آرمان‌های فیلسوف لیبرال

هنگامی که یهودیان متهم به فساد دولتی شدند در حالی که از حفاظت برابر قانونی محروم بودند. در ادامه او نژادپرستی و بوروکراسی را ابزار سیاسی برای پیشبرد مقاصد امپریالیستی می‌داند. او با بررسی توتالیتاریسم آن را توفان شنی می‌بیند که زندگی مردم را مدفون می‌کند. از نظر آرنت در این جوامع، توده‌های جمعیتی از افراد تک‌افتاده‌اند که توانایی برقراری پیوند اجتماعی را ندارند و تنها برای خدمت به اهداف یک اقلیت می‌توانند سازمان یابند. آرنت در کتاب وضع بشری می‌گوید در عصر مدرن مردم از جهان مشترک، در دو جهت فاصله گرفته‌اند: به سمت بیرون و فضا و به درون و فرورفتن در خویشتن‌های تک‌افتاده‌شان. او می‌گوید جهان دیگر حاصل احساسات مشترک نیست؛ بلکه ذهن هر شخص تنها معطوف به خودش است. آرنت در تحلیل محاکمه آدولف آیشمان( از جنایتکاران فاشیست و جزو حلقه اصلی قدرت هیتلر) از این پیش‌فرض بهره می‌گیرد که عمل فردی اهمیت سیاسی بنیادینی دارد. او بر تفکر نقادانه و رد تلقین عقیده‌ تاکید می‌کند. او آیشمان را فردی عادی می‌داند که قادر نیست درست را از غلط بازشناسد. در واقع آیشمان خود را شخص باوجدانی می‌دانست که به‌رغم میلش به وظیفه خود عمل کرده است. آرنت برای فهم اهمیت تفکر انتقادی، شکل مواجهه جماعات اروپایی را در قبال قوانین ضد یهود توضیح می‌دهد و می‌گوید بلغاری‌ها و دانمارکی‌ها برخلاف رومانیایی‌ها با درک روشنی از تکثر انسانی توانستند با این قوانین مقابله کنند. او در اعصار ظلمانی بر اهمیت تجربه و عمل انسانی تاکید می‌کند و معتقد است در پناه داستان زندگی افراد، ما قادر خواهیم بود معنای زندگی انسانی را درک کنیم. آرنت با بیان قصه زندگی کسانی چون لسینگ، روزا لوکزامبورگ، یاسپرس، بنیامین و دیگران به زندگی این افراد به عنوان امکانی برای انسان ماندن در اعصارظلمانی توجه می‌کند.  دامنه تاملات آرنت به عنوان یک فیلسوف لیبرال و در عین حال منتقد نظام سرمایه داری بسیار گسترده بوده و همچنان الهام‌بخش حفظ جهانی انسانی‌تر است. او بر این باور بود هرچند انسان‌ها باید بمیرند، اما هر انسانی به دنیا می‌آید تا جهان از نو آغاز شود.