محدودیت‌های ناشی از حجم مبنا

در نتیجه باید این شاخص به‌گونه‌ای محاسبه شود که تمام اطلاعات تاثیرگذار در آن منعکس شده باشد. اکثرا به‌دلیل مشکلات ناشی از جمع شدن تمام مفاهیم مورد انتظار و تاثیر گذار تنها در یک شاخص، شاخص‌های گوناگونی به بازار ارائه می‌شود.

بنابراین برای درک بهتر شرایط بازارها نیاز به تحلیل و بررسی تمام آنها پیدا می‌کنیم، اما در هر صورت وجود چندین شاخص در بازارها در واقع باید مکمل یکدیگر باشند و نه در تضاد بر یکدیگر.

ساده‌ترین مفهوم شاخص به نوعی میانگین وزنی است که در آن وزن بر مبنای تعداد سهام منتشر شده‌ همه‌ شرکت‌های بورسی تعریف می‌شود و شاخص قیمت نام دارد. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این شاخص تاثیر بیشتر وضعیت شرکت‌های بزرگ نسبت به سایر شرکت‌ها در محاسبه آن است. شاخص کل یا شاخص قیمت و بازده نقدی، علاوه بر قیمت، بازدهی نقدی سهام شرکت‌های پذیرفته شده در بورس را نیز در محاسبات خود در نظر می‌گیرد و به نوعی بیانگر بازدهی کل از وضعیت شرکت‌های فعال در بازار است. شاخص معروف بعدی شاخص آزاد شناور است که سعی دارد قدرت تاثیر‌گذاری افراد حقوقی را که به واسطه مبالغ سنگین تحت مدیریت شان می‌گذارند، تعدیل کند.

در نتیجه شاخص سهام شناور آزاد، بر تعداد سهامی که در بازار سرمایه، در اختیار سهامداران حقیقی است و مرتبا در بازار خرید و فروش می‌شود تمرکز دارد.

همان‌طور که گفته شده در محاسبه شاخص وضعیت معاملات شرکت‌های بزرگ اثر بیشتری نسبت به تغییرات بازده شرکت‌های کوچک در شاخص دارد.

این موضوع یکی از مشکلاتی است که گاه باعث می‌شود تنها با انجام معاملات رو به بالا، در سهام چند شرکت بزرگ، بتوان شاخص را به‌عنوان نماینده‌ای از روند صعودی قیمت‌ها گزارش کرد در صورتی که ممکن است در واقع، شرکت‌های متوسط و کوچک وضعیت مناسبی در آن روز معاملاتی نداشته باشند.

این موضوع اهمیت خود را زمانی دوچندان جلوه می‌دهد که می‌توان به واسطه این مشکل دستکاری عامدانه در شاخص داشت. چرا که معاملات مثبت یا منفی در قالب بلوک‌های مدیریت شده توسط افرادی خاص روی سهام شاخص‌ساز می‌تواند وضعیت بازار را مطابق آنچه آنان در نظر دارند نشان دهد، و نه وضعیت واقعی بازار‌ها را. این مشکل درخصوص شاخص هم وزن مربوط به شرکت‌هایی می‌شود که قیمت سهام بالاتری نسبت به سایر شرکت‌ها داشته باشند.

برای مثال شرکت بسیار کوچکی که قیمت زیادی دارد، در این شاخص تاثیر بسیار بیشتری از یک شرکت بزرگ با قیمت سهم کمتر خواهد داشت. معمولا افراد تازه وارد به بورس یا کسانی که تمایل به سرمایه‌گذاری در بازار را دارند به عدد شاخص به‌عنوان یک کل تعیین‌کننده از وضعیت بازار می‌نگرند. این موضوع که بتوان براساس سیاست‌های از پیش تعیین شده در شاخص بورس‌ها به شکلی دستوری و عمدی تاثیرگذار بود و روند خاصی را برای آن به نمایش گذاشت با تمام مفاهیم و معیار‌های بازارهای مالی در تضاد است.

