الگوی سیاست منطقه‌ای آمریکا

پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ را می‌توان نمادی از نقش‌یابی ناسیونالیسم آمریکایی دانست. ناسیونالیسم آمریکایی براساس معادله قدرت، کنشگری و سیاست رادیکال تعریف می‌شود. تمامی گروه‌های هویتی آمریکا به این موضوع اشاره دارند که ایالات‌متحده براساس جمهوریت و هویت شکل گرفته و در نتیجه هیچ رابطه‌ای با مفهوم دموکراسی اروپایی ندارد. بخشی از چالش‌های انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ ایالات‌متحده مربوط به فضای انتخاباتی و بحران کرونا بوده است، تا روز ۲۳ اکتبر ۲۰۲۰ در حدود ۴۳ میلیون از رای دهندگان آمریکایی، آرای انتخاباتی خود را از طریق پست ارسال کرده‌اند. تغییر در فضای اجتماعی و الگوی کنش انتخاباتی شهروندان آمریکایی تاثیر و بازتاب خود را در فضای رقابت انتخاباتی به جا گذاشته و زمینه قطبی شدن انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ را فراهم آورد. دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ با این پیش‌فرض وارد رقابت‌های انتخاباتی شد که اگر وی به پیروزی نرسد، حتما تقلب انتخاباتی شکل گرفته است. در سال ۲۰۲۰ ترامپ موضوع تقلب انتخاباتی را براساس سازوکارهای انتقال آرای پستی به حوزه‌های شمارش انتخاباتی امکان‌پذیر دانست.

۱- امکان‌پذیری بازگشت بایدن به برنامه جامع اقدام مشترک: مفهوم برنامه جامع اقدام مشترک برای تیم سیاست خارجی آمریکا و ایران، تعاریف و انگاره‌های متفاوتی را منعکس می‌سازد. در فضای اجتماعی ایران، جو بایدن از جایگاه و اعتبار بیشتری در مقایسه با ترامپ برخوردار بوده و جامعه ایرانی تمایل بیشتری به پیروزی جو بایدن نشان داده است. هر یک از لایه‌های اجتماعی ایران واکنش ضمنی و مثبت خود را نسبت به پیروزی جو بایدن انعکاس داده‌اند. چنین نشانه‌هایی به مفهوم آن است که پیروزی بایدن سطح انتظارات جامعه ایرانی را در حوزه کنش سیاسی و بهینه‌سازی شرایط اقتصادی ارتقا می‌دهد.

ارزیابی‌های انجام شده بیانگر این واقعیت است که جامعه ایرانی در سه سطح از پیروزی جو بایدن خوشحال بوده است. هر یک از این سطوح بخشی از قالب‌های مفهومی و ادراکی جامعه ایران در فضای انتخابات آمریکا را منعکس می‌سازد. گروه‌های اجتماعی و مجموعه‌های توده‌ای ایران که سطح اول انتظارات انتخاباتی آمریکا را شامل می‌شوند، احساس می‌کنند که پیروزی بایدن به مفهوم پایان تحریم‌ها بوده و امکان ایجاد گشایش اقتصادی برای شهروندان فراهم می‌شود.  سطح دوم انتظارات ایجاد شده در فضای اجتماعی ایران مربوط به گروه‌های اصلاح‌طلب است. گروه‌های اصلاح‌طلب احساس می‌کنند که اولا، پیروزی جو بایدن تاثیر خود را در انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز به جا می‌گذارد. تجربه نشان داده که بین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ایران نشانه‌هایی از موازنه ناگفته و ناخوانده به وجود می‌آید. ثانیا، گروه‌های اصلاح‌طلب اعتقاد دارند که پیروزی بایدن زمینه ترجیح دیپلماسی بر منازعه در روابط ایران و آمریکا را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. سطح سوم انتظارات شکل‌گرفته در جامعه ایران مربوط به گروه‌های اصولگراست. گروه‌های اصولگرا، دونالد ترامپ را فردی غیرقابل اعتماد و شارلاتان می‌دانند که به هیچ وجه نسبت به آموزه و سیاست‌های خود پایبند نیست. صدور دستور ترور سردار سلیمانی توسط دونالد ترامپ، انگاره گروه‌های اصولگرا در ایران را در مقابله با دونالد ترامپ قرار داده است. گروه‌های اصولگرا اعتقاد دارند که عدم‌پیروزی دونالد ترامپ در رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری به مثابه پیروزی ملی وانتقام خداوندی از دونالد ترامپ خواهد بود.

