احتمال آغاز مجدد مذاکرات تجاری بین چین و آمریکا و همچنین امکان عدم افزایش بیشتر شعله‌های جنگ تجاری بین این دو کشور به این ذهنیت دامن می‌زند ولی با توجه به رفتار سال‌های اخیر آمریکا هیچ قطعیتی در این خصوص وجود ندارد. این دو ذهنیت در مواردی با یکدیگر اشتراک داشته و در موارد دیگری هم متناقض هستند. البته رشد قیمت‌ها از مزایا و معایب مختلفی برخوردار هستند که در نهایت آینده متفاوتی را برای اقتصاد جهانی ترسیم می‌کنند. باید به صراحت عنوان کرد که در چند سال اخیر و مخصوصا بعد از بحران اعتبار در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ هیچ‌گاه اوضاع در بازارهای جهانی این‌گونه نبوده است بنابراین با تکیه بر تجربیات این سال‌ها نمی‌توان برای بازارها نسخه مشابهی را تجویز کرد هرچند آسیب‌پذیری و مقاومت اقتصادی بسیاری از کشورها همچون چین هم در سال‌های اخیر تغییر جدی داشته است. در این گزارش تا حد امکان به بررسی این موارد پرداخته‌ایم.

دومین هفته رشد قیمت نفت‌خام و تحریک بازارهای کالایی

برای دومین هفته پیاپی، نفت‌خام توانست رشد نرخ را به ثبت برساند که یک داده برجسته به‌شمار می‌رود. کاهش حجم تولید نفت در آمریکا و کاهش ذخایر نفتی این کشور در کنار افت تولید در عربستان و عدم اعطای معافیت نفتی به کشورمان از مواردی بود که به رشد قیمت نفت‌خام منجر شده است. در کنار آن مخابره اخباری در مورد از سر‌گیری مذاکرات تجاری بین چین و آمریکا هم به این رشد نرخ کمک کرد. این رخداد را می‌توان یک تغییر مهم به‌شمار آورد که بازارهای کالایی هم از آن بی‌نصیب نماندند. حال در شرایطی که نفت به‌عنوان موتور محرک تاریخی اقتصاد جهانی یا دقیق‌تر موتور محرک بازارهای کالایی وارد یک فاز صعودی شده و کالایی‌ها نیز وارد یک فاز افزایشی شده‌اند باید برخی ذهنیت‌های قبلی را با اندکی تغییر ارائه کرد اما تجربه نشان داده که بازارها به سرعت تغییر فاز نخواهند داد آن هم در شرایطی که بخشی از عقبگرد بازار جبران شده و بازیابی نرخ‌های جدید به معنی یک آرامش نسبی در بازارها و شاید ادامه روند پیشین آن باشد.

البته باید به این نکته هم اشاره کرد که بازارها در هفته گذشته بهتر از انتظارات عمل کردند آن‌هم در شرایطی که داده مثبت بزرگی به کمک بازار نیامده است. این روند عمومی به این معنی است که جریان غالب قیمتی در بازار هنوز همان روند ضعیف قبلی است ولی با چند جرقه رشد نرخ مهم نیز روبه‌رو شده است. در دو هفته اخیر ارزش دلار آمریکا در بازارهای جهانی کمی کاهش یافته است و احتمال تداوم افت نرخ آن هم منتفی نیست. این داده هم برای تمامی بازارهای کالایی موثر بوده آن هم در شرایطی که اوج ارزش دلار آمریکا در روزهای اخیر بیش از ۳۰/ ۹۹ واحد بوده ولی کف قیمتی آن به نزدیکی ۱/ ۹۸ واحد هم رسیده است. همین نوسان نرخ رشد بیش از یک درصدی در فاصله سقف و کف بازارهای کالایی را توجیه می‌کند آن‌هم در شرایطی که نوسان نرخ در بازار اوراق بهره آمریکا هم بی‌اثر نبوده است.

