تفاوت‌های بایدن و اوباما

پس از درگیری اخیر بین اسرائیل و حماس، رهبران حماس از آنچه ایران در اختیارشان قرار داده بود، تقدیر کردند. از سوی دیگر ایران مایل است نشان دهد بازگشت به توافق هسته‌ای به این معنا نیست که راهبرد مقاومت را کنار گذاشته است. بنابراین می‌توان انتظار داشت فعالیت‌های ایران در یمن، عراق، سوریه و لبنان همچنان ادامه داشته باشد که از نگاه کشورهای منطقه تهدید تلقی می‌شود. بخش عمده مخالفت‌ها با توافق هسته‌ای ایران چه در زمان امضای آن و چه در شش سال اخیر حاصل هراس از نقش منطقه‌ای ایران است. بسیاری در کنگره آمریکا و نیز رهبران کشورهای خاورمیانه، هم در آن زمان و هم همین حالا نگران آن هستند که آمریکا و هم‌پیمانان‌ اروپایی این کشور پرونده ایران را «بسته» تصور کنند، زیرا به این باور رسیده‌اند که تهدید ایران بسیار محدود و صرفا به مسائل هسته‌ای مربوط است. اما منتقدان در منطقه معتقدند الگوی گذشته تکرار خواهد شد یعنی همان‌طور که پس از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ ایران در خاورمیانه بر فعالیت‌های خود افزود، پس از بازگشت آمریکا به توافق یاد شده انتظار می‌رود ایران اقدامات خود را در منطقه افزایش دهد.

درست یا غلط، بسیاری از رهبران منطقه خاورمیانه معتقدند دولت اوباما از ترس به خطر انداختن اجرای توافق، رفتارهای ایران در منطقه را نادیده گرفت. دیدگاه منطقه درباره ایران حاصل تجربه‌ای است که رهبران منطقه از عملکرد این کشور داشته‌اند. از دید آنها سوال اصلی درباره ایران این است که آیا این کشور یک کشور است یا یک عامل اختلال‌زا. واقعیت‌هایی که ثابت می‌کند گزینه دوم صحیح است، قدرتمند و ریشه‌دار هستند. ایران از شعارهای اسلامی و ضدهژمونی برای توجیه برنامه منطقه‌ای خود استفاده می‌کند. اقدامات ایران در دهه‌های اخیر به روشنی ضدهژمون این کشور را ثابت می‌کند. سال ۲۰۰۵ هنگامی که برنامه هسته‌ای ایران آشکار شد، این برنامه ابزاری دیگر در داخل ایران قلمداد شد و دولت‌های بوش و اوباما اعلام کردند یکی از گزینه‌های روی میز برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای استفاده از زور خواهد بود. این تهدید که علیه ایران مطرح شد، علیه آفریقای جنوبی، لیبی، هند یا پاکستان که همگی به توسعه ظرفیت‌های هسته‌ای اقدام کرده بودند، مطرح نشد. در واقع غرب ایران را یک ضدهژمون می‌دانست و با آن به‌عنوان یک نیروی تهاجمی رفتار کرد.

دولت اوباما نگران این موضوع بود که اگر برنامه هسته‌ای ایران نتواند به شیوه دیپلماتیک متوقف شود، زمینه برای درگیری بزرگ‌تر، چه با اقدام اسرائیل و چه آمریکا فراهم خواهد شد. اسرائیل، ایران را یک تهدید برای موجودیت خود می‌داند و آمریکا می‌داند که با هسته‌ای شدن ایران مسابقه تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه آغاز خواهد شد. به‌دلایل مختلف دنبال کردن «دیپلماسی» به‌عنوان ابزاری برای تغییر رفتار ایران، نه‌تنها گزینه‌ای منطقی بلکه یک راه سیاسی ضروری محسوب می‌شد. به شکل اجتناب‌ناپذیر انتخاب این راه دیپلماتیک به این معنا بود که ایران نه یک عامل اختلال‌زا بلکه یک کشور است که برنامه هسته‌ای آن و تهدیدی که از سوی این کشور برای منطقه وجود دارد با روش دیپلماتیک سنتی یعنی ایده هویج و چماق قابل مهار است.

برخی در دولت اوباما به این باور رسیدند که توافق هسته‌ای سیگنالی برای تغییر رفتار این کشور است، یعنی ایران با مشاهده احترام و اعتماد غرب، نظم جهانی موردنظر آمریکا را می‌پذیرد. اما واقعیت این است که چنین دستاوردی از توافق هسته‌ای حاصل نشده است. از سال ۲۰۱۳ یعنی زمانی که مذاکرات جدی با دولت ایران آغاز شد تا سال ۲۰۱۸ که ترامپ از توافق هسته‌ای خارج شد، ایران نه‌تنها هیچ تغییری در رفتار خود نداد، بلکه بر اقدامات خود در منطقه افزود. از دید بسیاری از کارشناسان منطقه، درسی که می‌توان از این تحولات فرا گرفت کاملا روشن است: راهی برای اعتمادسازی با ایران وجود ندارد، زیرا این کشور برنامه توسعه منطقه‌ای را دنبال می‌کند. صرف‌نظر از دیدگاه‌هایی که اسرائیل، عربستان، امارات و دیگر کشورهای منطقه درباره دولت اوباما داشتند، رویکرد دولت بایدن در قبال ایران با رویکردی که تصور می‌شد اوباما دارد، کاملا متفاوت است. تیم جو بایدن درباره تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم ایران منفعل نیست. حمله هوایی اخیر آمریکا به نیروهای مورد حمایت ایران در عراق و سوریه یک نمونه از عدم انفعال آمریکاست. چالش اصلی این است که این رویکرد حفظ شود و هنگامی که توافق هسته‌ای حاصل شد، آمریکا نشان دهد با شرکای خود در منطقه همکاری خواهد کرد تا با رفتارهای ایران در منطقه مقابله کند. برای آنکه دیپلماسی موثر باشد، ایران باید بداند که چه درحوزه برنامه هسته‌ای و چه مسائل منطقه‌ای، آمریکا از ابزارهای دیگر استفاده می‌کند. اگر فشار وجود نداشت، توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ امضا نمی‌شد و اگر آمریکا می‌خواهد با اقدامات ایران مقابله کند باید به ایران نشان دهد که برای آن رفتارها باید بهایی پرداخت کند.

دولت آمریکا همچنین باید با همکاری شرکای منطقه‌ای، اقدامات گروه‌های مورد حمایت ایران را تعدیل کند. ایجاد روابط عمیق بین کشورهای عرب منطقه و جلوگیری از صادرات سلاح از سوی ایران باید در دستور کار دولت آمریکا قرار گیرد. دولت بایدن برای موفق شدن باید با کشورهای عربی، ترکیه و اسرائیل همکاری‌های گسترده‌تر داشته باشد و اعمال فشار را بر تهران و کشورهایی که به ایران تمایل دارند ادامه دهد. این گزینه به معنای توقف دیپلماسی نیست. بلکه بر عکس، این گزینه به دیپلماسی کمک می‌کند. در نهایت اگر قرار است گفت‌وگوهای منطقه‌ای با تهران به کاهش تنش‌ها و کمتر شدن احتمال درگیری منجر شود، این گفت‌وگوها باید واکنشی را در منطقه به‌وجود آورد که تهران دلیلی برای تغییر رفتار خود داشته باشد.