در نگرش بسیاری از تحلیلگران و کارگزاران ایرانی، پیروزی جو بایدن منجر به بازگشت آمریکا به برنامه جامع اقدام مشترک به مفهوم پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی نخواهد شد. این گروه از تحلیلگران اعتقاد دارند که به‌رغم شرایط جدید جو بایدن در فضای کنش ارتباطی با ایران، روابط متقابل دو کشور برای ساختن روابط جدید در محیط منطقه‌ای و سیاست بین‌الملل ارتقا خواهد یافت. سطح جدید روابط ایران و آمریکا در حوزه موضوعات منطقه‌ای و راهبردی در شرایطی حاصل می‌شود که کارگزاران آمریکایی از اراده پذیرش جایگاه و موقعیت ساختاری ایران در نظم منطقه‌ای برخوردار باشند.

۲- رویکرد بایدن به ایران و برجام در دوران بعد از تحلیف:

در دوران مذاکرات برجام، جو بایدن مواضع هماهنگی را با جان کری و باراک اوباما در ارتباط با ایران اتخاذ کرد. بایدن به این موضوع اشاره داشت که آمریکا نمی‌تواند ایران را در محیط منطقه‌ای نادیده بگیرد. از سوی دیگر، هرگونه جنگ با ایران موازنه قدرت منطقه‌ای و موازنه اجتماعی در ایران را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد. به این ترتیب، بایدن از نظریه «بازگشت متوازن» در ارتباط با ایران حمایت به عمل آورد و اعتقاد داشت که همکاری با ایران منجر به بهینه‌سازی امنیت منطقه‌ای خلیج‌فارس خواهد شد.

جو بایدن همچنین در دوران مبارزات انتخاباتی به این موضوع اشاره داشت که اگر رئیس‌جمهور آمریکا شود، تلاش می‌کند تا شکل جدیدی از مذاکرات چندجانبه را با ایران در دستور کار خود قرار دهد. رویکرد جو بایدن با اندیشه‌های اروپایی برای کنترل حوزه قدرت ساختاری ایران هماهنگی دارد. اندیشه برجام۲ و برجام۳ مربوط به آن گروه از کارگزاران حزب دموکرات بود که اعتقاد به انعطاف‌پذیری راهبردی جمهوری اسلامی در ازای ارتقای نقش سازنده ایران در فضای منطقه‌ای داشته‌اند.

واقعیت‌های کنش سیاسی و دیپلماتیک بایدن نشان می‌دهد که پیروزی او در روند رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا منجر به پایان تحریم‌ها در قالب بازگشت آمریکا به برنامه جامع اقدام مشترک نخواهد شد. در شرایط موجود فضای کنش ارتباطی ایران و آمریکا برای ساختن روابط جدید در محیط منطقه‌ای و سیاست بین‌الملل ارتقا یافته است. در فضای موجود سیاسی، سطح جدیدی از کنش در روابط ایران و آمریکا در حوزه موضوعات منطقه‌ای و راهبردی به وجود آمده است. کارگزاران آمریکایی از اراده پذیرش جایگاه و موقعیت ساختاری ایران در نظم منطقه‌ای برخوردار هستند.

بایدن تلاش دارد تا دیپلماسی جدیدی را با ایران آغاز کند. دیپلماسی جدید می‌تواند در ارتباط با موضوعات اقتصادی، کاهش تحریم‌ها و آغاز مذاکرات جدید درباره موضوعات منطقه‌ای و راهبردی باشد. هرگونه فرآیند کنش دیپلماتیک جو بایدن با ایران موازنه قدرت منطقه‌ای، الگوی کنش بازیگران در سیاست بین‌الملل و موازنه اجتماعی در ایران را تحت‌تاثیر قرار دهد. به این ترتیب، بایدن از نظریه «بازگشت متوازن» در ارتباط با ایران حمایت به عمل آورد و اعتقاد داشت که همکاری با ایران منجر به بهینه‌سازی امنیت منطقه‌ای خلیج‌فارس خواهد شد.

رویکرد سیاسی و راهبردی جو بایدن در ارتباط با ایران بر اساس نشانه‌هایی از «استراتژی چماق و هویج» تنظیم شده است. چنین راهبردی بر دو محور اعمال توأمان تحریم و ارسال سیگنال‌هایی، برای مذاکرات انتقادی همکاری‌های ائتلافی با سایر بازیگران برای محدودسازی قدرت ایران تنظیم شده است. بایدن تلاش دارد تا نشان دهد که الگوی رفتاری آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما نتایج بیشتری برای منافع ملی آمریکا داشته است.

