ابعاد فاجعه‌بار استراتژی ترامپ در قبال ایران

جاشوآ راونر در lawfareblog نوشت: مایک پمپئو، وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه استنفورد، منطق استراتژیک تصمیم اخیر این کشور برای ترور سرلشکر قاسم سلیمانی را تشریح کرد. پمپئو در ۱۳ ژانویه گفت: ترور سردار سلیمانی بخشی از یک کارزار بزرگ برای بازدارندگی در مقابل ایران بود. دولت‌های قبلی تمایلی به تحمیل هزینه‌های معنادار به ایران به‌عنوان راهی برای نشان دادن جدی بودن آمریکا نداشتند. در مقابل، دیپلماسی ضعیف آنها ایران را تشویق و تهدید‌ها علیه آمریکا را افزایش داد.

به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: به گفته پمپئو، دولت اوباما مقصر رفتارهای ایران است، چراکه دیپلماسی بسیار خطرناکی در قبال این کشور اتخاذ کرد. پمپئو استدلال کرد که برنامه جامع اقدام مشترک ۲۰۱۵ (JCPOA) درحالی وعده مقابله با تهدید اتمی ایران را می‌داد که در زمان روی کار آمدن ترامپ، تهران دوباره داشت به سمت برنامه مخفی حرکت می‌کرد. برجام راه ایران برای دستیابی به بمب اتم را سد نکرده بود. بدتر از همه، برجام به ایران امکان داد تا به منابع مالی تازه برای تجهیز گروه‌های شبه‌نظامی دست پیدا کند. این شبه‌نظامیان همان گروه‌هایی هستند که یک آمریکایی را کشته و خطرات زیادی را برای سفارت ما در بغداد به وجود آوردند.

طبق گفته پمپئو، بازدارندگی واقعی مستلزم استفاده آشکار از زور است و اگر غیر این باشد تهدید‌ها افزایش خواهد یافت. توانایی‌های نظامی، هرچند روی کاغذ قابل توجه باشد، اما تا زمانی که در جای لازم استفاده نشود عملا بی‌معنی است. علاوه بر این، خشونت مقطعی نیازی ضروری برای آمریکا است. اگر دشمنان احساس شکست کنند، عقب نشینی خواهند کرد. پمپئو برای توضیح این تصمیم به تجربیات خودش هم اشاره کرد و یادآور شد: من در دوران جنگ سرد یک سرباز جوان بودم. شما می‌توانید بزرگ‌ترین ارتش جهان را داشته باشید، اما تا زمانی که آمادگی استفاده از آن را برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود نداشته باشید، عملا داشتن چنین نیرویی بی‌فایده است.

تهدید بدون وعده

حداقل سه مشکل بزرگ در این باره وجود دارد. اولین مورد اینکه پمپئو معتقد است که این اقدامات بازدارنده می‌توانند بدون هیچ‌گونه وعده تشویقی باز هم محکم کار کنند، اما همان‌طور که توماس شلینگ خاطرنشان کرده اگر کشور هدف به این باور برسد که به هر حال مجازات خواهد شد، دیگر هیچ دلیلی برای عقب نشینی و سازش نخواهد داشت. تهدیدها ممکن است در اقدامات دشمنان وقفه ایجاد کند، اما تعیین یکسری سیاست‌های تشویقی برای بالا بردن کارآیی بازدارندگی ضروری است. البته دادن تضمین‌های معتبر دراین‌باره همیشه آسان نیست، چرا که کشورهای ضعیف‌تر می‌دانند که طرف قوی‌تر همیشه می‌تواند نظر خودش را تغییر دهد. این یکی از دلایلی است که حتی در کشورهایی که دارای مزیت‌های نظامی و اقتصادی زیادی هستند، اعمال زور تنها مشکل‌ساز می‌شود. با وجود این، چنین تلاش‌هایی در راستای بازدارندگی ضروری است، چراکه اگر دولت‌ها اطمینان داشته باشند که مجازاتی آنها را تهدید نمی‌کند همچنان به سیاست‌های مخربشان ادامه خواهند داد.

پمپئو فکر می‌کند این اعتقاد اشتباه است. طبق نظریه جدید بازدارندگی وی، دادن تضمین به دشمن بی‌دلیل و نادرست است. بی‌دلیل از این جهت که ایران چاره‌ای جز تسلیم در برابر فشار آمریکا ندارد. کمپین فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران، همان‌طور که وزیر امورخارجه در سخنان خود گفت، ترکیبی از انزوای دیپلماتیک، فشار اقتصادی و بازدارندگی نظامی است. باید به این نظر آمریکا که جایگزینی برای این سیاست وجود ندارد اعتماد کرد، چراکه در نهایت ایران در برابر این فشارها چاره‌ای جز تسلیم نخواهد داشت.

