استخوان لای زخم!

این قوانین در پستوی کدام کسب‌وکارهای آنلاین و با موافقت کدام فعالان فضای مجازی نوشته می‌شود که با این قوانین به رشد و شکوفایی هم می‌رسند! خودشان را در چه جایگاهی می‌بینند که در فضای کنونی و دشوار جامعه که بسیاری به‌سختی و از درگاه همین فضای مجازی امرار معاش می‌کنند، دست به چنین اقداماتی بزنند. ساده‌تر بگویم، آیا قصد و غرضی در کار است؟ اگر نیست چرا همین فعالان در این چند روز جواب منطقی دریافت نکرده‌اند! مهم‌ترین جوابی که این روزها شنیده‌ایم این بود: هدف ما فیلترینگ واتس‌آپ و اینستاگرام و پلتفرم‌های محبوب مردم نیست! اگر این حب مردمان جامعه‌مان مهم است برایتان، این محدودیت‌ها را چگونه باید هضم کرد؟ پاسخ اگر این است که ما می دانیم و آنها نمی‌دانند، باز برمی‌گردیم به سطور قبل که چرا جواب درخور و قانع‌کننده‌ای از فواید این طرح دریافت نشده است؟! اگر بغض شما، نسبت به پلتفرم‌های خارجی چند ده میلیونی‌‌شده در کشور و نسبت به زاکربرگ، اینستاگرام و واتس‌آپ و امثالشان است که باید بگوییم کک این دوستان هم از فیلترینگ و مسدود کردن پلتفرم‌هایشان نمی‌گزد. ما در هیچ بازی برد و باختی با آنها نیستیم که هیچ، جایی هم در بازی آنها نداریم! چرا که کوچک‌ترین سهمی هم از درآمد سرشار میلیارد دلاری آنها را ما نساخته‌ایم! پس پرواضح است که این بغض، تنها به نابودی همان کاربران فضای مجازی که قرار است از آنها صیانت شود می‌رسد که اگر این نبود؛ این طرح هم نبود! اگر هم بغض نیست و هدف تقویت پلتفرم‌های داخلی و کنترل فضای مجازی متعاقب آن است، پس تجربه نه‌چندان دورتان را چرا فراموش کرده‌اید؟ کافی است با هم فقط بخشی از این طرح را از نظر بگذرانیم: بنا را بر آن گذاشته‌ایم که تمام پلتفرم‌های داخلی و خارجی بیایند مجوز فعالیت داخل ایران بگیرند، نماینده قانونی در داخل ایران معرفی کنند، تعهدات فعلی و آتی (نامعلوم) کمیسیون تنظیم مقررات را بپذیرند و یک خروار بند دیگر را که تحمیل می‌کنیم هم باید به دیده منت بگذارند. چهار ماه هم فرصت دارند تا همه این امور را انجام دهند؛ وگرنه محدودیت پهنای باند و نهایت فیلترینگ شامل حال آنها می‌شود. اگر این طرح برای مقابله با ولنگاری فضای مجازی نوشته شده است، باید پرسید پس برای این نوع قانون‌گذاری چه اسمی می‌توان گذاشت؟ بله، ولنگاری در نگاه تخصصی نسبت به فضای حقیقی جامعه می‌تواند موجب سربرآوردن چنین قوانینی شود، به آن معنی که طراحان نه‌تنها با فضای حقیقی جامعه آشنا نیستند، بلکه حتی در برخورد با آن از بینش کافی نسبت به مسائل مرتبط و نگاه جامع‌نگر که لازمه آن است نیز دورند. ولنگاری یعنی از تجربه‌های گذشته نه‌چندان دور خود درس نمی‌گیرند و مهم‌تر از آن، به جنگ با تکنولوژی و فناوری اطلاعاتی می‌روند که می‌تواند نقشه‌ها و قوانین را هم نقش‌برآب و بلااثر کند. حالا که اینگونه است، بهتر نبود در فضای عقلانی چالش‌های خود را با همان فعالان مجازی و کسب‌وکارهای آنلاین و اکوسیستم استارت‌آپی کشور به بحث می‌گذاشتید تا اینگونه مورد خطاب آنها قرار نگیرید؟ شاید به قول نماینده محترم مجلس الان بهترین موقع اجرای این طرح باشد که همین تحلیل هم نشان‌دهنده درک نادرست از شرایط جامعه است، اما باید با تجربه نه‌چندان عجیب و غریب گذشته گفت که همچون بسیاری از مسائل دیگر بگیر و ببندهای تکنولوژیک و تعیین زمان ظهور و انتشار تکنولوژی هم دیگر دستوری به پیش نمی‌رود! که اگر می‌شد‌، قدرت و عزم کنترل آن در گذشته کمتر از حالا نبود و سهل‌تر بود و در گذشته توفیقاتی حاصل می‌شد که وضع ناخوشایند فعلی (از منظر شما) به وجود نیاید، بگذریم که حالا اوضاع بازتر و راه مقابله با آن بسیار سخت‌تر شده است. از همه اینها بگذریم، به‌عنوان یک فعال فضای مجازی و کسب‌وکارهای آنلاین این طرح و قوانین را یک درد یا زخم تازه نمی‌دانم، بلکه استخوان گذاشتن لای زخم‌هایی است که طراحان و قانون‌گذاران به جای مرهم گذاشتن بر آنها، انتخاب کرده‌اند. سال‌ها به دنبال شناساندن و تلاش برای فهم کسب‌وکارهای آنلاین در بین قانون‌گذاران و مسوولان بوده‌ایم، حالا باید گام‌ها به عقب برگردیم و با آنها راجع به اهمیت آنلاین بودن صحبت کنیم!