امکان سنجی یک نهاد جدید

منظور از کانون سهامداران حقیقی بازارسرمایه طبق ماده ۲ این اساسنامه، شخصیت حقوقی است که با مجوز سازمان بورس از مصادیق کانون تعریف شده و یک موسسه غیرتجاری، غیرانتفاعی و غیردولتی است و بر اساس «دستورالعمل تشکیل و ثبت کانون‌های فعال در بازار اوراق بهادار»  تشکیل شده است.

موضوع فعالیت کانون نیز طبق ماده ۷ اساسنامه مشخص شده که برخی از آنها عبارتند از:

۱)  ارائه و انعکاس نظرات اعضای کانون برای تدوین مقررات و آیین‌نامه‌های مربوط به مراجع ذی‌صلاح جهت تصویب و انجام فعالیت

۲) فراهم کردن و ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش آموزش نظام‌‌مند، تخصصی و مستمر اعضا برای ارتقای دانش و افزایش کیفیت ارائه خدمات آنان و ارتقای آگاهی‌‌های عمومی درباره ضرورت مشارکت جمعی در بازارسرمایه

۳) انجام فعالیت‌های تحقیقاتی و پژوهشی و انتشار نشریات و کتب تخصصی و برگزاری نمایشگاه‌های تخصصی و کمک به این نوع فعالیت‌‌ها، در راستای تشریح موضوع حمایت از حقوق و منافع اعضا

۴) برگزاری سمینارها، تشکیل کلاس‌‌های آموزشی، تشکیل جلسات پرسش و پاسخ، انتشار جزوات آموزشی، انجام مصاحبه با رسانه‌ها برای ایجاد شناخت از فعالیت کانون

۵)  ارائه راهکارها و مشاوره‌های اداری، مالی، حقوقی و قضایی اعضا

۶)  انجام اقدامات لازم برای تسهیل فعالیت سهامداران خارجی

۷)  تبادل نظر و تشریک مساعی با قانون‌گذاران و مراجع تصمیم‌گیری و مشارکت در تدوین قوانین و مقررات در جهت توسعه سرآمد بازار سرمایه و حفظ منافع اعضا

۸)  پایش تحولات سهامداری در بازارسرمایه و انعکاس آن به مقام ناظر

۹)  ایجاد پایگاه الکترونیکی برای تسهیل روابط با اعضا

در این راستا ،  مساله را از سه جنبه می‌توان بررسی کرد:

۱)  کارآیی اجرایی: باتوجه به سابقه فعالیت کانون کارگزاران و کانون نهادهای سرمایه‌‌گذاری ایران که زیرنظر سازمان بورس و اوراق بهادار مشغول به فعالیت هستند، باید بررسی شود که آیا این نهادها کارآیی لازم را داشته و در مواقع بحرانی توانسته‌اند برای ذی‌نفعان خود خدمات متناسب ارائه کنند یا صرفا در حد یک نام بوده و کارآیی لازم را به خاطر قوانین وضع شده فعلی ندارند.

 با توجه به سابقه سازمان بورس و اوراق بهادار و نوع ارتباط با این دو کانون ،به نظر می‌‌رسد این کانون‌ها باوجود پیگیری‌‌های متعدد درباره موارد مختلف از جمله نرخ کارمزد معاملات، مالیات ارزش افزوده ناشی از اعتبار پرداختی به مشتریان، قوانین وضع شده برای صندوق‌های سرمایه‌‌گذاری تحت مدیریت کارگزاران، قراردادهای منعقده شرکت‌‌های کارگزاری با شرکت‌‌های نرم‌افزاری ارائه‌کننده خدمات و...کارآیی مد نظر را نداشتند.

۲) هزینه‌های اجرا: همچنین باتوجه به اینکه تاسیس نهاد مالی جدید و اداره آن نیز نیازمند دریافت هزینه از اشخاص حقیقی به عنوان حق عضویت است و با توجه به گستره اشخاص حقیقی که قابلیت عضویت در این کانون را خواهند داشت، تضاد منافع مالکان و مدیران بسیار پیچیده‌تر از کانون‌‌های فعلی خواهد بود؛ زیرا کارگزاران و نهادهای مالی ملزم به عضویت نزد کانون‌های مربوطه بوده و با توجه به تعداد نه چندان زیاد کارگزاران و سایر نهادهای مالی و مبلغ پرداختی مشخص سالانه، منابع و مصارف کانون‌‌های فعلی تقریبا مشخص بوده و اشخاص عضو با توجه به الزام قانونی نسبت به پرداخت به موقع هزینه عضویت اقدام می‌‌کنند و نسبت به هزینه‌های مربوطه نیز حساسیت زیادی نخواهند داشت. چون نمایندگان خود را بر اساس شناخت نسبتا کامل انتخاب کرده و بر نحوه هزینه‌کرد نیز نظارت تقریبا مستقیمی دارند.

۳)  اهداف اجرا: باتوجه به اینکه موضوعیت تاسیس این نهاد صیانت از حقوق سهامداران خرد و حقیقی بازار است، رشد بازار در گرو گسترش دانش مالی و سرمایه‌‌گذاری در بین آحاد جامعه بوده که لازمه آن جلوگیری از اخذ تصمیمات خلق‌الساعه و بدون آینده‌نگری و پیش‌‌بینی‌پذیر کردن شرایط اقتصادی است.

باتوجه به موارد مطرح شده آیا بهتر نیست به جای ایجاد یک نهاد جدید با مشکلات و بوروکراسی‌‌های سخت، متولیان تصمیم‌گیر چه در مرحله تدوین قانون و مقررات و چه در مرحله نظارت و اجرا به‌گونه‌ای تصمیم‌گیری کنند که منافع سهامداران خرد را در نظر بگیرند و اگر احساس می‌کنند توانایی تصمیم‌گیری مناسب و بجا را ندارند و نیازمند ارائه راهکار توسط این کانون هستند از سمت‌‌های خود استعفا داده و زمینه را برای ورود افراد دلسوزی که از جنس بازار بوده و خواسته‌های بازار را به صورت حقیقی می‌‌دانند و به اجرا می‌‌گذارند فراهم کنند؟ مدیران شایسته و لایقی در سازمان بورس و بدنه دولت  هستند که باوجود پیگیری‌‌ها و خدمات مناسب از کار برکنار شده و در برخی موارد، افراد برای حفظ سمت‌‌های خود حقایق را بیان نکردند.