به گزارش پایگاه خبری «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: «آیا تنگنای محمد بن‌سلمان به حدی رسیده است تا به گزینه تلخ درخواست کمک از تهران برای نجات عربستان، به‌ویژه در جریان جنگ یمن، پناه ببرد؟ جایی که تبدیل به باتلاقی برای سعودی‌ها شده که روزبه‌روز آثار آن درحال نفوذ به داخل عربستان بوده و موجبات ناامنی را برای این کشور به بار آورده است؟ از زمانی که بن‌سلمان عهده‌دار ولایتعهدی شد و به تدریج توانست تمام اختیارات پادشاهی را از آن خود کند، فلسفه حکومت خود را روی تلاش برای انتقال دشمنی عربستان و دیگر کشورهای عربی، از اسرائیل به ایران استوار کرد، اما چه چیزی تغییر کرده است؟»

این روزها، بن‌سلمان در مورد آینده خود به شدت نگران است، حتی بیش از زمانی که از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا متهم به صدور دستور ترور خاشقجی شد. امتناع دولت بایدن از مجازات بن‌سلمان، نشان می‌دهد آمریکایی‌ها به‌صورت مستقیم در این مساله دخالت نمی‌کنند و همین امر مسیر بن‌سلمان برای رسیدن به تخت پادشاهی را هموار می‌کند، اما از آن به بعد، واشنگتن هیچ اشاره اطمینان‌آمیزی برای ولیعهد سعودی نداشته است. همچنین به نظر می‌رسد تمام بحران‌هایی که ولیعهد سعودی عامل آن بوده، بر وضعیت او تاثیر می‌گذارد، اما بیشترین تاثیر از مساله یمن است که به یک مشکل داخلی بزرگ برای عربستان تبدیل شده است.

چه بسا بن‌سلمان امیدوار است تهران روی انصارالله فشار وارد کند تا حملات پهپادی و موشکی آنها به فرودگاه‌ها و تاسیسات نفتی عربستان متوقف شود. این درحالی است که ایران تاکید کرده بود این مساله به یمنی‌هایی برمی‌گردد که توقف حملات خود را به توقف تجاوز سعودی‌ها و رفع محاصره یمن ارتباط می‌دهند. سعودی‌ها به‌طور کلی و ساکنان ناحیه جنوبی مشخصا، دیگر توان تحمل هزینه این جنگ و باران موشک‌های انصارالله را ندارند. همان‌طور که شبکه‌های اجتماعی سعودی به شکل واضحی خشم مردم این کشور از ادامه جنگ یمن را منعکس می‌کنند. البته فشار داخلی بر ولیعهد سعودی، تنها منحصر به نتیجه جنگ یمن نیست، چراکه شبکه‌های اجتماعی نارضایتی ملت عربستان و شکایت‌های آنها از اوضاع معیشتی و دیگر ظلم‌هایی که حکومت بر آنها روا می‌دارد را نشان می‌دهد.

اما مهم‌ترین تحول روزهای گذشته، شروع مذاکرات هسته‌ای در وین است و احتمال بازگشت ایالات‌متحده به توافق هسته‌ای. اینکه اسرائیل و عربستان نتوانستند واشنگتن را از بازگشت به مذاکرات منصرف کنند و سعودی‌ها در تحمیل حضور خود در این مذاکرات، شکست خوردند. توافق هسته‌ای که در مرحله تلاش برای احیای قرار دارد، رکن اساسی استراتژی آمریکا برای خروج امن از خاورمیانه است. همان‌طور که می‌تواند مانع از ایفای نقش منفی احتمالی بن‌سلمان شده و اساسا نیاز آمریکا به عربستان را کم کند.

شاید مهم‌ترین عاملی که باعث نگرانی حاکمان سعودی شده، گزارش‌های اطلاعاتی اسرائیل باشد که پیش‌بینی می‌کند مذاکرات وین طی چند هفته به نتیجه می‌رسد.

در نتیجه، بن‌سلمان به روزنه‌ای نیاز دارد تا سریال شکست‌های خود را از طریق آن قطع کند. اگر بخواهیم برگه‌های برنده بن‌سلمان را برای رسیدن به پادشاهی مورد بررسی قرار دهیم، درمی‌یابیم اصلی‌ترین برگه او و چه بسا تنها برگه‌اش درحال‌حاضر، تهدید ضمنی آمریکا توسط اوست. این تهدید می‌گوید در صورتی که واشنگتن از ولیعهد سعودی حمایت نکند، منافع آمریکا در عربستان، بازار جهانی نفت و شرایط خاورمیانه، غیرقابل پیش‌بینی خواهد شد. به دیگر معنا، تهدید به سیاست‌های ویرانگر بیشتر در داخل عربستان، از ابزارهای بن‌سلمان است. این درحالی است که مسوولیت شکست در سیاست‌ها و جنگ‌های اخیر سعودی، صرفا متوجه بن‌سلمان می‌شود؛ از جنگ یمن گرفته تا تلاش شکست‌خورده برای کودتا در اردن. با این حال، حتی اگر واشنگتن تصمیمی برای برکناری بن‌سلمان داشته باشد، این کار در زمان فعلی دشوار است. از این رو، دولت آمریکا ترجیح داده موضوع بررسی پرونده داخلی عربستان- حداقل به‌صورت علنی- را برای مدتی به تاخیر بیندازد.

حتی مسیر عادی‌سازی با اسرائیل که بن‌سلمان امید زیادی به آن بسته بود هم برای وی باز نیست. چرا که هر گونه عادی‌سازی از این نوع، می‌تواند خطرات زیادی داشته باشد؛ بن‌سلمان یقین دارد که هرگونه ماجراجویی از این دست، مشروعیت او را از بین می‌برد. بنابراین، می‌توان گفت توافق‌هایی که دولت‌های عربی با رژیم صهیونیستی امضا کردند، تنها باعث جدایی ملت‌های این دولت‌ها از حاکمان‌شان شد. برای مثال، آیا اماراتی‌ها اشتیاق حاکمانشان برای ارتباط با تل آویو را قبول کردند؟ یا آیا عادی‌سازی با اسرائیل، باعث نزدیکی نظام بحرین به ملتش شد؟