موضوع دیگر در مورد محاسبه شاخص ریشه در یک مشکل ساختاری یعنی حجم مبنا دارد. قیمت پایانی سهام از رابطه مستقیم با قیمت و حجم روزانه پیروی می‌کند؛ به‌صورتی که پر شدن حجم مبنا در بالاترین سقف قیمت روزانه (یا کف قیمت)؛ پایان تاثیر‌گذاری وضعیت یک سهم در محاسبه شاخص است و حجم معاملات بعد از آن (در صف خرید یا فروش) تاثیری در محاسبات شاخص نمی‌گذارد.

لذا حجم و ارزش بالاتر و ورود و خروج نقدینگی حقیقی در بازار با شاخص قابل‌رصد نیست. به‌طوری‌که گاهی شاهد روز‌های بسیار پر معامله در سقف (کف) قیمتی هستیم به‌طوری‌که درصد پایانی کامل در ساعات اولیه معاملات پر می‌شود و شاخص به حداکثر مقدار ممکن در روز می‌رسد و تاثیر معاملاتی که در ساعات بعدی حتی با حجم‌های قابل توجه بیشتر، در بازار اتفاق می‌افتد، هیچ تاثیری در شاخص نمی‌گذارد که این موضوع باعث می‌شود شاخص به‌عنوان نماد درستی از وضعیت بازار نباشد. این دست از مشکلات به‌دلیل ناکارآمدی ساختاری در بدنه بازار، در شاخص هم وزن نیز وجود دارد به‌صورتی که اگر یک شرکت یک‌میلیارد تومان معامله روزانه داشته باشد با شرکت دیگری که یک میلیون معامله داشته است، به یک میزان در این شاخص (هم وزن) اثر خواهند گذاشت که همچنان مبنای مناسبی برای مقایسه فراهم نمی‌کند.

شاخص کل بورس درحقیقت معیاری از تمام شرکت‌های فعال بورس و فرابورس باهم نیستند و تنها وضعیت سهام بورسی را منعکس می‌کند. هرچند که سهام فرابورسی نیز شاخص مربوط به خود را دارند، اما به‌نظر می‌رسد وجود شاخصی که تمام سهام شرکت‌های فعال اعم از بورسی و فرا بورسی را نشان دهد، الزامی باشد. موضوعی که هرچند بسیار درخصوص نیاز وجود آن صحبت شده اما تاکنون به آن پرداخته نشده است.

 از دیگر مشکلات محاسبه شاخص گاهی تاثیر یک رویداد واحد مثبت یا منفی به‌صورت چندباره در شاخص‌ها است. به‌دلیل نوع سهامداری شرکت‌ها در یکدیگر معمولا یک رویداد مثبت یا منفی به‌صورت پیوسته بر چند شرکت به‌طور مضاعف تاثیرگذار می‌شود که باعث گزارش غیرواقعی از وضعیت بازار می‌تواند باشد.

به‌طور کلی می‌توان گفت وجود مشکلات ساختاری در کلیت بورس بیشتر از هرچیز محاسبات شاخص‌ها را تحت تاثیر قرار داده است چرا که به هر صورت رویکرد واحد و کلی در محاسبات شاخص در علوم آماری تعریف شده است و دست بردن درآنها محدودیت‌های خاص خود را دارد. به‌نظر می‌رسد بهترین راه برای محاسبه درست شاخص به‌طوری که نماینده بی‌طرفی از وضعیت بازار‌ها باشد؛ اصلاح اطلاعات ورودی برای محاسبات آن است؛ که این اصلاح اطلاعات ورودی نیاز به اصلاح ساختارهای از پیش تعیین شده و گاهی قدیمی بازار کشور دارد. برای مثال همان طور که گفته شد تعاریفی مانند حجم مبنا، دامنه نوسان و... متناسب با رشد بازار تعدیل نشده‌اند و ناگزیر سایر محاسبات و تحلیل‌ها را نیز تحت‌تاثیر قرار داده‌اند.