امروزه توان تولید ثروت سازمان‌ها مبتنی بر دانش است و تاثیر دانش بر تولید ثروت اجتناب‌ناپذیر است، در واقع سرمایه فکری دانش تغییر شکل‌ یافته‌ای است که موجب خلق ارزش سازمانی می‌شود، بنابراین مدیریت در چنین سازمان‌هایی به‌دنبال ایجاد، مدیریت، گسترش و بهره‌برداری بهینه از سرمایه‌های فکری در راستای ارزش‌آفرینی سازمانی و بهبود فرآیند کسب‌وکار است. اگرچه با وجود افزایش اهمیت دارایی‌های نامشهود و سرمایه فکری در شرکت‌ها، اغلب سامانه‌های حسابداری سنتی قادر به اندازه‌گیری سرمایه فکری شرکت‌ها و انعکاس آن در صورت‌های مالی نیستند.  از نگاه صاحب‌نظران تفاوت بین ارزش بازار و ارزش دفتری در سازمان‌ها را می‌توان به‌عنوان ارزش سرمایه‌های فکری تعریف کرد. از این دیدگاه سرمایه فکری از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری تشکیل شده است. برخی دیگر نیز معتقدند دامنه این سرمایه‌ها بیشتر است و از سه عنصـر سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری به‌عنوان عوامل اساسی یاد می‌کنند.

سرمایه انسانی : طبق تعریف سـازمان همکـاری و توسـعه اقتصـادی؛ سـرمایه انسانی عبارت است از «دانش، مهارت‌ها و نگرش‌ها». نظریه‌پردازان معتقدند سرمایه انسانی نخستین و مهم‌ترین جزء سرمایه فکری است و تا به‌حال طبقه‌بندی‌های مختلفی از سرمایه فکری ارائه‌شده که همگی در جزئی به‌نـام سـرمایه انسـانی اتفـاق‌نظـر دارنـد. همچنین به عقیده این نظریه‌پردازان کارکنان سرمایه فکری را از طریق شایستگی (مهـارت) و چـالاکی فکـری‌شـان (تفکر درباره راه‌حل نوآورانه مسائل) ایجاد می‌کنند، در واقع این سرمایه نمی‌تواند توسط بنگاه‌های دیگر رونویسی شود، بنابراین منبعـی اسـت که دارای منافع رقابتی بادوام است و کارکنان با استفاده از خلاقیت‌هـا و همکـاری‌هـای شخصی خود فرصتی را برای بنگاه فـراهم می‌کنند تا ارزش تجـاری به‌دست آورد.

سرمایه ساختاری: یکی از وظایف مـدیران ساخت دارایی‌های دانشی است که هر لحظه قادر به ارائه خدمات به سازمان باشند. این مهم از طریـق سـرمایه ساختاری (SC) (شامل فناوری‌ها، شبکه داده‌ها، انتشارات و فرآیندها) انجـام می‌شود. سرمایه‌های ساختاری به‌عنوان منابعی جهـت حمایت از بهره‌وری، کاهش ریسک و افزایش ظرفیت برای تجدید ساختار مورد‌توجه برخی صاحب‌نظران این حوزه است، زیرا سرمایه ساختاری محیطی ایجاد می‌کند که دانش از طریق آن خلق و آماده ورود به بازار می‌شود. همان‌طور که سرمایه انسانی وابسته به سرمایه ساختاری است، سرمایه ساختاری نیز وابسته به سرمایه انسانی است، بنابراین برای بهبود سرمایه ساختاری باید در انتخاب و جذب مدیران ارشد سازمان دقت شود؛ در واقع سرمایه ساختاری حاصل برونداد فکر مدیریت سازمان است. مدیریت سازمان با ایجاد یک فرهنگ باز و حمایتی شرایط لازم برای بروز استعداد منابع انسانی را فراهم می‌کند.

