در بخشی از فصل مرتبط با ایران، برنز اولین جلسه گفت‌وگوی دوجانبه‌اش با «سعید جلیلی» دبیر وقت شورای‌عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۹ را توصیف کرده است. او هرچند مانند دیگر مذاکره‌کنندگان آمریکایی به گلایه از شیوه مذاکراتی جلیلی پرداخته و او را به وقت‌کشی در مذاکرات متهم کرده، اما در عین حال، وی را «یک باورمند واقعی به انقلاب اسلامی» توصیف کرده است.

به گفته برنز، در مذاکره با جلیلی، طرح مبادله اورانیوم با غنای پایین با صفحات سوخت برای رآکتور تحقیقاتی تهران را مطرح کرده و به نظر هم می‌رسیده که ممکن است چنین توافقی حاصل شود، اما نهایتا این توافق به‌دلیل آنچه برنز «رقابت‌های سیاسی داخلی» در ایران خوانده، بی‌نتیجه مانده است.

مذاکره‌کننده دولت سابق آمریکا در بخش دیگری از کتاب نظرش در مورد دیگر مذاکره‌کنندگان ایرانی از جمله «عباس عراقچی» و «مجید تخت‌روانچی» را هم مطرح کرده و با بیان اینکه میان طرفین «احترام دیپلماتیک» و نه اعتماد حاکم بود، نوشته است که «آنها دیپلمات‌هایی حرفه‌ای بودند، نه ایدئولوگ؛ اما به همان میزان به ایران متعهد، به همان میزان به انقلاب خود مفتخر و به همان میزان مصمم بودند که می‌توانند موضع دیپلماتیک خود را حفظ کنند.»

او «محمدجواد ظریف» وزیر امورخارجه ایران را هم «دیپلماتی توانمند» خوانده و تیم تحت رهبری او را «خلاق در حل مشکل» توصیف کرده است. با این وجود، برنز نهایتا حاصل کار تیم آمریکایی را توافقی در راستای منافع ایالات‌متحده توصیف کرده و نوشته است که خروج آمریکا از توافق هسته‌ای اقدامی اشتباه بود.