در بازارهای کالایی هم شرایطی مشابه بازار نفت‌خام را شاهد بودیم. شاخص CRB در طول یک هفته اخیر ۳۷/ ۱ درصد رشد داشت که دومین هفته صعودی خود را تجربه می‌کند. البته شاخص GSCI هم افزایشی بود ولی تنها ۲/ ۰ درصد رشد هفتگی را ثبت کرد. این رفتار قیمتی یعنی تفاوت افزایش نرخ بین این دو شاخص مهم ارزیابی می‌شود آن‌هم در شرایطی که شاخص GSCI بیشتر بر بازارهای آتی تمرکز دارد و نشان می‌دهد معامله‌گران آتی به اندازه بازار نقدی به دورنمای قیمت‌ها خوش‌بین نیستند. این سیگنال را باید مهم ارزیابی کرد زیرا همین داده به تنهایی می‌تواند یک گفتمان جدید را در بازارهای کالایی ایجاد کند. در کنار این دو شاخص مهم کالایی، شاخص بورس فلزات لندن موسوم به LME INDEX یا همان LMEX رشد نرخ‌های بزرگ‌تری داشته و در طول یک هفته اخیر توانست ۷۲/ ۲ درصد رشد را به ثبت برساند.

این رشد بیشتر به‌دلیل نوسان نرخ در بازار فلزات پایه‌ای همچون مس، آلومینیوم و روی بود که هرکدام یک رشد نرخ بزرگ را تجربه کردند. آلومینیوم ۱۷/ ۲ درصد رشد هفتگی و روی ۶/ ۲ درصد رشد را در هفته اخیر تجربه کردند مس هم کمتر از ۳ درصد رشد هفتگی داشت. این ارقام برای افزایش نرخ در شاخص بورس فلزات لندن کافی است آن هم در شرایطی که هفته‌ها شاهد افت قیمت‌ها در بازار فلزات پایه بودیم. از ویژگی‌های مهم هفته گذشته در بازار فلزات پایه در بورس فلزات لندن یا سایر بازارهای مشابه افزایش نرخ‌های جدی بود که مثلاً برای یک روز کاری حتی رشد بیش از ۴ درصدی هم به ثبت رسیده بود.

این رخداد قیمتی به این معنی است که بازار فلزات با رنج مثبت روبه‌رو شده است. این سبک از رشد قیمت‌ها در تمامی بازارهای مالی به‌عنوان یک سیگنال مثبت و مهم تلقی می‌شود و باید این رفتار قیمتی را به فال نیک گرفت؛ اگرچه این رخداد با ذهنیت رکودی در بازارها همخوانی ندارد که نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد. اغلب در بازارهای مالی رنج مثبت داده‌ای است که نشان از تداوم رشد قیمت‌ها در روزهای آینده دارد ولی در شرایطی که شاخص مهمی همچون GSCI با افزایش نرخ بزرگی همراه نشده اندکی مشکوک به نظر می‌رسد شاید یک رخداد خاص در یک بازار خاص بوده که به رشد نرخ جدی و رنج مثبت منتهی شده است. تمامی این موارد بازتعریف برخی داده‌های ذهنی را می‌طلبد که این تعریف جدید ممکن است چهره متفاوتی از بازارها را ترسیم کند.