از دیدگاه دولت ترامپ، تضمین دادن دقیقا ضد سیاست فعلی عمل می‌کند. آنها به جای ایجاد انگیزه برای ایران با دادن امتیاز از خویشتن‌داری خود می‌گویند: نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل همه چیزهایی را که در دانشگاه خوانده‌اید، فراموش کنید. بازدارندگی واقعی به معنای امتیاز ندادن است.

متاسفانه تهدیدات بدون اطمینان خاطر ظالمانه به نظر می‌رسد. دشمنان در ناامیدی بسیار بیشتر تمایل به خشونت نامتقارن پیدا می‌کنند، به‌خصوص اگر دلیلی برای باور این موضوع که در صورت سازش امتیازی می‌گیرند، نداشته باشند. درعوض، دشمنان به‌دنبال راه‌های جدید برای فرار از بند خواهند بود. گسترش روابط با گروه‌های مسلح غیر دولتی یکی از پاسخ‌های احتمالی است که اتفاقا ایران سابقه‌ای طولانی در استفاده از این گروه‌ها دارد. طنز ماجرا اینجا است که این دقیقا نوع عملی است که دولت ترامپ ادعا می‌کند می‌تواند با بازدارندگی واقعی مقابل آن بایستد.

بازدارندگی فاجعه‌بار

مشکل دوم این است که سیاست بازدارندگی واقعی پمپئو اصلا ربطی به بازدارندگی ندارد، این یک نوع اجبار است. بازدارندگی در حمایت از وضع موجود است درحالی‌که اجبار در مورد تغییر این وضع است. دولت ترامپ از وضع موجود متنفر است و از ایران می‌خواهد به حمایت خودش از گروه‌های شبه‌نظامی پایان دهد آن هم در عین حال که برنامه هسته‌ای خودش را هم برای همیشه کنار می‌گذارد. واقعا اغراق‌آمیز است که بگوییم دولت از ایران می‌خواهد مسیر تمام استراتژی منطقه‌ای خودش را در سوریه، عراق و یمن معکوس کند. این سه کشور جاهایی هستند که آمریکا همواره تهران را به‌خاطر عملکردش در آن سرزنش کرده است. پمپئو، وزیر امورخارجه آمریکا در سخنان خود این موضوع را به وضوح روشن کرد و گفت: رژیم ایران و نزدیکان آن تحت نظارت مستقیم قاسم سلیمانی تمام این بدبختی‌ها را به‌وجود آورده‌اند.

محققان به‌طور معمول فرض می‌کنند که فاجعه سخت‌تر از بازدارندگی است که البته درک دلیل آن هم دشوار نیست. بازدارندگی اصولا آسان‌تر است چراکه این امکان وجود دارد که دشمنان در وهله اول به‌دنبال اقدام نباشند. اقتضائات مستلزم مجبور کردن طرف مقابل برای عقب‌نشینی از برخی اقدامات درحال انجام است. مهم‌تر از همه، طرف مقابل نیازی به انجام کاری برای مقابله با تهدید بازدارنده ندارد. در عوض، مجاب کردن یک دشمن مستلزم عقب‌نشینی است. رهبران در این موقعیت ممکن است از شهرت یا جایگاه سیاسی خود در داخل کشور بترسند و به همین خاطر سراغ این گزینه نروند. هیچ‌کس نمی‌خواهد ضعیف به‌نظر برسد.

در این بین نه فقط به‌خاطر رفتار دولت ترامپ بلکه در کل قانع کردن ایران دشوار خواهد بود. پمپئو در سخنرانی استنفورد خود که شامل هشدارهایی در مورد آسیب رساندن به معترضان در داخل ایران بود به لیست۱۲ پیش شرطی که سال ۲۰۱۸ گفته بود، اشاره‌ای نکرد. تاکید بر آن پیش‌شرط‌ها آن‌هم در شرایطی که آیت‌الله خامنه‌ای، مقامات آمریکایی را دروغگو و دلقک خوانده بود، می‌توانست جناح تندرو در ایران را تحریک کند.

تغییر رژیم

ناآرامی‌ها در ایران ممکن است منجر به فشار بیشتر واشنگتن و متحدان آن بر تهران شود و نابسامانی اقتصادی را افزایش دهد. دولت ترامپ ممکن است امیدوار باشد که فشار بیشتر منجر به تشدید اعتراض‌ها شود و در نهایت انقلاب رخ دهد. اگر این مورد درست باشد، سیاست بازدارندگی واقعی بهانه‌ای برای تغییر رژیم است.

