به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: اگر ایالات متحده چند سال قبل از افغانستان خارج شده بود، احتمال می‌رفت که عربستان سعودی به دنبال بهره‌برداری از پیشرفت‌های نظامی طالبان به شیوه‌های بسیار ظریف‌تر از آنچه در حال حاضر دنبال می‌کند، باشد.

با وجود تلاش‌های محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی برای فاصله گرفتن پادشاهی از شناخته شدن به واسطه تفسیرهای سختگیرانه‌ای از اسلام که تاریخ این کشور را شکل داده و باعث همکاری‌اش با طالبان شد، ریاض همچنان در سال ۲۰۱۷ به تامین بودجه شبه‌نظامیان ضد ایرانی و ضد شیعه در مثلث مرزی ایران، افغانستان و پاکستان و جنوب آن در سمت مرز پاکستان می‌پرداخت.

عربستان سعودی قبل از حمله آمریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان یکی از سه کشوری بود که کنترل طالبان بر این کشور را به رسمیت شناخت.

در آن زمان، ریاض آشفته کردن اوضاع در مرزهای ایران را یک مزیت می‌دانست. تغییرات زیادی نه تنها در دو دهه گذشته بلکه در چند سال اخیر رخ داده است. به‌طور مثال، عربستان سعودی و برخی از مقامات دولت ترامپ مانند جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا به عملیاتی کردن ایده تلاش برای ایجاد شورش‌های قومی در داخل ایران پرداختند. اما افغانستان، یمن نیست و طالبان هم حوثی‌ها نیستند.  طالبان در هفته‌های اخیر تلاش کرده‌اند به همسایگان افغانستان اطمینان دهند که به دنبال همکاری هستند و از شبه‌نظامیان خارج از مرزهای کشورشان حمایت نمی‌کنند. ایران ماه گذشته میزبان مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان بود که با بیانیه مشترکی که خواستار حل و فصل مسالمت‌آمیز مشکلات بود و اعلام کرد «جنگ راه‌حل نیست»‌، به پایان رسید. اما از آن زمان به بعد جنگ شروع شد.

از دیدگاه عربستان سعودی، این نخستین بار نیست که طالبان یک چیز می‌گوید و یک کار دیگر انجام می‌دهد. از جمله اینکه قبل از ۱۱ سپتامبر طالبان‌ ادعا کردند اسامه بن‌لادن مجاز به برنامه‌ریزی و سازماندهی حملات از خاک افغانستان نخواهد بود. همچنین امتناع طالبان‌ها از تحویل شهروند سعودی نیز از دیگر بدقولی‌های آنها بود.

همه اینها به این معنا نیست که افغانستان نمی‌تواند به عنوان محلی برای رقابت‌های خاورمیانه‌ای که نه تنها عربستان سعودی و ایران بلکه ترکیه و قطر را درگیر می‌کند، مطرح شود. احتمالا افغانستان به عرصه‌ای برای رقابت بازیگران تبدیل خواهد شد، هر چند این نبردها به احتمال زیاد نه از طریق نمایندگان بلکه به صورت اقتصادی و فرهنگی انجام می‌شود. در این عرصه رقابتی، اتحادها تفاوت چشمگیری با گذشته خواهند داشت.  یک عامل مهم در نحوه شکل‌گیری رقابت‌ها، نگرش طالبان به گروه‌های قومی و مذهبی غیرپشتون خواهد بود.

اناتول لیون یک پژوهشگر در اندیشکده «یوروآسیا» می‌گوید: اگر افغانستان به وضعیت قبل از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بازگردد، زمانی که طالبان با هزاره‌های شیعه و ازبک‌های ترک در جنگ بودند، ایران و ترکیه تقریبا ناگزیر در سمت مقابل طالبان قرار می‌گیرند، به ویژه اگر عربستان سعودی دوباره به عنوان راهی برای فشار به ایران از طالبان حمایت کند. در حالت ایده‌آل، اجماع منطقه‌ای می‌تواند با موفقیت طالبان را تحت فشار قرار دهد تا به خودمختاری اقلیت‌ها احترام بگذارد.

حمایت از طالبان، گروهی که با نقض حقوق زنان شناخته می‌شود، می‌تواند برای شاهزاده محمد مشکل‌آفرین باشد، زیرا او سعی دارد جامعه بین‌المللی را متقاعد کند که پادشاهی عربستان دیگر مانند سابق طرفدار گروه‌های تندرویی مانند طالبان نیست. این امر همچنین تلاش‌های ولیعهد را برای نشان دادن کشورش به عنوان یک بازیگر معتدل و شکیبا در منطقه به خطر می‌اندازد و روابط ریاض را با ایالات متحده پیچیده می‌کند. علاوه بر این، استراتژی قدرت نرم مذهبی شاهزاده محمد ممکن است، مفید باشد. در این ارتباط می‌توان به تغییر رویکرد سازمان‌های غیردولتی غربی مانند بنیاد کنراد آدنائر (Konrad Adenauer) آلمان اشاره کرد که به عربستان به عنوان الگویی برای طالبان نگاه می‌کنند.

الینور زینو، مدیر کشوری بنیاد افغانستان در وبیناری که توسط مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل برگزار شد، گفت: شیوه توسعه عربستان طی ۱۰ تا ۲۰ سال گذشته قابل توجه است. من با چشم خود دیدم که چقدر آنها خودشان را با زندگی مدرن، حقوق زنان، تحصیلات آنها و در عین حال حفظ ارزش‌های اسلامی خود تطبیق داده‌اند. وی ادامه داد: این می‌تواند الگوی خاصی برای طالبان باشد.  این طور به نظر می‌رسد که گام‌های سعودی تاکنون برای تعدیل طالبان و تسهیل حل مسالمت‌آمیز مناقشه در افغانستان نتیجه مثبتی به دنبال نداشته است. یک کنفرانس اسلامی به میزبانی عربستان درباره اعلامیه صلح در افغانستان در شهر مقدس مکه در ماه ژوئن با حضور علمای اسلامی افغانستان و پاکستان و مقامات دولتی، خشونت‌های اخیر را محکوم و تاکید کرد هیچ توجیهی وجود ندارد و نمی‌توان این خشونت‌ها را جهاد نامید.