چهار دست‌انداز بورس پایدار

 روزهای پرنوسان تالار شیشه‌‌ای ادامه دارد. یک روز بورس‌‌بازان شاهد رشد میانگین وزنی قیمت سهام هستند و روز دیگر بدون رخ‌دادن دلیلی خاص یا خبری جدید، روندی عکس روز قبل بر بازار حاکم می‌شود. دیروز نیز شاخص‌کل بورس تهران با تبعیت از همین الگوی تکراری، تصمیم به رشد گرفت و با افزایش ۸۷/ ۰‌درصدی تا محدوده یک میلیون و ۴۴۹ هزار واحد پیش رفت. سهامداران حقیقی نیز که در روزهای گذشته، دست به ماشه فروش شده بودند در این روز کمی عقب نشستند و کمی در سمت خرید سهام نیز به فعالیت پرداختند، اما دلیل ناپایداری هوا در بورس تهران چیست؟ چه متغیر‌هایی سبب‌شده تا بورس‌‌بازان بین خرید یا فروش سهام سردرگم باشند؟ این شرایط تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ سوالاتی که شاید ذهن تمامی فعالان بازار را به خود درگیر کرده باشد.

ترس از سرزمین سوخته بورس

سال ۹۹، سالی به‌یادماندنی برای بورس‌‌بازان بود. نه فقط به دلیل سودهای عجیب و دوست‌داشتنی چند ‌ماه ابتدایی آن، بلکه خاطره نزول فرسایشی سهام در نیمه دوم این سال نیز تا مدت‌ها در ذهن فعالان بورسی خواهد ماند. در ماه‌های پایانی سال ۹۸ بود که شاهد تبلیغات گسترده رسانه‌ها و دولت برای تشویق مردم به سرمایه‌‌‌گذاری در بازار سهام و به‌دنبال آن صف‌‌های طولانی تشکیل‌شده در کار‌گزاری‌‌ها برای صدور کدهای معاملاتی بودیم. روندی که در ماه‌های نخست سال ۹۹ شکلی جدی‌‌تر به خود گرفت و در ابتدای تابستان به اوج خود رسید.  این شرایط سبب شد تا تنها در کمتر از ۵ ماه، میانگین وزنی قیمت سهام صعود بیش از ۳۰۰‌درصدی را تجربه کند. به‌عبارتی در این بازه زمانی ۹۲ روزه (روز کاری) سهامداران روزانه ۵/ ۱‌درصد سود (بهره مرکب) به خانه می‌‌بردند که در تاریخ بیش از نیم قرن فعالیت این بازار سابقه‌‌ای برای آن نمی‌‌توان یافت. این شرایط اما بیش از این دوام نیافت و حباب بزرگ‌شده سهام که دیگر گنجایش رشد بیشتر را نداشت، تصمیم به تخلیه‌شدن گرفت.

محدودیت‌‌های معاملاتی اما همان‌طور که در دوره صعودی، هیجان خرید را افزایش داده بود در دوره تخلیه حباب نیز هیجان فروشندگان را تشدید کردند تا اصلاح بازار سهام به اصلاحی زمان‌‌بر، فرسایشی و البته پرمقدار تبدیل شود. ۱۰‌ماه سهامداران روی خوش ندیدند و در این مدت سرمایه برخی از آنها کمتر از نصف شد. اینجا بود که بورس به یک «سرزمین سوخته» تبدیل شد.

سرزمینی که بیشتر ساکنان آن خاطره خوبی از آن نداشتند و شاید اگر این روزها از اغلب آنها درباره این بازار بپرسی یک جواب واحد بدهند: «اگه کلاهم اون طرفا بیفته هم دیگه برنمی‌‌گردم.»  این یکی از موضوعاتی است که به ناپایداری روند بازار سهام منجر شده است. بله در بازارهای مالی این پدیده را می‌توان با اصول مالی- رفتاری توضیح داد. وقتی یک کلاس دارایی (در اینجا سهام) برای مدت زمان طولانی، به فاز اصلاحی فرو برود، به بازاری غیرجذاب و حتی منفور تبدیل خواهد شد و به اصلاح مورد «قهر عمومی» قرار می‌گیرد. این پدیده درباره بازار‌هایی که با معضل تشکیل حباب قیمتی مواجه بودند، بیشتر مشاهده می‌شود چرا‌که در آن دوره صعودی شاهد هجوم سرمایه‌‌گذاران غیرحرفه‌‌ای خواهد بود. سرمایه‌‌گذارانی که به دلیل نداشتن تجربه معامله در دوره‌های نزولی بازار، پس از تغییر فاز، هراسان‌‌تر شده و رفتارهای هیجانی‌‌تری نشان می‌دهند.  در مجموع به‌نظر می‌رسد بورس به «سرزمین سوخته‌‌»ای تبدیل شده که شاید مدت‌ها امکان کشت مجدد و برداشت محصول پربازده از آن سخت و حتی غیرممکن باشد؛ چرا‌که اعتماد عمومی نسبت به آن از بین رفته است. حال و روز این روزهای بورس تهران و سهامدارانش نیز این‌گونه است و طبیعی است که روزانه گرفتار روندی ناپایدار باشد.

