چشم‌انداز کووید-19؛ دیدگاه اروپایی

نوشتار حاضر برگرفته از مهم‌ترین دیدگاه‌های اروپایی درمورد بحران کرونا در گزارش‌های گوناگونی از اندیشکده‌های ایفری فرانسه، اس‌دبلیو‌پی آلمان، اتاق‌فکر پارلمان اروپا، موسسه روابط بین‌الملل ایتالیا، شورای روابط خارجی اروپا و موسسه لهستانی روابط بین‌الملل است.طبق آرای اروپایی، بحران‌کرونا بیش از گذشته واقعیت بی‌تعارف «تنهایی در جهان» را به اروپا نشان داد و اتحادیه را برای دستیابی به استقلال راهبردی، صرف‌نظر از شدت ضربه بحران و نحوه مدیریت و رفع پیامدهای آن، چه در دوران آمریکای جمهوری‌خواه و چه در دوران تصدی حزب دموکرات در آمریکا تشویق کرد. با وجود این، درک تنهایی در جهان، به‌خودی‌خود موجب پیدایش «برعهده گرفتن مسوولیت خود» نمی‌شود. اروپا هنوز توافقی جامع درخصوص چیستی استقلال راهبردی ندارد. پس از کووید-۱۹، پژواک بیشتری برای کسب استقلال اروپایی در اروپا به گوش خواهد رسید، اما در عمل احتمال تحقق آن با انتخاب «بایدن» بسیار ضعیف‌تر خواهد بود. از‌ نظر کارشناسان اروپایی، در فضای پساجهانی‌سازی، حیات یکسره پیوسته و درهم‌تنیده شد، تا جایی‌که سخن از حکمرانی جهانی به‌میان آمد. بااین‌حال، این مفهوم معلق (حکمرانی جهانی)، امروز بیش از همیشه عاری از معناست. با بروز بحران کرونا برای اولین‌بار پس از جنگ‌جهانی دوم، کشورها با دیدی کوته‌بینانه به تامین منافع خودی محدود شده‌اند؛ به‌گونه‌ای‌که نظم لیبرال غربی مبتنی‌بر همکاری با بزرگ‌ترین بحران طی دهه‌های اخیر مواجه شده است. این مشکل در آینده پساکرونا ادامه خواهد یافت و بی‌اعتمادی بر روابط دوجانبه و چندجانبه سایه‌گستر خواهد بود. کرونا موجب شد غرب بیش ‌از پیش انگشت اتهام را به‌سوی شرق بگیرد. رهبران غربی، چین و روسیه را مقصر بی‌نظمی جهانی کنونی می‌دانند؛ چین به آن سبب که هر روز پیوسته ادعای بالاتری دارد و دیگری از آن‌رو که ابزار تفرقه‌افکنی‌اش همیشه در غرب موفق بوده است. با وجوداین، تهدید اصلی از دید کارشناسان اروپایی نزدیک‌تر از حد تصور، یعنی در خانه خود غرب است و نشانگر این واقعیت که حکومت‌های دوژورلیبرال در تحقق ارزش‌های نظم بین‌المللی لیبرال ناموفق بوده‌اند، شکستی همراه با سیاست‌گذاری نابجا و اختلافات داخلی. ضمن ‌آنکه در آخرین ضربه، اقدامات ترامپ وحدت فراآتلانتیکی را ازهم گسست و اقتدار اخلاقی غرب را خدشه‌دار کرد. در آینده، حمله غرب به چین و روسیه افزایش خواهد یافت و این راه را بر اصلاح نظم لیبرال یا بهتر بگوییم چشم غرب را بر ضرورت بازبینی و تغییر رویکرد یکجانبه‌گرا خواهد بست.

