به همین دلیل ایران تلاش کرد گزینه‌های پیش‌روی خود را بیشتر کند؛ پس از آن نیز شاهد بودیم که مسائلی در خلیج‌فارس پیش آمد. در این راستا حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران اعلام کرد که اگر نفت ایران صادر نشود و صدور نفت ایران به صفر برسد، در این صورت ممکن است سایر کشورها نیز نتوانند از خلیج‌فارس نفت‌شان را صادر کنند.این موضع‌گیری ایران منجر به سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها در خلیج فارس شد و اوج آن نیز ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط ایران بود. بعد از این اتفاق تا حدودی مسائل به‌صورت موقت در خلیج فارس فروکش کرد تا اینکه مساله ترور و به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی پیش آمد. این اقدام نابخردانه اوج بحران در روابط ایران و آمریکا را رقم زد و پس از آن نیز ایران پایگاه استراتژیک عین‌الاسد را در عراق بمباران موشکی کرد.

با گذشت بیش از دو ماه از ترور سردار سلیمانی، در حال حاضر شاهد نوعی تعلیق تنش‌ بین تهران و واشنگتن هستیم و دو طرف بعد از رسیدن بحران به اوج خود، اکنون مناسبات خود را در حالت تعلیق قرار داده‌اند و به گام‌های بعدی می‌اندیشند.ایران نیز در حال سنجش گزینه‌های خود است؛ دو گزینه بزرگ پیش روی ایران قرار دارد نخست مساله برجام و اینکه ایران در موضوع مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای چه گام جدیدی برمی‌دارد و آیا به سمت غنی‌سازی ۲۰ درصدی خواهد رفت یا خیر. گزینه دیگر هم به سطح منطقه مربوط می‌شود که شامل عراق و ایران و از جمله روابط با عربستان می‌شود. این دو سطح از روابط و مسائل پیش‌روی ایران قرار دارد و باید ببینیم که در سال ۹۹ ایران چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت. البته بدون شک مساله کرونا سیاست ایران و حتی آمریکا را به نوعی به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت‌تاثیر قرار خواهد داد.

بنابراین باید منتظر باشیم ببینیم که وقتی این بحران در چند ماه آینده فروکش کند گزینه‌های پیش‌روی ایران چه خواهد بود.در این بین یکی از مسائلی که تحت‌الشعاع روابط ایران و آمریکا قرار می‌گیرد روابط ایران و عربستان است. تحولاتی داخل عربستان در جریان است که بسیار اهمیت دارد و اثرگذار است؛ مانند کاهش قیمت نفت، مساله محمد بن سلمان و اخباری مبنی بر اینکه شاید قبل از اجلاس گروه ۲۰ وی رسما پادشاه عربستان شود.قاعدتا اگر بن‌سلمان بتواند موقعیت خود را تثبیت کند و مخالفت شاهزاده‌ها را به حداقل برساند در این صورت سیاست ریاض بیش از گذشته تابع تمایلات شخصی بن‌سلمان خواهد بود و در واقع نیروی مخالفی در برابر او وجود نخواهد داشت. این شرایط، وضعیت جدیدی را ایجاد خواهد کرد. البته این به آن مفهوم نیست که اکنون سیاست عربستان متاثر از بن‌سلمان نیست بلکه هنوز یکسری مراکز قدرت وجود دارند که می‌توانند در برابر اراده‌های شخصی بن‌سلمان مقاومت کنند؛ ولی اگر بن‌سلمان جایگزین پدرش شود می‌توان گفت سیاست عربستان حتی بیشتر از دوران ملک‌عبدالله تحت‌تاثیر تمایلات شخصی بن‌سلمان قرار خواهد گرفت و احتمال می‌رود که تنش در روابط تهران-ریاض افزایش یابد.

