با این اوصاف همواره چالشی میان مسوولان شهری کشور ما و شهروندان وجود داشته است. مسوولان و به ویژه نهادهای انتظامی اصرار بر کنترل فضاهای عمومی دارند و شهروندان در برخی موارد از این حجم کنترل فراری شده‌اند. نکته آنجاست که نهادهای مسوول بیشتر نگاهی تکلیف‌محور (در مقابل حقوق‌محور)‌ به موضوعات مربوط به شهروندان دارند. بر همین اساس است که هر روز خبرهای تازه‌ای از ایجاد ممنوعیت یا محدودیت‌هایی در فضاهای عمومی شهری منتشر می‌شود. ممنوع کردن نمایش فوتبال در کافه‌ها، قهوه‌خانه‌ها، تشدید کنترل بر شیوه پوشش و روابط بین افراد در خودروهای شخصی در برخی شهرهای کشور و... برخی از مواردی است که اخیرا از سوی نهادهای انتظامی با اصرار قابل توجهی دنبال شده است. اگر چه برخی از این تصمیم‌ها لغو شد اما به‌طور کلی محدود کردن عرصه‌های عمومی و فضاهای عمومی در شهرها، به‌عنوان یک مساله اجتماعی، نگرانی‌ بسیاری از جامعه‌شناسان را در پی داشته است. این در حالی است که در یک هفته گذشته و با انتشار وسیع خبرهای مربوط به ممنوعیت پخش مسابقات فوتبال جام جهانی و تصاویر مربوط به تعقیب و توقیف برخی خودروها تحت عنوان بی‌توجهی به هنجارهای اخلاقی، کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز واکنش‌های تند و تیزی به این اتفاق‌ها نشان دادند. تاکید بر غیرعملی بودن اجرای این گونه قوانین و تلاش برای لغو چنین تصمیم‌هایی از جمله واکنش‌های پرشماری بوده که کاربران فضای مجازی نسبت به اتفاق‌های اخیر نشان داده‌اند.

این در حالی است که فیلترینگ و محدود کردن دسترسی به یک سری کامیونیتی‌ها از جمله فضای تلگرام نیز می‌تواند مصداقی برای محدود کردن عرصه‌‌های عمومی خوانده شود.

 


 

16-01

حق شهروندان از شهر

مهدی جلیلی

پژوهشگر اجتماعی

شهر به‌عنوان مجموعه‌ای از امکانات و فرصت‌های اجتماعی،‌ مهمترین حوزه زیستی شهروندان به شمار می‌آید. شهرها فرصت و لوازم شکل‌گیری حوزه‌های عمومی را فراهم می‌کنند. به بیان دیگر شهر فرصتی است که امکان زیست جمعی را برای شهروندان جوامع مدرن فراهم می‌آورد. از این حیث مفاهیمی چون کوچه، محله، منطقه و... می‌توانند به‌عنوان منابع هویت‌ساز تعریف ‌شوند. اساسا کاربری خاص فضاهای شهری، زیست جمعی شهروندان را تعریف و تبیین می‌کند. به این اعتبار، شهر را می‌توان پاسخ به نیازهای ارتباطی، رفاهی و هویتی نوع انسان در نظر گرفت. شهروندان در یک توافق نانوشته در فضاهای مختلف شهری، نیازهای خاصی از زندگی جمعی خود را تامین می‌کنند. فضاهای سبز و پارک‌ها، مراکز خرید، قهوه‌خانه‌ها و کافه‌ها، ورزشگاه‌ها، سینماها، گالری‌ها و... از جمله فضاهایی هستند که بسته به ساختار فرهنگی-اجتماعی هر جامعه‌ای می‌توانند کارویژه خاصی را به انجام برسانند. در ایران با توجه به اینکه مکان یا فضای خاصی برای تجمع شهروندان در قالب جشن‌های عمومی، رویدادهای اجتماعی و... در الگوهای شهرسازی تعریف نشده است، نیاز به تجمع و ایجاد انبوه‌ خلق و... عمدتا در قالب حضور در ورزشگاه‌ها یا پارک‌ها و خیابان‌ها بازتعریف شده است. از سوی دیگر «حق شهروندان از شهر»؛ یعنی حق استفاده از ظرفیت‌ها و فرصت‌های شهر برای شهروندان محدود شده و در عین اینکه الگوهای شهرسازی در کشور ما چندان شهروندمدار نیست، مدیریت فضاهای شهری نیز مکانیکی و محدودکننده است. تعطیلی شهرها در نیمه ‌شب، ایجاد محدودیت‌های متعدد در مراکزی مانند ورزشگاه‌ها، کافه‌ها و... از مهم‌ترین  مصادیق محدود کردن حق شهر برای شهروندان است. محدود شدن عرصه‌های عمومی با ضوابط و قواعدی که از قضا با هنجارهای عمومی جامعه ما هم همخوانی ندارد، باعث شده است تا شهروندان، به دو صورت به این موضوع واکنش نشان‌ دهند. یا اصطلاحا به غار تنهایی خود پناه ببرند که این مساله تبعات نامطلوب بسیاری به همراه دارد و یا اینکه فضاهایی زیرزمینی برای تجمع و گردهمایی‌های خود پیدا کنند که این مساله نیز به نوبه خود آسیب‌هایی جدی به دنبال دارد.در هردو صورت محدودیت عرصه‌های عمومی، منجر به کاهش انسجام اجتماعی می‌شود.