جو بایدن بر این باور است به جای گزینه نظامی، باید از طریق چانه‌زنی با متحدان واشنگتن در اروپا و شرق آسیا مقدمه همگرایی و هم‌افزایی ظرفیت‌ها برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران را فراهم کرد. بایدن بر این باور است همسو با گزینه تحریم، باید عمق استراتژیک حمایت‌های مردمی از حاکمیت را کاهش داد که بخشی از این استراتژی لازم است از طریق ایجاد شکاف بین نهادها و ساختار اجتماعی ایران شکل گیرد.

۳- رویکرد بایدن نسبت به اسرائیل و امنیت منطقه‌ای : اسرائیل همواره یکی از موضوعات راهبردی روسای جمهور آمریکا بوده است. جو بایدن در دور‌ه‌های مختلف فعالیت اجرایی خود به این موضوع اشاره داشته است که امنیت اسرائیل بخش اجتناب‌ناپذیر امنیت ایالات‌متحده خواهد بود. الگوی رفتاری بایدن در ارتباط با رهبران راست‌گرا و تندرو اسرائیل مانند نتانیاهو بسیار دوستانه و همکاری‌جویانه‌تر از باراک اوباما خواهد بود. در حالی که جو بایدن به گونه اجتناب‌ناپذیر نظریه دولت فلسطینی را پیگیری خواهد کرد.

دولت فلسطینی می‌تواند مورد توجه برخی از لابی‌های اسرائیل‌محور در ایالات‌متحده باشد. «لابی جی‌استریت» در زمره مجموعه‌های اسرائیل‌محور است که از سازوکارهای دولت فلسطینی برای امنیت بیشتر اسرائیل حمایت می‌کند. جو بایدن در بسیاری از سخنرانی‌های خود حتی تلاش کرد تا افکار عمومی لابی‌های اسرائیل‌محور در ساختار داخلی آمریکا را به‌خود جلب کند. لازم به توضیح است که گروه‌های یهودی و مجموعه‌های اسرائیل‌محور عموما به‌عنوان پایگاه اجتماعی حزب دموکرات ایفای نقش می‌کنند. بخش قابل‌توجهی از چنین افرادی در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ به جو بایدن رای داده‌اند.

موضوعات منطقه‌ای یکی از حوزه‌های بنیادین سیاست و امنیت آمریکا در دوران جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بوده است. بایدن عموما سیاست قدرت در خاورمیانه و حمایت از اسرائیل را مورد توجه قرار داده است. موضوعاتی مانند نیروهای نظامی آمریکا در منطقه در زمره اصلی‌ترین اولویت‌های جو بایدن خواهد بود. بایدن تلاش می‌کند تا موضوعاتی مربوط به معامله قرن، بازسازی روابط با طالبان در افغانستان و بهینه‌سازی روابط با دولت فلسطینی را در دستور کار قرار دهد.

سیاست منطقه‌ای جو بایدن در ارتباط با آینده عراق و سوریه رادیکال‌تر از باراک اوباما است. بایدن از سازوکارهای نظامی و امنیتی تاکتیکی در ارتباط با موضوعات منطقه‌ای بهره خواهد گرفت. در دوران حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ جو بایدن به حمله نظامی جورج بوش پسر رای مثبت داد و از تحقق فدرالیسم عراقی حمایت به عمل آورد. زیرساخت‌های اصلی حمله نظامی آمریکا به عراق در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون شکل گرفت.

به همان‌گونه‌ای که جو بایدن موافق عملیات توفان صحرا و عملیات «شوک و بهت» علیه صدام حسین بوده است، در دوران آینده سیاست‌های امنیتی جدیدی موردتوجه بایدن قرار می‌گیرد. بایدن تلاش دارد تا شکل جدیدی از معادله سیاست و الگوی کنش متقابل در فضای خاورمیانه را طراحی کند که اولا امنیت اسرائیل حفظ شود، ثانیا موازنه قدرت به وجود آید، ثالثا فرآیند خاورمیانه نسبتا دموکراتیک مورد توجه دولت‌های حاکم عربی واقع شود. در نهایت می‌توان به این موضوع اشاره کرد که بایدن همواره به این موضوع توجه داشته است که ثبات سیاسی در خاورمیانه از طریق موازنه‌گرایی حاصل می‌شود. موازنه‌گرایی به مفهوم کنترل قدرت ایران و تداوم همکاری‌های ائتلاف‌ساز با جهان عرب محسوب می‌شود.

