شادمانی در فرهنگ‌های مختلف

آرامش به‌عنوان یکى از زمینه‌هاى ایجاد شادى اگرچه در گرو عوامل مختلفى است اما رضایت از حیات، اعتقاد به وجود و نیز حمایت از سوى خداوند خصوصا در آدم‌هاى دیندار در ایجاد این حالت در انسان مهم است. کارشناسان بر دعا به‌عنوان حالتى روحانى که موجب انبساط خاطر شده تاکید کرده اما استفاده از نعمات دنیوى را هم فراموش نمی‌کنند. آنان با اشاره به اینکه توصیه‌هاى دین در استفاده از نعمات و آفریده‌هاى الهى، تنظیم روابط اجتماعى و ایجاد صلح نباید تحت تسلط سایر جنبه‌ها قرار گیرد، معتقدند بسیارى از شادى‌ها در ارتباط با اجتماع [خانواده و دوستان] و نیز درک متقابل و همکارى میان افراد یک گروه ایجاد می‌شود. کسانى که دین را صرفا در وجوه غمبار آن خلاصه می‌کنند درک صواب و درستى ندارند. خداوند نعمت‌هاى بسیارى براى بشر آفریده است که استفاده از آنها انسان را شاد می‌کند، برگزارى همه‌روزه به‌صورت یکنواخت و به یک سبک، حتى می‌تواند حالات روحانى را که به انسان شادى می‌دهد زیرسوال ببرد.

از آنجا که خارج کردن بسیارى از مراسم ملى- دینى از حالت جمعى به تضعیف هویت جمعى که منبع شادى است می‌انجامد تقویت روح جمعى در فعالیت‌هاى گسترده اجتماعى به نبود احساس گسست از اجتماع میان تک‌تک افراد جامعه منتهى می‌شود. شرایط تاریخى و جغرافیایى هر کشورى در ایجاد ذهنیت افراد آن اجتماع از پدیده‌هاى روانى- فرهنگى نقش تردیدناپذیرى دارد. برخى پدیده‌ها به‌خصوص در حالت‌هاى بحرانى ایجاد ذهنیت نسلى کرده، به یک نسل هویتى متمایز می‌بخشد. ویژگى‌هاى یک نسل چه بسا توسط نسل‌هاى قبلى یا بعدى نیز استفاده شود، اما براى آنها حکم چارچوب شکل دهنده را نداشته باشد. به رغم دگرگونى ذهنیت نسلى، برخى ذهنیت‌ها توسط نسل‌هاى الهام‌بخش تداوم می‌یابند و به نسل‌هاى آینده تسری می‌یابند.

سرزمین ما ایران به‌عنوان کشورى با شرایط اقلیمى- استراتژیک خاص، در معرض انواع بلایاى طبیعى و حمله اقوام مختلف غربى و شرقى نیز دستخوش بحران‌هاى داخلى بسیار بوده است. نبود ثبات و آرامش یا شرایط استبداد، افراد اجتماع را یا به سمت گروه‌هاى کوچک‌تر قومى- منطقه‌ای سوق می‌داد یا به‌خاطر تسلط مطلق حاکمیت مستبد اجازه هرگونه ابراز وجود را از آنان سلب می‌کرد. گروه‌هاى قومى به‌خاطر قدرت فرهنگى خود علاوه بر تامین نیازهاى روحى افراد آن قوم، در کشاکش اتفاقات روزمره و حتى بحران‌ها تکیه‌گاه محکمى محسوب می‌شدند. علاوه بر اعتقادات دینى، در این میان آداب و رسوم قومى با مراسم مختلف و وسیعى براى هر امر [خرمن کوبى، گلاب گیرى، عروسى، نوروز و...] علاوه بر توجه ویژه به آن، با التفات زبان، موسیقى، حرکات موزون و رنگ به نیاز ذاتى انسان براى احساس شادى و نشاط به‌خوبى پاسخ می‌دادند. به تدریج که قدرت قومیت‌ها در عرصه عمومى کمتر می‌شد و دولت‌هاى غیر ملى یکى پس از دیگرى شکل می‌گرفتند و از هم می‌پاشیدند، کارکردهاى وسیع و همه‌جانبه قومى مورد تعرض قرار می‌گرفتند.

دولت‌هاى زورگو با بی‌توجهى به مصالح عمومى اجازه هرگونه ابراز وجود جدى و تمام عیار را که لازمه شادى است از مردم سلب می‌کردند و با ایجاد شرایط سخت فرصتى، فراغتى و درآمدى براى کسى باقى نمی‌گذاشتند تا به شادى بیندیشد. این روند گرچه به منزله محو کامل رسوم قومى و نشاط منتج از آن نبود اما روزبه‌روز سیطره حاکمیت بر عرصه‌هاى خصوصى زندگى افراد را افزایش داد.