عشق در دل ماند و یار از دست رفت /  دوستان دستی که کار از دست رفت

گر من از پای اندر آیم گو درآی /  بهتر از من صد هزار از دست رفت

می‌گویند رسم ایرانی‌ها و از غم‌پرستی ماست که برای درگذشتگان مدیحه‌های پرشور بنویسیم. اما حتما هستند درگذشتگانی شایسته این مدایح که به این رسم‌ها دامن زده‌اند. به باور ما که شانس آشنایی با عادل را داشتیم، او یکی از این معدودها بود. نه به خاطر مدال‌های علمی و نبوغش در ریاضیات و نه به خاطر درستی‌اش در دوستی که حسرت یک کینه از او را به دلمان گذاشته تا راحت‌تر فراموشش کنیم و کم‌دردتر به یادش بیاریم.

مثل غالب دانشجوهای نخبه نبود که به قصد رفتن و مهاجرت آمده باشد. بعد از تحصیل، مدتی در طرح گازرسانی وزارت نفت وارد شد و همکارانش به‌عنوان مغز گروه می‌شناختندش. اسم و مشخصات تک‌تک روستاهای پروژه را از بر بود، به همان خوبی که نفر به نفر بازیکنان برزیل را در ادوار جام جهانی به نام می‌شناخت. بعدتر به موسسه شهروندان رفت و با تعطیلی موسسه، به شغل‌های گاه‌به‌گاه و پاره‌وقت و نوشتن‌های مطبوعاتی رو آورد. تا به صرافت این بیفتد که زندگی‌اش را چند هزار کیلومتر آن‌طرف‌تر پی بگیرد. در یکی از این شهرهای همواره غریبه که حالا هر کدامشان برای ما یادآور دوستی از دست‌رفته‌اند.

۲۳ تیرماه ۱۳۹۶ که زنده‌یاد مریم میرزاخانی از دنیا رفته بود، عادل در صفحه‌اش متنی نوشت و از این گفت که میرزاخانی هم مثل گالوا و ریمان و رامانوجان، در فهرست ریاضیدانان جوانمرگ و با دستاوردهای بسیار، در یادها خواهد ماند. چه باک اما که عادل، که از نوابغ ریاضی آن نسل بود، در فهرست‌های رسمی جایی نخواهد داشت؟ او که در خاطره ما و آشنایانش برای همیشه حک شده. اگر هم افسوسی هست برای ماست، که محکومیم به این امیدواری که روزی دوستان و کسانمان را شخص‌به‌شخص در سودا و تدارک ترک آب و خاکمان، در حسرت تلاش‌های بی‌فرجام و در اندیشه شروعی تازه در جایی دیگر، نبینیم و از دست ندهیم.

عادل کریمیان، یکی از نابغه‌های جوان ایرانی بود که در سالگرد فوت مریم میرزاخانی، ملکه ایرانی ریاضیات، او نیز آسمانی شد.