   نتیجه

نتایج حاصل از انتخابات آمریکا می‌تواند بر رقابت‌های سیاسی و اجتماعی ایران تاثیرگذار باشد. نگرش بایدن در قالب نهادگرایی لیبرال سازماندهی شده است. چنین رویکردی به منزله آن است که می‌توان از طریق ابزارهای چندجانبه بین‌المللی، ایران را در شرایط محدودیت راهبردی قرار داد. اوباما از نگرش منطقه‌گرایی در مهار و محدودسازی قدرت ایران بهره می‌گیرد. چنین رویکردی به منزله آن است که اجماع بین‌المللی در فضای سیاست عملیاتی اوباما از مطلوبیت بیشتری برخوردار است.

جو بایدن به لحاظ پیشینه کنش سیاسی و جایگاهی که در ساخت‌های قدرت آمریکا داشته، همواره موضوع ایران را براساس ضرورت‌های موازنه در سیاست منطقه‌ای پیگیری کرده است. انگاره ذهنی جو بایدن آن است که جمهوری اسلامی ایران کشوری است که از یکسو تلاش دارد موقعیت ژئوپلیتیک‌ ایران را ارتقا دهد و از طرف دیگر زمینه بهینه‌سازی جبهه مقاومت به‌عنوان حوزه ژئوپلیتیک‌ حاشیه‌ امنیتی کشوری منطقه‌ای مانند ایران را برجسته سازد.

چنین رویکردی به مفهوم آن است که انگاره ذهنی و ادبیات سیاسی جو بایدن نمی‌تواند معطوف به پذیرش همه‌جانبه ایران در فضای سیاست منطقه‌ای آمریکا قرار گیرد. جو بایدن به همان‌گونه‌ای که حمله نظامی آمریکا علیه عراق را در قالب ضرورت‌های ژئوپلیتیک‌ مورد سنجش قرار می‌داد، نگرش نسبتا مشابهی به نقش منطقه‌ای ایران دارد. بایدن به این موضوع توجه دارد که موقعیت و قدرت منطقه‌ای ایران باید به گونه مرحله‌ای کنترل شود.

کنترل موقعیت ایران در انگاره جو بایدن از طریق سازوکارهای مبتنی بر چندجانبه‌گرایی و حقوق بین‌الملل حاصل خواهد شد. جهت‌گیری فکری و ادراکی جو بایدن در رابطه با ایران ماهیت حقوقی و بین‌المللی دارد. بنابراین در چنین شرایط و فضایی انگاره‌های ذهنی جو بایدن نمی‌تواند نقش موثری در کنترل بدون خشونت فضای منطقه‌ای ایران ایجاد کند. بایدن را می‌توان بخشی از ساختار قدرت آمریکا دانست که هدف اصلی خود را «هژمونی منطقه‌ای» قرار داده است.

هژمونی نئولیبرال آمریکایی عموما معطوف به گسترش قدرت و محدودسازی نقش بازیگرانی مانند ایران خواهد بود. باتوجه به مبانی اندیشه نئولیبرال آمریکایی برای توسعه قدرت منطقه‌ای، قالب‌های ذهنی و ادراکی جو بایدن به گونه‌ای است که اولا از موازنه‌گرایی حمایت به عمل می‌آورد، ثانیا موازنه‌گرایی را براساس نقش‌یابی موثر ایران در سیاست منطقه‌ای می‌پذیرد، ثالثا بهینه‌سازی روابط با ایران را در شرایطی امکان‌پذیر می‌داند که جمهوری‌اسلامی نیز از الگو و سازوکارهای کنش انعطاف‌پذیر در ارتباط با ایالات متحده و سیاست جهانی بهره‌مند شود.

در چنین شرایط و فضایی نقش جو بایدن در ارتباط با ایران ماهیت حمایتی ندارد، بلکه باید آن را بخشی از سازوکارهای موازنه قدرت ایران منطقه‌ای دانست. انگاره موازنه قدرت از این جهت اهمیت دارد که می‌تواند زمینه همکاری مشروط با ایران در فضای تنش‌های تصاعدیابنده منطقه‌ای را فراهم آورد. جو بایدن مانند سایر زمامداران آمریکایی بر ضرورت دیپلماسی اجبار در رابطه با ایران تاکید دارد. الگوی دیپلماسی اجبار جو بایدن با سازوکارهای کنش دونالد ترامپ متفاوت به نظر می‌رسد.