میرزای شیرازی

اینجا که معروفه به استیک‌هاش و سیب زمینی‌هایی که کنار استیک‌هاش ارائه می‌کنه؛ ما هم به وقت گرسنگی قرار بود شام بریم بیرون و منم ظهر ناهار نخوردم که خیلی راحت شام بخورم و خودمم پیشنهاد دادم بریم آنتروکوت و دوستم قرار بود ما رو شام مهمون کنه.

یه سره هم تو ماشین می‌گفتم که گشنمه و دلم استیک می‌خواد و... رسیدیم و راحت پارک کردیم و رفتیم داخل و ‌با کلی ناز و کیف و شادی نشستیم که سفارش بدیم!

منم هی «منو» رو نگاه نمی‌کنم و می‌گم من که استیک می‌خوام! من که استیک‌ می‌خوام!

بعد دوستم گفت حالا ببین سالاد رو چه کنیم و این‌ها! «منو» رو دست گرفتم و رنگم پرید!

یه استیک یک نفره ۲۰۰ هزار تومان؟ بابا لعنتی‌ها رحم کنید! جنگه؟

آقا خلاصه هیچی دیگه هی بالا و پایین کردم و به دوستم گفتم خیلی گرونه، می‌خوای بریم ‌جای دیگه؟ اونم گفت نه دیگه نشستیم اما خب می‌دیدم چه اخمی کرده!

لذا منم «منو» رو بستم و‌ منتظر نشستم. اونم با یه مکثی گفت تو همه استیکت‌ رو ‌می‌خوری؟ منم سریع گفتم نه! اصلاً! (چاره چی بود؟ ۲۰۰ تومن فقط پول استیک بود! قرار نبود طرف ۶۰۰ پول شام بده! خیلی زیاد می‌شد تو ذهن من ۳۰۰ بود.) اونم گفت پس بشقاب میکس سفارش بدیم (اون دریایی می‌خواست) با یک سالاد سفارش دادیم و غذا اومد! کلا سه تا میگو با یک نیمچه استیک و مقداری سیب‌زمینی خلاصه من به اون اون، به من تعارف کرد و خورده نخورده، سالاد ویژه و بسیاررر خوشمزه‌اش رو‌خوردیم با دو عدد آب و اینها ۳۰۰ تومن دادیم‌ و اومدیم! فقط خجالتش موند واسه من.

حالا بالاخره ۲۰۰ تومنم گرونه من انتظار داشتم ۹۰ تومن بشه، ۱۳۰ تومن درحالی که استیک‌هاش هم نازک‌تر و‌ پِرپِری‌تر از گذشته بود.

خلاصه مهمونی‌هاتونو اونجا نندازید که روا نیست.