برای تغییر رژیم لزوما نیازی به حمله نیست، اما به هر حال این یک مسیر خطرناک برای استراتژی بزرگ آمریکا است. تغییر رژیم چه از طریق مداخله نظامی و چه از راه دیگر تجربه موفقی نبوده و اصولا چنین چیزی به ندرت به توسعه اقتصادی، ثبات دیپلماتیک یا دموکراسی منجر می‌شود. موارد تغییر رژیم موفقیت‌آمیز، مانند آلمان و ژاپن پس از جنگ نیاز به همکاری نظامی گسترده برای ده‌ها سال داشت و به همین خاطر این عقیده که آمریکا می‌تواند هر دو روش تغییر رژیم در ایران را بدون هیچ مشارکت نظامی‌ای محقق کند، نشدنی به نظر می‌رسد.دولت باید خطرات پیش‌بینی نشده بازدارندگی واقعی را جدی بگیرد. به‌ویژه اگر منطق بازدارندگی مسیری برای بی‌ثبات کردن ایران باشد. چیزی که در بیست سال گذشته از سیاست در خاورمیانه آموخته‌ایم، این است که تضعیف دولت‌های باثبات آغازی برای جنگ داخلی است.

تخریب سلسله مراتب سیاسی یک کشور فرصتی را برای گروه‌های شبه‌نظامی برای به دست گرفتن قدرت ایجاد می‌کند و آن گروه‌ها به طرز وحشیانه‌ای برای به قدرت رسیدن می‌جنگند. این نبرد خونین به نوبه خود باعث ایجاد فشار بر سیاست‌گذاران آمریکا برای ارسال نیروهای بیشتر به منطقه به منظور خنثی کردن خشونت‌ها خواهد شد. اگر دولت هنوز هم در مورد خروج از جنگ‌های بی‌پایان جدی است نباید وارد چنین بازی خطرناکی شود.

ترامپ در قبال ایران چه هدفی را دنبال می‌کند؟

همزمان نیویورک‌تایمز نیز در مطلبی به قلم ریچارد گلدبرگ عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا در دوره ترامپ نوشت: درک استراتژی رئیس‌جمهور ترامپ برای مقابله با ایران آسان است، او از طریق تحمیل فشار حداکثری به‌دنبال آن است تا حداکثر امتیازات لازم برای مذاکره با ایران بر سر برنامه اتمی و فعالیت‌های منطقه‌ای‌اش را به‌دست بیاورد. در ادامه این مطلب آمده است: ایران نیازی به اعتماد به آمریکا یا ترامپ برای دستیابی به توافق ندارد بلکه تنها برای ثبات خود باید به‌عنوان یک بازیگر منطقی عمل کند. ترامپ می‌تواند پیشنهاد دهد که توافق جدید در سنا تصویب شود. کارزار فشار حداکثری کاملا دست نخورده باقی‌مانده و حتی تلاش شده فشارها بیشتر هم بشود.

بسیاری به اشتباه معتقدند که آمریکا قبلا فشار حداکثری بر ایران را وارد کرده، درحالی‌که این‌چنین نیست و فشارهای گذشته تنها نقطه‌ای بوده است. دولت در این ماه تحریم‌های تازه‌ای را با هدف تحت‌تاثیر قرار دادن بخش ساخت‌وساز، معدن و تولید ایران اعمال کرد به اضافه اینکه کشورهایی را هم که در حوزه پتروشیمی با ایران معامله می‌کنند تهدید کرد. تحریم‌هایی که خطوط حمل‌ونقل کشور ایران را هدف گرفته‌اند در ماه ژوئن به مرحله اجرا درخواهند آمد و می‌توانند به سرعت تاثیرگذار باشند.

هدف بالقوه دیگر آمریکا فشار بر بخش مالی ایران است. در سال ۲۰۱۸، سناتور تد کروز از تگزاس و نماینده مایک گالاگر از ویسکانسین، قوانینی را برای اعمال تحریم بر بخش مالی ایران ارائه کردند که آمریکا اعلام کرد دلیل اصلی اعمال آن نگرانی در زمینه پولشویی است. اثر تحریمی اقداماتی چون کوتاه کردن دست ایران از سیستم مالی جهانی مثل سوئیفت و محدود کردن هر چه بیشتر دسترسی این کشور به منابع ارزی می‌تواند برای تهران بی‌ثبات‌کننده باشد.

همزمان می‌توان اقدامات دیگری نیز برای محرومیت ایران از مزایای استراتژیک باقی‌مانده در توافق هسته‌ای و قطعنامه مربوط به شورای امنیت سازمان ملل متحد، به‌خصوص لغو خرید تسلیحات نظامی در پاییز امسال انجام داد. افزایش میزان غنی‌سازی از سوی ایران به اضافه رفتار‌های آن در داخل و خارج بهانه لازم را به اروپا برای برداشتن گام نهایی مکانیزم ماشه و ارجاع آن به شورای امنیت می‌دهد. بریتانیا، فرانسه و آلمان اخیرا به‌نظر می‌رسد این روند را آغاز کرده‌اند.