البته در تحلیل موارد فوق باید یک داده جانبی دیگر را هم مدنظر قرار داد و آن رشد جدی هزینه حمل در بازارهای جهانی در هفته گذشته بود. شاخص بالتیک درای که شاخصی برای هزینه حمل در کشورهای غربی است در طول هفته گذشته رشد ۸درصدی و در مجموع یک ماه اخیر، این شاخص حمل‌ونقل رشدی نزدیک به ۴۲ درصد داشته است. رقمی که در کمتر بازاری شاهد آن هستیم یعنی بخشی از این رشد قیمت‌ها در بازارهای کالایی به‌دلیل افزایش نرخ شدید هزینه حمل بوده است. این شاخص قیمتی هم‌اکنون در بالاترین حد از اواخر سال ۲۰۱۰ تاکنون قرار دارد آن هم در شرایطی که تکنولوژی‌های حمل‌ونقل در سال‌های اخیر رشد به شدت بزرگی را در بر دارند. ساده‌ترین دلیل برای این رشد نرخ را باید در رخدادهای آب و هوایی و توفان‌های شرق آمریکا جست‌وجو کرد که در ماه‌های اخیر به نسبت سال‌های گذشته فراگیری بیشتری داشته‌اند. در کنار آن اعمال تعرفه بر واردات آمریکا از چین هم به افزایش جذابیت حمل سریع‌تر به آمریکا منجر شده اگرچه در این خصوص اما و اگرهای خاصی هم وجود دارد. در هر حال توقف حرکت کشتی‌ها افزایش یافته و با توجه به درخواست برای حمل، شاهد رشد هزینه حمل‌ونقل بوده‌ایم. این داده هم در رشد قیمت‌ها در بازارهای کالایی موثر بوده است ولی تغییر فاز در این شاخص مهم می‌تواند به عقبگرد بازارهای کالایی منتهی شود.

یک ذهنیت متفاوت از بازارها

نوسان مثبت در بازارهای فلزی در جهان در کنار احتمال افت ارزش دلار آن هم در شرایطی که آمارهای برجسته‌ای از بهبود واقعی تولید در دنیا مخابره نشده است مطمئن به نظر نمی‌رسد. شاید رشد هزینه حمل یا بازی‌های مقطعی در بازار از نوسان قیمت‌ها حمایت کرده باشد ولی بازارها این‌قدر هم منعطف نیستند که به راحتی تغییر فاز را بپذیرند. از سوی دیگر طلا هم در یک هفته اخیر افت نرخ داشته گویی سرمایه‌هایی از طلا به سمت بازارهای فلزی مهاجرت کرده‌اند. از سوی دیگر اوج جنگ تجاری چین و آمریکا را باید در اوایل اکتبر یعنی ۳ هفته آینده جست‌وجو کرد آن هم در زمانی که اعمال تعرفه ۳۰ درصدی بر واردات کالاهای چینی اجرایی خواهد شد. در گذشته هم عنوان شد که بازارها تا آن زمان وقت دارند تا خود را با واقعیت‌های جدید وفق دهند و به احتمال قوی از آن زمان به بعد انرژی اصلی جنگ تجاری تخلیه شده و این وضعیت کلی به یک ثبات نسبی دست می‌یابد. حال اگر بازارها از هم‌اکنون خود را برای آن دوره آماده کرده باشند و با پیش داوری، اتفاقات آن زمان را پیشخور کرده باشند دیگر بازارها فضای چندانی برای نوسان نرخ ندارند و شاید با پذیرش داده‌های موجود فعلی بتوان رأی به پایان دوره افت قیمت‌ها داد.

ادعایی که ارائه آن هم شجاعانه و هم زودهنگام است و نمی‌توان با قطعیت از این احتمال سخن گفت. هم‌اکنون بازارها در یک برزخ قرار گرفته‌اند و به وضوح دوره‌ای از گذار به دوره بعد را شاهد هستیم. از یکسو داده‌های برجسته‌ای همچون رشد اقتصادی کشورها از بهبود بازارها حکایت نداشته و از سوی دیگر شاهد توقف روند نزولی نرخ و حتی آغاز یک دوره افزایشی هستیم. در این شرایط شاید هر اظهارنظری غلط از آب در بیاید آن‌هم در شرایطی که برای هفته گذشته هم این رشد قیمت‌ها برای اغلب رسانه‌های برتر در دنیا اندکی عجیب به نظر می‌رسید و گزارش‌های پیرامونی آن با احتیاط مخابره شده است. البته اوضاع ممکن است از منظر دیگری هم مورد بررسی قرار گیرد. در شرایطی که آمارهای مدیران خرید یا رشد اقتصادی در اقصی‌نقاط جهان جذاب نیست و حتی هشدارهایی از تداوم رکود را مطرح می‌کند این رشد قیمت‌ها ممکن است برای بسیاری از صنایع‌ گران تمام شود یعنی با ضعف تقاضا، این بار شاهد رشد قیمت تمام شده محصولات خواهند بود و حتی احتمال عمیق‌تر شدن رکود را هم مطرح می‌کند. این رشد قیمت‌ها اگر تداوم یابد چیزی از یک رکود تورمی در بازارهای جهانی کم ندارد آن هم در شرایطی که تولیدکننده بزرگی همچون چین مجبور است کالاهای خود را به آمریکا با تعرفه بیشتری صادر کند.