لذا فعلا چشم‌انداز مثبتی نمی‌توان از روابط ایران و عربستان ارائه داد. ارزیابی‌ها این بود که شاید بعد از داستان آرامکو، عربستان تمایل داشته باشد در برابر ایران کوتاه بیاید اما ظاهرا محاسبات ریاض مبتنی بر این است که ادامه این روند در روابط ایران و آمریکا به نفع عربستان است و ریاض باید از این فرصت بهره‌برداری کند. بنابراین ارزیابی‌ سعودی‌ها این است که فعلا عربستان دلیلی برای کوتاه آمدن ندارد. چون اگر قرار بود این اتفاق بیفتد بعد از حادثه آرامکو و اتفاقات یمن بهترین زمان برای انجام آن بود. در نتیجه به نظر می‌رسد کوتاه آمدن یا نیامدن ریاض مبنی بر این محاسبه است که باید تا نوامبر ۲۰۲۰ منتظر باشد ببیند که آیا ترامپ بازهم وارد کاخ سفید خواهد شد یا خیر. مساله دیگر هم به یمن مربوط می‌شود و عربستان امیدوار است بتواند مساله یمن را همچنان مدیریت کند. بنابراین تا زمانی که ریاض احساس می‌کند در موضوع یمن دست بالا را دارد همچنان تمایل زیادی برای بهبود روابط با ایران نخواهد داشت.

جمع‌بندی من این است که برای سال ۹۹ باید منتظر نتیجه انتخابات آمریکا باشیم. بی‌تردید نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا تاثیر مهمی بر گرایش ریاض در برابر تهران خواهد داشت.درخصوص چشم‌انداز روابط تهران-واشنگتن قبل یا بعد از انتخابات ۲۰۲۰ نیز باید گفت اگر رقابت بین ترامپ و جو بایدن باشد، ترامپ دست به اقدام خاصی نخواهد زد و به لحاظ معادلات کمپین مسیر آسانی پیش روی خود دارد. اما اگر سندرز رقیب نهایی ترامپ شود شاید رئیس‌جمهور فعلی آمریکا دست به اقدام بزرگی بزند که بتواند خود را در نظرسنجی‌ها پیشتاز کند. در واقع اگر سندرز رقیب نهایی ترامپ در رقابت‌ها شود و فضا دوقطبی شود، چون کار ترامپ دشوارتر می‌شود احتمال دارد که وی بخواهد از اهرم سیاست خارجی برای شکست رقیب خود بهره ببرد. در اینجا ممکن است موضوع ایران پیش کشیده شود اما باز این گزینه نیز در حد یک احتمال مطرح است.

در نهایت اگر دونالد ترامپ بار دیگر رئیس‌جمهور آمریکا شود نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت؛ زیرا پیش‌بینی این امر دشوار است و نمی‌توان حدس زد که آیا برای ترامپ نیز مانند روسای جمهور پیشین آمریکا اهمیت دارد که میراثی از خود بر جای بگذارد یا خیر. چون اگر باقی گذاشتن یک میراث به‌عنوان یک جمهوری‌خواه برای وی مهم باشد تلاش خواهد کرد که در سیاست خارجی چند دستاورد داشته باشد. اما چون اقدامات ترامپ تا به امروز غیرقابل پیش‌بینی بوده بنابراین ممکن است در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری‌اش نیز متفاوت از باقی روسای جمهور عمل کند و بخواهد ماجراجویی‌های بیشتری انجام دهد.نکته دیگر هم به این بستگی دارد که ترامپ در این کمپین انتخاباتی چگونه به پیروزی خواهد رسید. آیا رقیب او بایدن خواهد بود و پیروزی آسانی خواهد داشت یا سندرز و یک راه دشوار. بنابراین ترامپ ۲۰۲۰ اگر ترامپی باشد که از صحنه مبارزات انتخابات زخمی بیرون آمده یک جور رفتار خواهد کرد و اگر ترامپی باشد که به راحتی برنده انتخابات شده جور دیگر رفتار می‌کند.