روایت کری در این قسمت، از اندکی قبل از پیروزی روحانی آغاز می‌شود. وی در آن زمان هنوز رئیس کمیته روابط خارجی سنا بوده اما در این بخش توضیح می‌دهد که فوریه سال ۲۰۱۳ به‌عنوان وزیرخارجه منصوب شده است. ترجمه این بخش در ادامه می‌آید: «نظام پرقدرت تحریم‌ها که ما و شریکان بین‌المللی‌مان دنبال می‌کردیم، بلاشک تاثیر قابل‌توجهی روی اقتصاد ایران داشت، اما همزمان عزم آنها برای سرعت بخشیدن به برنامه هسته‌ای را هم بیشتر می‌کرد. وقت تنگ بود. اساسا در آستانه ایران مجهز به سلاح هسته‌ای قرار داشتیم. رئیس‌جمهور اوباما تشخیص داد وقت آن است به ایرانی‌ها این علامت را بدهیم که ایالات‌متحده آماده بحث درباره توافق محتملی است که در آن ایران بتواند به غنی‌سازی اورانیوم در مقیاس محدود ادامه بدهد. به هر حال، سایر شریکان مذاکره‌کننده ما در ۱+۵ از قبل به این نتیجه رسیده بودند. ما تنها کسانی بودیم که جا مانده بودیم. ممکن بود ایالات‌متحده هم بعدها بابت از دست دادن فرصت برای حل مسالمت‌آمیز این بحران مقصر شناخته شود.

با کمک عمانی‌ها برنامه‌ریزی برای جلسه‌ای دیگر با ایرانی‌ها را شروع کردیم. من به شدت موافق این بودم که هیات مورد نظر را «بیل برنز»، معاون وزیرخارجه هدایت کند. بیل، از ماموران کهنه‌کار وزارت‌خارجه بود که بسیار در کاخ سفید مورد احترام بود. بین دیپلمات‌های حرفه‌ای، او یکی از ممتازترین کسانی است که وزارت‌خارجه به خود دیده است. می‌دانستم که از احترام کلینتون و رئیس‌جمهور برخوردار است. اولین کاری که بعد از رفتن به وزارت‌خارجه انجام دادم این بود که از بیل خواستم برنامه‌اش برای استعفا که از مدت‌ها قبل روی آن فکر کرده بود را معوق کرده و معاون وزیرخارجه باقی بماند- این کار تا حد زیادی به این خاطر بود که می‌دانستم تجربه او برای تلاش‌های ما در قبال ایران تا چه اندازه ارزشمند بودند- بخت با من یار بود که درخواستم را پذیرفت. رئیس‌جمهور و من می‌دانستیم که حضور بیل در کانال پشت‌پرده دو هدف را دنبال می‌کرد: اول، ثابت می‌کرد ما چقدر درباره گفت‌وگوها جدی هستیم و دوم، امیدوار بودیم که این اقدام به مشارکت سطح بالا از سوی ایرانی‌ها منجر شود. اوباما هم می‌خواست اطمینان حاصل کند جلسه بعد از سوگند خوردن من به‌عنوان وزیرخارجه آمریکا برگزار می‌شود. می‌خواستیم این را کاملا روشن کنیم که دولت آمریکا همزمان با ادامه این مذاکرات، متحد است.

اول فوریه ۲۰۱۳ من سوگند یاد کردم. بیل و سایر اعضای هیات، اوایل مارس به مسقط سفر کردند. او پیامی را رساند که ایرانی‌ها مشتاق شنیدنش بودند: ایالات‌متحده آماده خواهد بود مشروط بر موافقت ایران با ایجاد محدودیت‌های شدید، دائمی و قابل راستی‌آزمایی [در برنامه هسته‌ای خود] داشتن برنامه‌ای محدود، صرفا مسالمت‌آمیز و بومی در زمینه غنی‌سازی ایران را مورد بررسی قرار دهد. این روند با نزدیک شدن به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در ژوئن ۲۰۱۳ متوقف شد. وقتی نامزد میانه‌روتر، حسن روحانی پیروز شد ما شگفت‌زده و دلگرم شدیم. روحانی محور مبارزات انتخاباتی‌اش را ترمیم روابط ایران با جامعه بین‌الملل قرار داده بود. او ۱۶ سال هم دبیر شورای‌عالی امنیت ملی بود و در آن سمت کاملا در دوره‌های قبلی مذاکرات هسته‌ای حضور داشت. نمی‌دانستیم که این موضوع موثر خواهد بود یا بر عکس، ولی این را درک می‌کردیم که اندکی تخصص به بی‌اطلاعی ارجحیت دارد. به علاوه، از اینکه روحانی، ظریف را به‌عنوان وزیرخارجه و مسوول پرونده هسته‌ای منصوب کرد، تا حدی خیالمان آسوده شد. شهرتش به دلیل حدودا ۱۰ سالی که نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود، به خوبی شناخته شده بود. او صحنه روابط بین‌المللی را خوب می‌شناخت. سال‌های زیادی در آمریکا زندگی کرده بود، زبان انگلیسی را روان صحبت می‌کرد و به فرهنگ آمریکا اشراف داشت. مضاف بر این، سلف ظریف یعنی علی صالحی که برای تشکیل کانال پشت‌پرده ضروری بود به‌عنوان رئیس برنامه انرژی اتمی ایران انتخاب شد. این انتصابات به‌نظر هدف جدی ایران را تقویت می‌کردند. ضمن آنکه محتاطانه خوشبین بودم گفت‌وگوهایمان احیا خواهند شد. وقتی از «سالم» شنیدم که تیم روحانی بدون فوت وقت با عمانی‌ها تماس گرفته و این پیام را به آنها رسانده‌‌ که مایل به پیشبرد کار هستند این باورم تایید شد. چند هفته بعد از تحلیف روحانی در ماه آگوست، بیل در راس هیاتی عازم مسقط شد. زمانی که آنجا بود هر شب با هم صحبت می‌کردیم. می‌گفت تغییراتی اساسی در فضای گفت‌وگوها ایجاد شده است. برای اولین بار، هیات ما واقعا برداشتش این بود که ایرانی‌ها مانند ما مایل به یافتن راهی برای پیشبرد کار هستند. در جلسه‌های قبلی تا حد زیادی این طور بود که پشت سر هم سخنرانی‌های مطول انجام می‌شد و هر نفر بعد از دیگری صحبت می‌کرد، اما حالا گفت‌وگوهایی واقعی در جریان بود. وقتی بیل برگشت از او پرسیدم چقدر با یافتن نقطه نظرات مشترک با آنها فاصله داریم، گفت: «هنوز وارد زمین بازی بیسبال نشده‌ایم ولی حداقل داخل پارکینگ که هستیم.» مخاطره‌ای که با دو سال تعاملات پشت پرده پذیرفته بودیم، ارزشش را داشت.»