سرمایه مشتری: یکی دیگر از اجزای سرمایه فکری، سرمایه مرتبط با مشتری است. از آنجا که مشتریان ایجاد‌کننده جریان‌های نقدی عملیاتی در سازمان بوده و ایـن جریـان‌هـای نقدی فراهم‌کننده ارزش اقتصـادی برای بنگـاه و منـابعی بـرای بـرآوردن نیازهـای سـایر ذی‌نفعان است، بنابراین تعجب‌آور نیست که بنگاه‌ها، منـابع قابل‌ملاحظه‌ای را صـرف کنند تا ارزش بیشـتری بـرای مشـتریان خلـق کننـد. ایجاد ارزش برای مشتریان از طریـق کیفیت خدمات و قیمت‌های مبتنی بر ارزش که انتظارات مشتریان را برآورده می‌کنند، امکان‌پذیر است.   به‌طور کلی، سـرمایه مشتری در تبـدیل سـرمایه فکـری بـه ارزش بازار و در نتیجه عملکرد کسب‌وکار سازمان، عامل تعیین‌کننده‌ای اسـت. از طرفی رشـد سرمایه مشتری تابع نحوه برخوردهای سازمانی و مراودات بین کارکنان است و حلقه واسطه دو جزء دیگر سرمایه فکری است؛ بنابراین تا حدود زیادی به حمایت از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری بستگی دارد.

نتیجه‌گیری: در یک سازمان دارایی‌های دانشی ضمنی کارکنان یکی از حیاتی‌ترین اجزایی است که بر عملکرد سازمان تاثیر بسزایی دارد. همچنین سرمایه فکری ترکیبی از دانش، مهارت، قدرت نوآوری و توانایی افراد شرکت برای انجام وظایفشان و دربردارنده ارزش‌ها، فرهنگ و فلسفه شرکت است؛ به همین دلیل شرکت‌های پویا به‌دنبال اندازه‌گیری سرمایه‌های فکری هستند، چرا‌که اندازه‌گیری سرمایه فکری می‌تواند به تدوین استراتژی تجاری برای سازمان و به‌تبع آن کسب مزیت رقابتی، ایجاد شاخص‌های کلیدی عملکرد و ارزیابی عملکرد بینجامد.

همچنین استفاده از ارزیابی‌های غیرمالی سرمایه فکری می‌تواند به طرح‌های بازپرداخت و پاداش شرکت ارتباط داده شود.  با وجود تعدد تحقیقات درباره سرمایه فکری و آثار و نتایج آن بر رشد، بازدهی و پیش‌بینی عملکرد سازمان‌ها، امروز آنالیز توامان رفتار کارکنان، مشتریان و ... در سازمان‌ها و شرایط حاکم بر اقتصاد و معیشت، بیانگر روند رو به رشد نارضایتی کارکنان ناشی از بی‌اهمیت تلقی‌کردن سرمایه فکری در سازمان‌ها است.  در ایران توجه به مبحث سرمایه فکری در برخی حوزه‌ها از قبیل فناوری، حمل ونقل و تامین کالا از طریق شبکه‌های اینترنتی، شرکت‌های استارت‌آپ و صنعت توریسم و گردشگری، واضح‌تر است، زیرا بخش قابل‌توجهی از ساختار این حوزه‌ها را دو جزء اساسی سرمایه مشتری و سرمایه انسانی تشکیل می‌دهند.  به‌طور قطع زمانی می‌توان مدعی ارزش‌آفرینی این اجزا بود که اولا جریان ورود منافع اقتصادی آتی ناشی از سرمایه فکری به شرکت محتمل باشد و ثانیا بتوان ارزش آن را به گونه‌ای اتکاپذیر اندازه‌گیری کرد، دراین صورت سرمایه فکری حائز شرایط شناخت به‌عنوان دارایی، مطابق استانداردهای حسابداری در صورت وضعیت مالی شرکت‌ها خواهد بود. درواقع یکی از عواملی که شناسایی و افشای سرمایه فکری را با محدودیت روبه‌رو کرده است، قالب و چارچوب مشخص‌شده استانداردهای حسابداری در راستای نحوه شناسایی و ارائه و افشای آن است.