   عدم‌قطعیت‌‌‌‌ها

این روزها بورس‌‌بازان بیش از تحولات درون بازار به اخبار غیراقتصادی چشم دوخته‌‌اند، جایی‌که هر روز خبری درباره مذاکرات هسته‌‌ای به بازار مخابره می‌شود. برخی از این اخبار امید به احیای برجام را پررنگ می‌کنند و شاید تنها یک روز بعد خبری حول این ماجرا، همه امیدها را نقش‌بر‌آب کند. این مهم از آنجا برای بورس‌‌بازان حائزاهمیت است که می‌تواند انتظارات تورمی را دستخوش تغییر کند و بیشترین اثر آن بر نرخ دلار منعکس خواهد شد. بورس تهران بازاری است که حدود ۶۰‌درصد از ارزش کل آن در اختیار شرکت‌های کامودیتی‌‌محوری است که شاید تعداد زیادی نداشته باشند اما به واسطه مقیاس بزرگ، نقش تعیین‌کننده‌ای در روند نماگرهای بورسی ایفا می‌کنند. درآمد این شرکت‌ها به‌صورت دلاری کسب شده و از این‌رو به واسطه نوسان نرخ دلار (البته نه در بازار آزاد) با نوسان درآمد و در نهایت سود مواجه خواهند شد. به این ترتیب عدم‌قطعیت تحولات غیراقتصادی و شنیده‌شدن اخبار متناقض در این‌خصوص سبب تردید و سردرگمی بورس‌‌بازان شده است.

   بیش‌‌واکنشی به متغیرها

طی هفته‌ها و شاید ماه‌های گذشته متغیرهای بی‌شماری بودند که روند بازار را در دست گرفتند. دلار، بازارهای جهانی، انتخاب رئیس‌کل بانک مرکزی و تازه‌‌تر از همه انتصاب رئیسی جدید برای سازمان بورس و اوراق بهادار از جمله این متغیرها هستند که درباره اصل تاثیر‌گذاری آنها جایی برای بحث وجود ندارد، اما همه این عوامل با بیش‌‌واکنشی سهامداران مواجه شده‌‌اند.  ساده‌‌ترین مثال در این‌خصوص مربوط به نرخ دلار در بازار آزاد است.

هر روز شاید اولین کاری که یک سهامدار انجام دهد تا بر مبنای آن تصمیم به خرید و فروش سهام بگیرد، رصد قیمت ارز در بازار آزاد است. هر روز که دلار رو به نزول می‌‌گذارد شاهد افزایش تعداد فروشندگان و افت قیمت سهام هستیم و به محض رشد این ارز، همه‌چیز تغییر می‌کند و به یک‌باره این خریداران هستند که وارد گردونه معاملات سهام می‌شوند تا شاهد افزایش قیمت سهم‌های مرتبط با دلار باشیم. آیا این روند منطقی است؟

در نگاه اول شاید پاسخ ساده باشد. بله، با جهش قیمت دلار طبیعتا سود شرکت‌های دلاری بورس نیز افزایش خواهد یافت، اما به‌نظر می‌رسد سهامداران از این نکته قافل شده‌‌اند که محاسبات عمده شرکت‌های بورسی بر مبنای دلار نیمایی صورت می‌‌پذیرد و همین امروز که دلار آزاد حدود ۲۷ هزار و ۴۲۰ تومان است، دلار نیمایی در کانال ۲۳ هزار تومان قرار دارد.  نرخی که مدت‌‌هاست تغییر چندانی نکرده و چندان به نوسانات روزانه نرخ آزاد دلار وابسته نیست، از این‌رو واکنش روزانه سهامداران به تغییرات قیمت اسکناس آمریکایی در بازار آزاد محلی از اعراب ندارد. هر چند در صورت تداوم نزول این نرخ برای مدت زمانی طولانی، طبیعتا نرخ نیمایی نیز دستخوش تغییر خواهد شد اما نوسانات فعلی چنین سیگنالی را به بازار ارسال نمی‌‌کند.

درباره انتخاب روسای جدید برای بانک مرکزی و حتی سازمان بورس نیز شاهد بیش‌واکنشی معامله‌‌گران هستند چرا‌که قرار نیست یک رئیس جدید معجزه‌‌ای کند یا متغیری اثرگذار را با تغییری شگرف همراه کند، اما در بازارهای جهانی، چند روزی است که قیمت جهانی نفت و فلزات رو به صعود گذاشته‌‌اند و بازتاب این افزایش قیمت در معاملات بورس تهران نیز منعکس شده است، اما به‌نظر می‌رسد این میزان واکنش مثبت به رشد قیمت‌های جهانی به‌ویژه در مورد نفت و گاز منطقی نباشد، چرا‌که گفته می‌شود کاهش وزش باد و مشکلات به‌وجود آمده در زمینه تولید برق مهم‌ترین محرک رشد قیمت بهای گاز، نفت و محصولات شیمیایی چون اوره و آمونیاک بوده و طبیعتا نمی‌‌تواند آن را رشدی پایدار به‌حساب آورد.

   ترس از جاماندن

شاید ساده‌‌ترین دلیل روند ناپایدار این روزهای بورس تهران، احساس ترس سهامداران از احتمال جاماندن از کسب سود باشد. زمانی‌که بازار سهام گرفتار روندی نزولی می‌شود، سرمایه‌‌گذاران به‌ویژه تازه‌‌وارد‌هایی که نه تجربه چندانی در این بازار دارند و نه از تخصص کافی در این‌خصوص برخوردارند به‌سرعت فروشنده شده تا مبادا از دیگر بازارهای دارایی که شاید در آن روز روندی صعودی داشتند جا بمانند.

فردای همان روز با چرخش مسیر بازار همان فروشنده پشیمان شده و به‌سرعت و با هیجانی زائدالوصف روانه صف‌‌های خرید شده که مبادا این‌بار از سودی که قرار است فلان سهم به سهامدارانش بدهد، جا بماند. این ترس از جاماندن است که هم به هیجانی‌شدن بازار دامن زده و هم آن را گرفتار روندی ناپایدار کرده است.