حال اگر فرض کنیم ارزش دلار آمریکا کاهش یابد و ارزش یوآن چین هم متعاقب آن با افت مواجه شود و همچنین کالایی‌ها افزایش نرخ یابند و هزینه حمل نیز افزایش شدید پیدا کند، دنیا با مخاطرات جدیدی روبه‌رو می‌شود که ساده‌ترین خروجی آن تداوم افت رشد اقتصادی است. در این شرایط بیش از همه تولید واقعی در جهان است که محدود خواهد شد آن هم در شرایطی که با تغییر فصل و پایان زمان مرسوم تعطیلات در نیم‌کره‌شمالی، حجم تقاضای مصرفی اندکی کاهش یافته و حجم تقاضای صنعتی افزایش می‌یابد. اگر قیمت نفت‌خام باز هم افزایش یابد آن هم در شرایطی که تولید نفت‌خام آمریکا با محوریت ذخایر نامتعارف کاهش داشته است هم شاهد اعطای یارانه به تولیدکننده نفت‌خام در آمریکا هستیم و هم قیمت‌ها در سایر بازارهای کالایی با تداوم رشد نرخ روبه‌رو خواهند شد. در گذشته هم یادآوری کردیم که کاهش قیمت نفت‌خام برای آمریکا چندان جذاب نیست و با عدم اعطای معافیت نفتی به کشورمان، این داده به وضوح مورد توجه و مشاهده قرار گرفت. اگر نفت‌خام افت نرخ جدی داشته باشد رکود در بازارهای جهانی گسترش خواهد یافت و به احتمال قوی به بازار سهام آمریکا نیز سرازیر می‌شود بنابراین حفظ قیمت نفت‌خام برای آمریکا در شرایط فعلی حیثیتی شده است. تمامی این موارد را باید درحالی مورد توجه قرار داد که هنوز بانک مرکزی آمریکا کار خاصی برای حمایت از اقتصاد کشور خود با ابزارهای پولی انجام نداده است و مهم‌ترین سلاح اقتصادی فدرال رزرو یا همان نرخ بهره آماده است ولی به کار گرفته نمی‌شود.

تمامی این موارد بخش‌هایی از کلاف سردرگم بازارهای جهانی از منظر بازارهای کالایی است که اغلب نمی‌توان تعریف و تفسیر قانع‌کننده‌ای برای آن پیدا کرد. رفتار قیمتی در بازارهای کالایی هم نشان می‌دهد که بازارها گویی یک کف‌سازی بنیادین قدرتمند را رقم زده‌اند و می‌توانند از یک تغییر فاز قیمتی حمایت کنند. شاید بازارهای کالایی کف قیمتی خود را پشت سر گذاشته و با فرض همه تهدیدات موجود میل به رشد نرخ پیدا کرده و آن را مخفی نمی‌کنند هرچند نمی‌توان به صراحت از آن یاد کرد. برای بررسی دقیق‌تر اوضاع به آمارهای بیشتری نیاز داریم که شاید در آینده در دسترس قرار گیرند.

15 (1)