بعد از این مقاله، ما شاهد بوده‌ایم که تانکرهای سعودی و ایرانی در آب‌های بین‌المللی مورد حمله قرار گرفتند، حمله عظیم علیه تاسیسات نفتی آرامکو صورت گرفت، ژنرال قاسم سلیمانی توسط پهپادهای آمریکا به شهادت رسید و همچنین دانشمند برجسته هسته‌ای ایران به شهادت رسید. درحالی‌که فضا مقداری آرام‌ترشده، ما همچنان در شرایطی هستیم که یک اشتباه محاسباتی، می‌تواند جنگ سرد طولانی موجود بین دولت‌های ما را به سمت یک فاجعه در منطقه سوق دهد.

با روی کار آمدن دولت جدید در واشنگتن، زمان چرخش از وضعیت «تقابل» به «گفت‌وگو»‌ فرارسیده است. در چهار دهه گذشته، روابط ایران و عربستان پستی‌ها و بلندی‌هایی شامل تقابل و رقابت و گاهی هم همکاری را طی کرده است، اما امروز ما به آخر بازی رسیده‌ایم. درحالی‌که دولت‌های ما در موضوعات متعدد منطقه‌ای مواضع متضاد دارند، اما این دشمنی‌ها نه «اجتناب‌ناپذیر» و نه «محکوم به ابد» هستند.

اولین قدم به سمت بهبود شرایط این است که دو طرف «احساس تهدیدات» ازسوی طرف مقابل را درک کنند، خواه این تصور واقعی یا تخیلی باشد. قدم بعد توافق روی «اصول پایه» است که بتوان آینده روابط را بر آن اساس ساخت. ایران و عربستان هر دو معتقدند دیگری دنبال سلطه بر منطقه است. ریاض معتقد است ایران به‌دنبال محاصره سعودی از طریق بازیگران متحد غیردولتی‌اش در منطقه است و تهران معتقد است ریاض عامل کلیدی فشارهای آمریکا برای مهار و تضعیف ایران است. هر دو طرف معتقدند طرف مقابل دنبال صدور و گسترش دیدگاه دینی خود است. ریاض موشک‌های ایران را تهدید امنیت ملی و تاسیسات حیاتی خود می‌داند و تهران هم خرید حجم عظیم تسلیحات پیشرفته غربی توسط عربستان را عامل گسترش عدم توازن و تقارن قدرت در منطقه تلقی می‌کند. تهران و ریاض هر یک معتقدند که دیگری در امور یمن، سوریه، لبنان، بحرین و عراق دخالت می‌کند.

برای شکستن این سیکل نادرست و عبور از وضعیت «سرزنش متقابل»، رهبران ما باید وارد گفت‌وگوی مستقیم جهت توافق روی این اصول شوند:

۱- شکل دادن روابط بر مبنای «احترام متقابل»، «منافع متقابل» و «موقعیت برابر»، ۲- حفظ و احترام به «حاکمیت»، «تمامیت ارضی»، «استقلال سیاسی» و «خدشه‌ناپذیری مرزهای بین‌المللی موجود» تمام کشورهای منطقه، ۳- «عدم مداخله در امور داخلی کشورها»، ۴- «مخالفت با استفاده از زور» و تعهد به حل و فصل مسالمت‌آمیز همه بحران‌ها، ۵- «مخالفت با سیاست فرقه‌گرایی» و به‌کارگیری آن جهت اهداف سیاسی، حمایت و مسلح کردن گروه‌های غیرقانونی شبه‌نظامی در کشورهای منطقه، ۶- احترام به کنوانسیون وین در روابط دیپلماتیک به‌ویژه مصونیت مراکز دیپلماتیک، ۷- تقویت وحدت اسلامی و پرهیز از ستیزه‌جویی، خشونت، افراط‌گرایی و تنازعات فرقه‌ای،  ۸- همکاری کامل در اقدامات مبارزه با تروریسم، ۹- رفتار با اقلیت‌های مذهبی ساکن قانونی هر کشور به‌عنوان شهروند آن کشور و نه شریک دینی، ۱۰- نفی هژمونی هرکشوری بر منطقه، ۱۱- تضمین آزادی کشتیرانی، تجارت آزاد نفت و منابع دیگر و حراست از تاسیسات حیاتی در منطقه، ۱۲- منع تولید و تدارک سلاح‌های کشتار جمعی.

با وجود این، اصول مورد قبول دوطرف تنها برای آغاز پروسه، حیاتی است اما برای اعتماد‌سازی آن هم بعد از ده‌ها سال بی‌اعتمادی، نیاز به اقدامات عملی است. دیپلماسی نیازمند گفت‌وگوی مستقیم است. گفت‌وگو در مورد موضوعات نیز نیازمند «نقشه راه» است که باید شامل یکسری اقدامات متقابل اعتمادساز باشد و یک مسیر روشن و قابل قبول برای تحقق ترتیبات امنیت جمعی در منطقه را پیگیری کند.

ممکن است در شرایط فعلی، رسیدن به چنین وضعیتی مقدور نباشد چون عربستان و ایران در سیکل تشدید خصومت به‌سر می‌برند. اما دو کشور در طول این دوران کانال‌های گفت‌وگو و همکاری را حفظ کرده‌اند. حتی در اوج تنش، دو کشور توانستند گفت‌وگوی مفیدی در مورد تسهیل انجام مراسم حج ایرانی‌ها داشته باشند.  عربستان و ایران قبلا اقداماتی کرده‌اند که نشان دهند بازی با جمع صفر قابل اجتناب است. دو ملت ما می‌توانند و باید آینده را از طریق همکاری در جهت کاهش تنش‌های منطقه‌ای بسازند، منطقه‌ای که می‌تواند با یک جرقه منفجر شود. دوره ریاست‌جمهوری بایدن می‌تواند فرصتی باشد برای شروعی تازه برای گفت‌وگوی ایران و عربستان. اما زمان، گوهر ارزشمند و بی‌بدیلی است. تاخیر در کاهش تشنج یک خطای بزرگ خواهد بود، همان‌طور که منطقه بارها ثابت کرده در مواقع استثنایی که فرصت‌هایی برای گفت‌وگوی سازنده به‌وجود می‌آیند، باید سریع  به آن چنگ زد قبل از اینکه فرصت‌ها از دست بروند.