از دید اتاق‌فکرهای اروپایی، پذیرش روند آتی تقابل اجتناب‌ناپذیر قدرت‌های بزرگ و نابودی «جامعه» بین‌المللی ساده، اگرچه پرهزینه است، اما نباید فراموش کرد هنوز امکان آینده‌ای جایگزین وجود دارد. نظمی فراگیرتر (اینکلوسیو) که همه را شامل شود، نه آن نظم استثناگرا (اکسکلوسیو) که عده‌ای را از دایره شمول خود خارج سازد. این نظم بی‌تردید ناشی ‌از ضرورت مشترک در برخورد با چالش‌های قرن بیست‌ویکم، از جمله تغییرات آب‌و‌هوایی، بیماری همه‌گیر و فقر جهانی است. این‌ تهدیدها از مرزهای ملی و رقابت‌های راهبردی فراتر می‌روند و باید پاسخ جامعه‌جهانی به آنها چندجانبه‌گرایانه باشد. به‌نظر اروپایی‌ها، نباید انتظار ظهور نظم بین‌المللی جدیدی را در پساکرونا داشت و فقط همان روندهای گذشته هستند که پیگیری خواهند شد. واقعیت امروز وجود رقابتی است که قبل از وقوع همه‌گیری وجود داشت و پس از آن نیز وجود خواهد داشت. این واقعیت برای اروپا به‌معنای افزایش انسجام و افزایش ظرفیت خود به‌عنوان یک قدرت مستقل و برای دیگر کشورها و ائتلاف‌ها، جست‌وجوی برتری‌هایی کاربردی در عرصه‌ بین‌المللی است. در عین‌حال، نگاه اروپا به این رقابت یا جنگ قدرت، نگاهی کاملا مادی نیست و ارزش‌های اخلاقی و بشری را پیش از سوداهای مادی قرار می‌دهد. طبق این دیدگاه اروپایی، قدرت‌هایی مانند چین، پیوسته توان مادی بالاتری خواهند یافت و بی‌شک برقراری ارتباط نزدیک با آنها نیز منافع بسیاری را برای دیگر کشورها به‌همراه خواهد داشت، اما این مساله منفعت‌‌گرایانه نباید موجب فراموشی این مهم شود که با پذیرش یک کشور، رویکرد اخلاقی و باورهای آن نیز به دیگر کشورها تحمیل خواهد شد. امری که در عرصه جدید رقابت‌های مادی باید مورد توجه کلیه نظم‌های هنجاری موجود جهت ممانعت از حذف هویت‌های بدیل باشد.

با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، جمهوری اسلامی ایران باید متوجه اهمیت رویکرد ملی‌گرایانه رو‌به‌افزایش (حداقل در کوتاه‌مدت) در جهان باشد که در توزیع و تولید واکسن‌کرونا نیز مشاهده می‌شود. از سوی ‌دیگر، این تنهایی خود گواه این است که تمامی کشورها بار دیگر درصدد تنظیمات جدید و بازچینش مهره‌های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی به‌ویژه در فضای سایبری و دیگر نقاط کمتر‌اشباع‌ برای کسب منافع بالاتر و رسیدن به قدرت هستند. بنابراین در کوتاه‌مدت پدیدار شدن نوعی ضعف در روابط چندجانبه‌گرا، تمرکز بر اهداف ملی، بازتعریف منافع جدید و همگام‌سازی آن با تشکیل ائتلاف‌ها و اتحادهای نو دیده خواهد شد. در این ‌فضا، مسوولیت‌پذیری برای حفظ خود و پرهیز از هرگونه تصمیم‌گیری برای طولانی‌مدت حداقل تا روشن‌شدن اثرگذاری واقعی واکسن‌کرونا اهمیت دارد و کشورهایی مانند ایران باید از امضای قراردادها یا پیمان‌های مهم راهبردی تا مدتی خودداری ورزند. دوران پساکرونا از دید اروپای هم‌پیمان با آمریکا، تفاوتی ماهوی در سیاست معطوف‌به خانه آمریکا پدید نخواهد آورد، بنابراین سایر کشورها مانند ایران نیز که مناقشه‌ای جدی با آمریکا دارند، از این قاعده مستثنی نخواهند بود. نظم هنجاری لیبرال به‌شدت متزلزل شده است و اگرچه از بالا و در سطح تغییری در آن دیده نمی‌شود، اما در بطن و از پایه، شکنندگی آن در قراردادهای دوجانبه و چندجانبه غرب مشخص است. لذا کشورهایی مانند ایران که چالشی جدی برای نظم لیبرال به‌شمار می‌روند، دورنما را باید با دقت بررسی کنند. نظم در کوتاه‌مدت با اختلالاتی مواجه است و شکاف‌هایی جدی بین هم‌پیمانی فراآتلانتیکی وجود دارد که باید سیاست‌گذاران به‌دقت آنها را درراستای منافع کشور شناسایی کنند.

در نهایت، برای ایران که در گذرگاه شرق و غرب قرار دارد، همچون اروپا، سایه سنگین احتمال تبدیل‌شدن به زمین منازعه قدرت‌های در حال رقابت وجود دارد. در طولانی‌مدت این نبرد، جنگ آمریکا و چین برای رسیدن به هژمونی خواهد بود. با این‌ حال، در کوتاه‌مدت از طرف این دو قدرت بازی‌هایی را در کشورهای اروپایی و به احتمال بسیار ایران برای زیر سوال بردن منافع دیگری به‌دنبال خواهد داشت. از طرف ‌دیگر، این فضا اهمیت بازگشت به هویت و ارزش‌های خودی را برای اروپا و ایران پررنگ‌تر می‌کند؛ به ‌سبب‌ اینکه در روندهای آتی، قدرت‌های در حال رقابت تلاش خواهند کرد علاوه‌بر تسلط مادی، از نظر معنوی نیز جای پای خود را محکم سازند.