها مایلند در دوران فعالیت شغلی خود از نردبان اقتصادی بالا روند اما سرعت حرکت به بالا یا پایین در نردبان درآمدی طی چند دهه اخیر تغییر نکرده است. این به آن معنی است که نیمی از افراد در سطوح پایین درآمدی حتی با گذشت ۱۰ سال در همان سطوح مانده‌اند. شانزدهمین واقعیت این است که جابه‌جایی اقتصادی بین‌نسلی نیز محدود بوده است. بسیاری از آمریکایی‌ها امیدوارند فرزندان و نوه‌هایشان شانس بالاتری برای یک زندگی بهتر داشته باشند، اما جابه‌جایی درآمدی بین‌نسلی یعنی توانایی یک فرد برای رفتن به سطوح بالاتر درآمدی نسبت به خانواده خود، افزایش نیافته است.

هفدهمین موضوع این است که نابرابری درآمدی در آمریکا نه‌تنها درحال افزایش است، بلکه میزان آن در این کشور بالاتر از اکثر کشورهای توسعه‌یافته است. هجدهمین واقعیت این است که اکثر آمریکایی‌ها نابرابری درآمدی را یک مشکل می‌دانند. ۶۱ درصد از بزرگسالان آمریکایی معتقدند میزان نابرابری اقتصادی در این کشور بیش از حد بالاست، اما تنها ۴۱ درصد آنها معتقدند کاستن از این نابرابری باید اولویت اول دولت باشد. نوزدهمین واقعیت این است که تبعات همه‌گیری کرونا شدیدتر از رکود بزرگ بوده یعنی مشکلات اقتصادی‌ای که آمریکایی‌ها در سه ماه نخست همه‌گیری تجربه کرده‌اند از دو سال رکود بزرگ یک دهه قبل شدیدتر بوده و در نهایت، بیستمین موضوع این است که طی دوره همه‌گیری کرونا، میلیاردرهای آمریکایی ۵۴۵ میلیارد دلار ثروتمندتر شده‌اند.