فقدان مدل کسب‌و‌کار دلیل شکست زیراکس بود

 در زیراکس پارک، دانشمندان، مهندسان و برنامه‌نویسان بزرگ جمع شده‌اند و در واقع بخش تحقیق و توسعه (R&D) شرکت زیراکس را تشکیل می‌دهند. آنها تکنولوژی‌هایی را اختراع کردند که به‌شدت موفق بوده‌اند.طی سال‌ها اولیه شروع زیراکس، این شرکت نتوانسته بود روی پتانسیل تحقیق و توسعه بازار که در زیراکس‌پارک انجام می‌شد، سرمایه‌گذاری کند. منفعت این کار به سایر شرکت‌ها تعلق گرفت. به‌عنوان مثال، اپل در سال ۱۹۸۴ کامپیوتر مکینتاش را شروع کرد. این کامپیوتر شخصی از GUI (رابط گرافیکی کاربر) و یک موس تشکیل شده بود و در آن زمان یک نوآوری جدید انقلابی به‌شمار می‌رفت اما اینکه خالق اولیه رابط گرافیکی کاربر چه کسی است، یکی از موضوعات مناقشه برانگیز بین استیو جابز و بیل‌گیتس بود. اما با وجود مناقشات فراوان و کشیده شدن کار به دادگاه، مبتکر چنین راهکاری، شرکت زیراکس بوده است.

در واقع اپل GUI را اختراع نکرده بود. این کار درخشان توسط دانشمندان در زیراکس‌پارک انجام شده بود بنابراین چرا به‌جای زیراکس، این اپل بود که محصولی را در سال ۱۹۸۴ شروع کرد و از اختراعات بزرگ زیراکس پارک منفعت به‌دست آورد؟ پاسخ این سوال در این حقیقت نهفته است که تحقیق و توسعه و اختراع کافی نبودند. به منظور نوآوری موفقیت‌آمیز، شرکت‌ها نیاز به چارچوب، ابزار و فرآیندهایی دارند که می‌تواند به آنها کمک کند تا اختراعات خود را از ایده به موفقیت تجاری تبدیل کنند.دسامبر ۱۹۷۹ بود که استیو جابز اولین دیدارش از زیراکس‌پارک را انجام داد. به‌عنوان بخشی از یک معامله که به زیراکس اجازه خرید صد هزار سهم اپل را می‌داد، به جابز اجازه داده شد تا اختراعاتی را که مهندسان پارک روی آن کار می‌کردند ببیند. جابز تحت‌تاثیر آنچه در پارک دیده بود قرار گرفت. ارزش تجاری این تکنولوژی برای او واضح بود. بنابراین در حالی که کامپیوتر شخصی زیراکس (Alto) یک شکست تجاری بود، کامپیوتر مکینتاش اپل یک موفقیت افسانه‌ای به‌شمار می‌رفت که انقلابی را شروع کرد.شکست زیراکس برای دادن جنبه تجاری به اختراعاتش بخشی به دلیل عدم اتصال بین ایده‌های آن و مقلدان اصلی کسب‌و‌کار بود. حتی وقتی تیم مدیران اجرایی تکنولوژی‌های بزرگی ایجاد می‌کردند، زیراکس در ترکیب نوآوری آنها با مدل‌های کسب‌و‌کار سودآور شکست خورد.