سوار بر زمان

تولیدات ساده بود و انتظارات هم ناچیز. مسیر زندگی هم هموار بود؛ امروز مثل دیروز و فردا مثل امروز. برنامه‌ریزی و اندیشه شاید جایگاه ویژه‌ای در رفاه افراد و کشورها نداشت؛ چراکه هم ابزار تولید و شیوه تولید ساده بود هم ذهن جامعه به دنبال پیش‌بینی آینده و تقویت رفاه نبود. این‌طور نبود که گروهی اندیشه خود را درگیر تولید نبوغ و ایده‌های جدید کنند. اما این روند ادامه نیافت. از نقطه‌ای به بعد داستان عوض شد. به‌تدریج تولیدات و خواسته‌ها متنوع شد و جامعه به سمت پیچیدگی حرکت کرد. این تنوع و پیچیدگی زمینه را برای گسست و واگرایی فراهم کرد. دیگر زندگی روتین وساده نبود. باید برای فردا برنامه‌ریزی می‌شد؛ چراکه رفاه فردا به تلاش امروز بستگی داشت. شاید مهم‌ترین عاملی که زاویه این گسست را تعیین می‌کرد تفکر و برنامه‌ریزی بود. در نقطه‌ای از دنیا که تفکر، برنامه‌ریزی و آینده‌نگری وجود داشت، آهنگ رشد افزایش می‌یافت. در مقابل، هر جا روزمرگی، سنت‌گرایی و بی‌برنامگی حاکم بود، کشتی شهروندان آن نقطه از قافله عقب می‌ماند. به‌تدریج آن همگرایی گذشته به یک واگرایی بزرگ تبدیل شد و کشورها در رسته‌هایی از درجه توسعه‌یافتگی قرار گرفتند. برخی ثروتمند و برخی فقیر نام‌گذاری شدند. فقر و ثروتی که ریشه آن همان تدبیری بود که واپس‌ماندگان توسعه در برگی از تاریخ از آن غفلت کردند و توسعه‌یافته‌ها آن را غنیمت شمردند. بنابراین امروز فرق می‌کند کجای جهان ساکن باشی. رفاه غرب با شرق متفاوت است. کیفیت زندگی در آفریقا با آسیا متفاوت است و حتی الگوی زندگی در این سو و آن سوی آسیا نیز متفاوت است. نکته مهم این است که مدل توسعه همواره در سیر تاریخ ثابت نبوده، بلکه بسته به شرایط اقتصاد جهانی به‌روز شده است. در یک برگ از تاریخ مدل مناسب توسعه وجود دولتی قدرتمند بود و در برگی دیگر دولت منزوی و صرفا رگولاتور. در برهه‌ای از زمان راز توسعه پشت تجارت آزاد نهفته بود و در برهه‌ای دیگر پشت حمایت از تولیدات داخلی. مروری سطحی از تاریخچه اقتصاد ایران نشان می‌دهد که ما در بسیاری از زمان‌ها فرصت‌ها را سوزاندیم و زمان را از دست دادیم و نتیجه آن عقب‌ماندگی شد که تصور روزانه آن اذهان عمومی را به ستوه آورده است.  اما اگر در مقطع فعلی به این ادراک برسیم که آینده ما دستمایه تدبیر، برنامه‌ریزی اقتصادی و جهان‌بینی امروز ماست، می‌توان آن آینده خوب را ساخت. بنابراین اولین نیاز توسعه، رسیدن به ادراک موثر و ایجاد اراده اجتماعی و سیاسی برای نزدیک شدن به توسعه است. دومین نیاز، شناخت موثر راز توسعه در مقطع فعلی، پیش‌بینی آینده اقتصاد جهانی و حرکت به سمت آن مختصاتی است که اقتصاد آینده به آن احتیاج دارد. شناخت اینکه چه کالا یا خدمتی را تولید کنیم و تولید چه کالاها و خدماتی را به کشورهای دیگر بسپاریم، آیا تولیدات کشاورزی کم بازده را کنار بگذاریم و به سمت تولید نبوغ و رشد بهره‌وری صنعتی حرکت کنیم؟ یا نه به شعار خودکفایی و روی آوردن به تولید همه کالاها و خدمات بپردازیم؟ و آینده درست، ئذ پاسخ درست به اسن پرسش‌ها نهفته است.