گسل‌های فعال رونق بورس

«دنیای اقتصاد» در گزارش‌های هفته‌های اخیر به دو ریسک اصلی برای بازار سهام کشورمان یعنی نوسان قیمتی در بازار جهانی و همچنین مواردی مانند تصمیم دولت درخصوص یارانه‌های انرژی اشاره کرده بود. همان‌طور که اشاره شد سایر مواردی که بعضا برای سنجش حباب مطرح می‌شود مانند الگوهای تاریخی یا نموداری گرچه راهنمایی برای مسیر تحلیلی سهام محسوب می‌شوند اما نمی‌توانند مبنای تصمیم‌گیری درخصوص ارزندگی سهام باشند. در شرایط کنونی نیز یکی از ریسک‌های اساسی یعنی نگرانی از بازار جهانی در حال خودنمایی است؛ باید به این موضوع توجه داشت که اثر این موضوع به‌صورت دقیق بر صورت‌های مالی شرکت‌ها چیست. محاسبه سودآوری شرکت‌های بنیادی با بدترین سناریو از بازار جهانی و همچنین حذف یارانه‌های انرژی می‌تواند مسیر را با دقت بیشتری روشن و برآورد مناسب‌تری از کف قیمتی سهام ارائه کند. در شرایط کنونی بورس تهران همان‌طور که به نسبت قیمت به درآمد حدود ۳ شرکت‌ واکنش سریع نشان نداد این پتانسیل را دارد که از کنار ریزش حتی شدید بازار جهانی مطابق پایان هفته گذشته آرام عبور کند. با این حال همچنان باید به نگرانی کلی در بازار توجه داشت. در این میان برخی به اخبار سیاسی مانند تحریم وزیر امورخارجه کشور اشاره می‌کنند که می‌تواند ریسک را در بازار افزایش دهد.

 هیاهوی ترامپ در بازار جهانی

ترامپ بار دیگر با یک توییت روند قیمت‌ها در بازار جهانی را دستخوش نوسان بسیار کرد. در حالی‌که از هفته‌ها قبل انتظار برای دور جدید مذاکرات تجاری میان آمریکا و چین وجود داشت رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد که بر ۳۰۰ میلیارد دلار دیگر کالای وارداتی از چین به داخل کشورش تعرفه ۱۰ درصدی اعمال می‌کند. به این ترتیب پس از تعرفه ۲۵ درصدی بر ۲۵۰ میلیارد دلار کالای چینی بار دیگر ترامپ به نمایندگی از آمریکا فضا را بر رقیب قدرتمند آسیایی خود تنگ‌تر ساخت. این موضوع باعث شد که بازارهای سهام و قیمت کالاها در بازار جهانی در موج ریزشی شدیدی قرار گیرند. نفت آمریکا روز پنج‌شنبه تا بیش از ۸ درصد افت را تجربه کرد. در این میان اخبار از بازار نفت نیز جالب توجه است. اثر افت تولید نفت کشورمان در ادامه افت تولید و صادرات اوپک مشخص است و با وجود اینکه رسانه‌های بین‌المللی از ذخایر سنگین نفت ایران در بنادر چین به‌عنوان تهدیدی برای قیمت نفت سخن می‌گفتند اما ریزش آمار تولید و صادرات اوپک جالب توجه بود. ادامه ریزش ذخایر نفت تجاری آمریکا نیز نتوانست از ریزش روز پنج‌شنبه قیمت نفت با هراس از تشدید جنگ تجاری در بازار جهانی جلوگیری کند. فلزات نیز در بازار جهانی افت شدیدی را تجربه کردند و در حالی‌که تنها چند روز از خوش‌بینی متال بولتن نسبت به رویه آتی قیمت‌ها نگذشته بود ریزش دسته‌جمعی قیمت‌ها را طی روزهای اخیر شاهد بودیم.

۱۵ ماه تا انتخابات آمریکا فرصت باقی است و ترامپ نیز در کارزار انتخاباتی در حال حمله به سایر نامزدهای انتخاباتی است تا به هر طریقی که شده بقای خود را برای دور دوم در کاخ سفید تضمین کند. با وجود این رئیس‌جمهور آمریکا از نزاع خود با سایر کشورها کوتاه نمی‌آید و هر لحظه بازارهای جهانی انتظار سخنان تند و تیز و توهین‌آمیز وی را می‌کشد. گرچه بعضا تحلیلگران عمدتا بر پایه الگوهای تاریخی نسبت به آینده بازار سهام و احتمال تشکیل حباب قیمتی ابراز نگرانی می‌کردند اما باید گفت یکی از مواردی که عدم قطعیت را تشدید کرده و می‌تواند به بورس تهران ضربه وارد کند دقیقا هراس از بازار جهانی و نوسان عجیب قیمت‌ها در این بازار است.