 

 

16-02

اختلال در روند توسعه اقتصادی

حمید دیهیم

اقتصاددان

درباره محدودسازی و ایجاد ممنوعیت‌های مختلف در حوزه عمومی و فضای عمومی شهرها مباحث متعددی قابل طرح است. اما عمده مباحث را می‌توان از منظر دخالت دولت در زندگی مردم مرور کرد. دخالت دولت در عرصه عمومی و سعی در کشاندن پای دولت به همه وجوه زندگی شهروندان اتفاقی است که عمدتا در اقتصادهای متکی به نفت روی می‌دهد. متاسفانه دولت‌های نفتی خود را زمام‌دار و مالک ملت می‌پندارند و بنابراین خود را محق می‌دانند که وجوه مختلف زندگی شهروندان را کنترل و جهت‌دهی کنند.

 حالا با این مقدمه می‌توان چند وجه دیگر از موضوع را بررسی کرد. این نگاه دولت‌ها به مردم وقتی در ساختار و بافتار اجتماعی نهادینه می‌شود، چیدمان فضاهای شهری و اجتماعی نیز، تحت‌تاثیر این موضوع قرار می‌گیرد و سیاست‌گذاری‌های شهری نیز متاثر از الگوهای شهرسازی فروبسته‌تر و دگم‌تر خواهند شد. در یک مثال ساده می‌توان در مورد شهر تهران گفت که فضاهای عمومی مانند پارک‌ها، کافه‌ها، مراکز خرید، پیاده‌روها، خیابان و... کارویژه خود را به‌عنوان اولویت اول از دست داده‌اند. به بیان دیگر هر یک از این اماکن ممکن است کارویژه مکان عمومی دیگری را انجام بدهد. به‌عنوان مثال شکل‌گیری کافه‌های سیار خیابانی برای گریز از ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های کافه‌های ثابت و مسقف یا بهره‌گیری از پارک‌ها برای انجام برخی امور ناهنجار، غیرقانونی و... اما به‌طور کلی محدود کردن عرصه‌های عمومی، غیر از جابه‌جایی کارویژه‌های فضاهای شهری، امکان مشارکت سالم اجتماعی را در روند توسعه اقتصاد محدود می‌کند. توسعه اقتصادی نیازمند برخی از شاخص‌های اجتماعی مهم از جمله سرمایه اجتماعی است. عدم اعتماد متقابل دولت و ملت به هم که یکی از نمودهای بارزش همین مثال محدودسازی عرصه عمومی است، تعامل میان بخش‌های دولتی و خصوصی اقتصاد را مختل می‌کند. هرگونه اختلالی در این روند،‌ می‌تواند در ادبیات و قواعد حقوقی مربوط به تجارت، سرمایه‌گذاری‌ و امنیت، ثبات بازار و... آثار بلندمدت داشته باشد. نکته مهم آن است که اختلال در شاخص‌های اجتماعی، چنان است که تنها در بلندمدت قابل اصلاح است و این یعنی در صورت هرگونه اختلال، روند توسعه اقتصادی نیز سال‌ها به تاخیر می‌افتد.

 

