لازمه پویایی اقتصادی و سیاسی، توسعه قدرت و پیشرفت در ابعاد مختلف همکاری و ائتلاف است. همکاری اقتصادی با چین که درحال تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی بی‌بدیل است برای همه کشورها از جمله ایران به یک ضرورت تبدیل شده است.

چین از دهه ۱۹۸۰ رشد اقتصادی خود را آغاز کرده و شبکه‌های مالی و تجاری گسترده‌ای را برای اتصال اقتصادی به کشورهای دیگر ایجاد کرده و  به ‌دنبال تقویت پول ملی خود یعنی یوآن و حذف دلار از مبادلات مالی و تجاری خود بوده است. با توجه به اهمیت بسیار  چین در اقتصاد جهانی و اینکه ایران بیشترین حجم تجارت را با چین دارد، طبیعی است که ایران و چین به‌ دنبال ایجاد زمینه‌های همکاری پایدار بلندمدت باشند. تمامی آمار و منحنی‌ها نشان از ظهور چین دارد، همین رشد سریع اقتصادی و شتابان باعث اتخاذ رویکردهایی از سوی ایالات‌متحده شد. با روی کار آمدن دونالد ترامپ، در پیش گرفتن سیاست اقتصاد ناسیونالیستی و اعمال سیاست تعرفه بر کالاهای چینی فشارهایی را بر اقتصاد چین وارد کرد که هدف از آن زمین‌گیر کردن اقتصاد چین بود؛ همچنین ترامپ با خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری بر ایران سبب شد که ایران برای دور زدن تحریم‌ها و نجات اقتصاد خود و تداوم حیات آن به چین نزدیک‌تر شود، همین‌طور چین برای توسعه نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و دستیابی به منابع پایدار انرژی با ایران وارد همکاری شد. بعد از اعمال تحریم‌های شدید کشورهای غربی و ایالات‌متحده علیه ایران و سقوط ارزش ریال شاید تنها راه نجات اقتصاد ایران توافق و همکاری با چین بود. ایران کشوری وسیع با جمعیت بالاست که همواره یکی از بازارهای مصرفی کالاهای چینی بوده و همچنین شرکت‌های بزرگ دولتی چینی در ایران مشغول به فعالیت هستند و همواره از این بازار مصرفی نهایت استفاده را می‌برند. همچنین ایران دارای منابع نفت و گاز است که چینی‌ها در راستای پیشبرد اهداف اقتصادی شتابان خود به شدت به آن نیاز دارند و سعی در به دست آوردن این ذخایر با حداقل قیمت دارند. از آنجا که چین در پی اجرای نقشه جاده ابریشم جدید است و این کمربند و راه از کشور ایران نیز می‌گذرد، چین نیازمند پیاده‌سازی یکسری زیرساخت‌هاست و سعی در فراهم کردن بسترهای لازم برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود دارد که از رهگذر این توافق به راحتی می‌تواند اهداف خود را در رابطه با ایجاد یک کمربند یک راه پیگیری کرده و زیرساخت‌های آن را با مشارکت ایران اجرا کند و از خلال این موضوع و پروژه‌های عمرانی و زیرساختی زیرکانه به منابع انرژی و نفت و گاز ایران دست یابد. در شرایط اعمال تحریم‌ها و محدودیت ایران چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ مالی و پولی، چین از این خلأ نهایت استفاده را برده و با فراغ بال محصولات خود را روانه بازار مصرفی ایران کرده و تجارت خود را توسعه می‌بخشد.

یکی از واقعیت‌های جهان امروز انتقال قدرت از غرب به شرق است. شرق درحال تبدیل شدن به کانون قدرت و غرب درحال از دست دادن هژمون خود است. از تبعات این چرخش و انتقال قدرت برهم خوردن ائتلاف‌ها و همکاری‌های قدیمی است. ایران و چین از جمله کشورهایی هستند که تحت فشار غرب بوده و این روند باعث ایجاد یک ائتلاف بین ایران و چین شده است. چین به یک تامین انرژی پایدار نیاز دارد، این منبع پایدار انرژی برای چین می‌تواند ایران باشد چرا که چین برای ادامه رشد اقتصادی خود نیازمند انرژی است و همچنین این منطقه، منطقه‌ای امن برای سرمایه‌گذاری چین است و ایران نیز با توجه به شرایط کنونی نیازمند جذب سرمایه‌گذاری خارجی با ثبات است که بتواند رشد اقتصادی داشته و اقتصاد را از رکود نجات دهد و بیکاری و تورم را حل کند و این یعنی نزدیکی ایران و چین برای ایجاد ائتلاف و توافق و همکاری؛ که به‌نظر می‌رسد عامل ایجاد‌کننده این توافق  و همکاری بلندمدت، همین موضوع باشد.

نکته حائز اهمیت در رابطه با این توافق که مانع از پیش‌بینی دقیق و برآورد این همکاری از منظر اقتصادی و سایر ابعاد می‌شود ابهام و مشخص نبودن مفاد آن است و اینکه آیا این توافق می‌تواند منجی اقتصاد ایران باشد یا ماهیت استثمارگونه دارد و نکته دیگر این است همان‌گونه که از نام آن پیداست توافق فاقد هرگونه ضمانت اجرایی است و بیشتر یک چارچوب برای همکاری است که ممکن است هیچ‌گاه عملی نشود، اما اگر آن‌گونه که چینی‌ها مطرح کرده‌اند به‌دنبال انتقال فناوری و ایجاد زیرساخت‌های ریلی، جاده‌ای و حمل‌ونقل و صنعت باشند می‌تواند تحول چشمگیری در اقتصاد ایران ایجاد کند. اما این نکته را نباید نادیده گرفت که چین بیشتر به‌دنبال تامین انرژی پایدار است همین‌طور چین نیازمند هم‌پیمانانی برای مقابله با غرب و ایالات‌متحده و کاهش وزن سیاسی و اقتصادی آن هاست و در منطقه خاورمیانه بهترین شریک راهبردی برای چین می‌تواند ایران باشد اما آن چیزی که مشهود است این است که اهداف اقتصادی برای چین وزن بیشتری دارد و از رهگذر رسیدن به سطح بالایی از اقتصاد به‌دنبال کاهش قدرت غرب و ایالات‌متحده است. این توافق می‌تواند ایران را از منظر اقتصادی در جایگاه بهتری قرار دهد و این منوط به تغییر در نگرش افرادی است که در راس قدرت در ایران هستند و نیازمند اصلاح ضعف‌های فنی است. شاید اگر در این رویه تغییر ایجاد شود تغییرات اقتصادی در خوری ایجاد شود و از رهگذر این توافق تحولاتی در بخش اقتصادی صورت گیرد و رکود و انزوایی که گریبانگیر کشور شده تعدیل شود و بسترهای توسعه و پیشرفت را فراهم سازد و در شرایط کنونی که تحریم‌ها توان اقتصادی کشور را گرفته، از خلال چنین توافقاتی بتوان جان تازه‌ای به اقتصاد ایران بخشید.