دیروز تا ساعت ۱۶ شاخص بازارهای سهام آمریکا افت یک و بیش از یک درصدی را تجربه کرده بودند. بازارهای سهام آسیا نیز افت دسته‌جمعی را نشان می‌دادند و شاخص سهام توکیو افت بیش از ۲ درصدی را تجربه کرده بود و سایر بازارهای سهام اروپا مانند DAX نیز از افت شدید بازارهای سهام بی‌نصیب نماند. در بازار کامودیتی نیز روز گذشته قیمت مس و روی در ادامه ریزش روز پنج‌شنبه، افت بیش از یک درصدی را تجربه کردند و بار دیگر به کف قیمتی چند ماه خود در سطح ۵۸۰۰ و ۲۳۰۰ دلار به ازای هر تن نزدیک شدند. همان‌طور که اشاره شد متال بولتن این سطوح را به‌عنوان کف قیمتی (بازگشت قیمت فلزات از این سطوح در هفته‌های قبل) این فلزات عنوان کرد که درماه‌های گذشته طبق الگوهای تکنیکال و برخی از نشانه‌های بنیادی بازگشت قیمتی از این سطوح را شاهد بودیم با این حال به هیچ عنوان نمی‌توان به تحلیل‌های بازار جهانی اطمینان داشت.

در این خصوص در کنار اخبار اقتصادی (مانند تشدید جنگ تجاری یا سخنان پاول رئیس‌ فدرال رزرو آمریکا از ادامه‌دار نبودن کاهش نرخ بهره) آزمایش‌های موشکی کره شمالی نیز فضا را برای جهش قیمتی طلا در بازار جهانی مهیا کرد. بانک‌های مرکزی کشورهای مختلف در جهان نیز میزان خرید این فلز ارزشمند را به ارزهایی مانند دلار ترجیح داده و همین موضوع سوخت بیشتری را برای طلا مهیا کرده است.

در شرایط کنونی سرمایه‌گذاران بورس تهران از رویه قیمت‌ها در بازار جهانی نگران هستند و احتمال واکنش تند به ریزش قیمت‌ها در بازار جهانی وجود دارد. نگرانی از اقتصاد جهانی و احتمال تضعیف تقاضا برای کالاهای مختلف می‌تواند به کالاهای پایه ضربه بیشتری وارد کند. در این خصوص قیمت محصولات پتروشیمی طی یک سال اخیر افت محسوسی را تجربه کرده‌اند و افت قیمت محصولات می‌تواند بر سودآوری شرکت‌های بورس تهران نیز فشار وارد کند. با این حال نکته‌ای که باید با دقت بیشتری به آن توجه کرد وضعیت قیمتی سهام و نسبت قیمت به درآمد انتظاری پایینی است که سهام مرتبط با مس، فولاد، روی یا سایر موارد در بورس تهران معامله می‌شدند. نسبت قیمت به درآمد انتظاری تا سطح ۳ واحدی نشان از پیش‌خور کردن شرایط بسیار بدبینانه‌ مانند افت قیمت‌ها در بازار جهانی است.

 ریسک دوم بورس تهران با تحلیل نسبت «بافت»

نسبت بافت یکی از مواردی است که طی هفته‌های گذشته مورد بحث قرار گرفته است و بعضا نزدیک شدن این نسبت به سقف تاریخی خود به‌عنوان نشانه‌‌ای از پایان صعود بورس تهران مطرح است. در تحلیل این نسبت برای وضعیت کنونی بورس تهران می‌توان ریسک دوم را که می‌تواند سدی در برابر رشد قیمت‌ سهام باشد بررسی کرد. نسبت ارزش بازار سهام به تولید ناخالص داخلی اگر دقیق‌تر بررسی شود نکات جالب توجهی را در خود دارد. تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار از ضرب مقدار تولید محصولات نهایی در قیمت روز کالا حاصل می‌شود؛ البته موارد مختلفی در این خصوص نیز قابل طرح است که از آن چشم‌پوشی شده است. این عدد شباهت زیادی به نسبت ارزش بازار به فروش یک شرکت (P/ S: price to sale) دارد. در این خصوص اگر تنها یک صنعت مانند فولاد در نظر گرفته شود کل فروش این صنعت (قیمت فروش محصولات فولادی در مقدار فروش) برابر با کل درآمد این صنعت است؛ در اینجا فرض شده که تغییرات موجودی برابر صفر باشد. همین تعریف یعنی ضرب قیمت بازاری در مقدار تولید به‌عنوان تولید ناخالص داخلی در صنعت فولاد در نظر گرفته می‌شود.