16-03

ضعف سیاست‌ورزی در حوزه عمومی

نعمت الله فاضلی

جامعه‌شناس

اتفاقات دی ماه سال گذشته در کنار برخی دیگر از عوامل از جمله گسترش ناامنی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و... تردید و شک حاکمیت نسبت به عرصه و فضای عمومی در جامعه را تشدید کرده است. به همین دلیل حاکمیت گرایش بیشتری به کنترل و اعمال محدودیت‌ در عرصه عمومی پیدا کرده تا با کمک این ابزار بتواند از موقعیت بحرانی کنونی عبور کند. به هرحال بحث درباره ایجاد محدودیت و ممنوعیت در عرصه عمومی مستلزم توجه به دو موضوع است. یکی ریشه‌ها و علل ایجاد این محدودیت است که به‌صورت خلاصه در مقدمه ذکر شد و دیگری فهم درست از عرصه عمومی در دوران گسترش استفاده از رسانه‌ها و تکنولوژی‌های نوین ارتباطی. این بخش دوم نیازمند توضیح بیشتری است. واقعیت آن است که در نتیجه توسعه این تکنولوژی‌ها و تسریع و تشدید تولید و گردش آزاد اطلاعات، تک تک افراد به سوژه‌های سیاسی توانمندی تبدیل شده‌اند و در موقعیت‌های عادی زندگی روزمره‌شان هم با مسائل و رویدادهای سیاسی درگیری پیدا می‌کنند. به این معنی که افراد در فضای کنونی بدون اینکه در حزب خاصی عضو باشند یا وفاداری‌شان را به آرمان سیاسی خاصی اعلام کرده باشند، صرفا به دلیل مشارکت در گردش اطلاعات، به بازیگران جدی در سپهر سیاسی تبدیل می‌شوند. از همین رو نوعی فضا یا حوزه عمومی شکل گرفته است که فاقد شکل نهادی، قواعد و ضوابط سازمان یافته، رهبری، ایدئولوژی و به‌طور کلی هر نوع مولفه جمعی کلی است اما در عین حال می‌تواند از هر موضوعی مثل حقوق اقوام، حقوق شهروندی، حقوق حیوانات، مسابقات ورزشی، درگذشت چهره‌های هنری،‌ انتشار یک خبر یا صدور یک فرمان یا تصویب یک قانون و... دستور کار تازه‌ای برای بحث‌ها و مناقشات عمومی فراهم کند. در چنین وضعیتی شیوه سیاست‌ورزی و شیوه مدیریت فضا بسیار دشوار و پرمخاطره است. در ایران معاصر، ما هیچ‌گاه تمرین ‌و آمادگی لازم برای سیاست‌ورزی در شرایط فراپیچیده مثل شرایط امروز نداشته‌ایم. در نتیجه دولت با نوعی سرآسیمگی و دستپاچگی به دم‌دست‌ترین ابزار کنترل که مداخله عریان و آشکار برای محدودسازی و اعمال فشار بر این حوزه است، روی می‌آورد. غافل از اینکه در شرایط فراپیچیده کنونی هر نوع اعمال عریان قدرت، بیش از آنکه حوزه عمومی را کنترل، نظارت و هدایت کند، ممکن است موجب تقویت سیاسی این حوزه شده و نوعی انرژی مضاعف به گفت‌وگوهای موجود بدهد. به نظر من تلاش دولت برای فیلترینگ تلگرام در موقعیتی که خودش هم به خوبی از ناکامی این سیاست آگاه است و همچنین تلاش پلیس برای ایجاد ممنوعیت در پخش فوتبال در مکان‌هایی عمومی نظیر کافه‌ها، قهوه‌خانه‌ها و... یا هر تصمیم دیگری از این دست شکل‌هایی از اعمال عریان قدرت است. این تصمیم‌ها حاکی از آن است که دولت یا از شرایط فراپیچیده موجود آگاهی ندارد یا اینکه خود را در سیاست‌ورزی متناسب با این حوزه ناتوان می‌بیند. در چنین شرایطی است که ما معتقدیم هر شهروندی با انتخاب شیوه پوشش، آرایش، نوع مصرف و... درگیر نوعی کنش‌گری سیاسی شده و مهم‌تر از آن هر شهروندی در واقع نماد و نشانه‌ای از یک دید جهان‌وطنانه شده است. برای عبور از این شرایط پیچیده اجتماعی باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. ابتدا دولت یا حاکمیت باید تلاش کند تا واقعیت کنونی را آن گونه که هست، فهم کند. بدون فهم واقعیت موجود (آن گونه که هست) هرگونه سیاست‌ورزی و اعمال قدرت، می‌تواند وضعیت را تشدید کرده و تا حد انفجار به پیش براند. امروز مردم ما در روستاها و حتی عشایر نیز از رسانه‌های نوین بیشترین استفاده و بیشترین تاثیرپذیری را دارند. با چنین بافتی در جامعه ما که زمینه‌ساز شکل‌گیری یک نگاه جهان‌وطنانه در سطح گسترده شده است، نمی‌توان با ابزارهای کلاسیک سیاسی که مهم‌ترین آنها مداخله مستقیم و اعمال عریان قدرت است، سیاست‌ورزی کرد. باید بپذیریم که حوزه عمومی قلمروزدایی شده و فضای عمومی خود را مطابق با قلمرو جهانی تنظیم می‌کند. پس سیاست‌های مکان‌محور برای مدیریت این حوزه دیگر کارآیی ندارد. نکته دیگر آن است که حاکمیت باید تلاش کند تا مفاهیم و زبان تازه‌ای برای شناسایی و ارتباطات با حوزه عمومی خلق کند. حاکمیت و دولت باید به‌طور عملی و آشکار با چشم انداز و افقی آزاد، با همه گروه‌های اجتماعی گفت‌وگو کند و مسائل خود را به‌صورت شفاف صورت بندی کرده و بیان کند. بدون وجود زبانی مشترک نمی‌توان راهی برای سامان دادن به حوزه عمومی تصور کرد.