نسبت ارزش بازار سهام به تولید ناخالص داخلی یک نسبت در حوزه کلان است که برای سنجش وضعیت کلی بورس در نظر گرفته می‌شود. اما با نسبت قیمت به فروش (P/ S) می‌توان تحلیل موشکافانه‌تری از این موضوع ارائه کرد. اگر برای مثال نسبت ارزش بازار به فروش (P/ S) یا همان نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی بخش فولاد در روند تاریخی خود ۵۰ درصد بوده و در شرایط کنونی به بیش از ۱۰۰ درصد رسیده باشد آیا می‌تواند نشانه‌ای از تشکیل حباب باشد؛ باید گفت نه لزوما.

یکی از معیارهای اصلی برای معامله در سهام سودآوری است. البته لزوما بالا بودن نسبت قیمت به درآمد (P/ E) به معنای تشکیل حباب نیست؛ توضیح این موضوع نیازمند گزارش دیگری است. با این حال اگر شرکتی نسبت قیمت به درآمد پایینی داشت و صورت جریان وجوه نقد آن نیز از سلامت حال شرکت خبر داد در نتیجه می‌توان از سودآوری مناسب شرکت به‌عنوان سیگنالی از ارزندگی سهام یاد کرد.

حال اگر سودآوری یک شرکت معیار ارزش‌گذاری قرار داده شود برای مثال اگر نسبت ارزش بازار به فروش صنعتی مانند فولاد (یا همان تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار صنعت فولاد) از میانگین تاریخی فاصله گرفت می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. این موضوع می‌تواند علامت هشداری برای معامله‌گر باشد ولی قطعا نمی‌تواند به تنهایی مبنای تصمیم‌گیری قرار گیرد. برای مثال ممکن است نسبت قیمت به فروش کل با کاهش نرخ بهره در اقتصاد یک کشور به چند برابر حالت نرمال جهش داشته باشد؛ بالا رفتن نسبت قیمت به درآمد انتظاری بازار سهام در سودآوری ثابت.

 در اقتصاد کشورمان یکی از موارد دیگری که می‌تواند الگوهای تاریخی مانند رویه تاریخی «نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی» را نامعتبر سازد دخالت‌های دولت در رویه قیمت‌گذاری کالا و خدمات است. برای مثال دولت در تعیین قیمت سنگ آهن در صنعت فولاد دخالت دارد و ممکن است با وجود دو برابر شدن نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی نسبت به میانگین تاریخی، با دخالت دولت در پایین نگه‌داشتن نسبت قیمت سنگ آهن به فولاد حاشیه سود فولادی‌ها بالا رفته و در نتیجه سودآوری این شرکت‌ها رشد کند؛ مورد قبل تنها به‌عنوان مثال آورده شد و به شرایط روز اشاره ندارد.

یا در مورد مهم‌تر برای شرایط کنونی، نکته‌ای که سرانجام توجه کارشناسان را جلب کرده یارانه‌های انرژی سنگین به تولید است. «دنیای اقتصاد» در هفته‌های گذشته به یارانه‌های انرژی سنگین صنعت سیمان در گزارشی با عنوان «صورت‌حساب اشتغال یارانه‌ای» پرداخته بود. مشابه این روند در سال‌های۹۱ و ۹۲ نیز مشاهده شد. در شرایط کنونی نیز اثر حذف احتمالی یارانه‌ انرژی باید در سودآوری شرکت‌های مختلف در نظر گرفته شود. حذف انرژی ارزان قطعا در سودآوری بسیاری از صنایع اثرگذار است و این موضوع در مثال ما یعنی صنعت فولاد نیز باید به‌صورت کامل بررسی شود. انرژی برق و گاز زیادی برای تولید فولاد از سنگ آهن مصرف می‌شود که جهش آن می‌تواند سودآوری صنعت را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال این موضوع نیز به تنهایی نشان از عدم ارزندگی سهام فولاد ندارد و با توجه به نسبت قیمت به درآمد پایین سهام در شرایط کنونی می‌توان به تحلیل کمی این اثر پرداخت. بر این اساس نسبت P/ S که می‌تواند نشانگر همان نسبت بافت یا ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی باشد به تنهایی معیار مناسبی برای سنجش وضعیت بورس نیست و نمی‌توان تنها روی یک معیار کلان به ارزش‌گذاری سهام پرداخت. در شرایط کنونی نیز باید اثر ریزش قیمت‌ها یا حذف یارانه‌های انرژی با توجه سودآوری انتظاری شرکت‌ها در قیمت سهام در نظر گرفته شود.