خطر مسابقه تسلیحاتی و درگیری نظامی وجود دارد. با این حال، علت این خطر مقایسه قوای هسته‌ای میان دو طرف نیست بلکه فقدان اعتماد متقابل استراتژیک میان آنها و ماهیت ساختار امنیتی آسیا- پاسیفیک است. در مورد مسابقه تسلیحاتی، هزینه‌های نظامی چین در کنار توسعه سریع قدرت اقتصادی‌اش افزایش یافته است. ایالات‌متحده تلاش دارد تا برتری نظامی مطلق بر چین را همچنان حفظ کند و به همین دلیل آمریکا «طرح ابتکار دفاعی» را - که به «استراتژی جبرانی سوم» نیز معروف است- در سال ۲۰۱۴ شروع کرد و همچنان درحال تقویت قابلیت مداخله نظامی خود است. با نزدیک شدن سطح بودجه و هزینه‌های دفاع ملی چین به آمریکا، خطر یک مسابقه تسلیحاتی را نباید دست‌کم گرفت. افزون بر این، هر دو کشور سرمایه‌گذاری‌های خود در فضای سایبری و خارج از فضا را افزایش داده‌اند؛ اگر هیچ هماهنگی روی کاغذ در این حوزه‌ها میان آنها انجام نگیرد، درگیری می‌تواند به آسانی رخ دهد.

با این حال، مهم‌تر این است که – هرچند چین و آمریکا در اشتیاق سیاسی به ثبات در روابط امنیتی‌شان اشتراک ‌نظر داشته باشند- مولفه‌های دیگر به ناگزیر در این فرآیند مداخله کرده و آن را تضعیف می‌کنند. نقش طرف‌های سوم به‌طور خاص نباید نادیده گرفته شود. ژاپن و فیلیپین کوشیده‌اند تا آمریکا را وارد مناقشه خود با چین سازند و آمریکا به آرامی بر تنش‌ها میان چین و این کشورها افزوده آن هم با هدف غایی مهار چین. قدرت نرم و سخت آمریکا کاهش یافته و همراه با آن، توانایی و میل آمریکا به مداخله نظامی در امور منطقه‌ای و جهانی تضعیف شده است. به‌طور کلی، می‌توان تصور کرد که آمریکا به سادگی در درگیری‌هایی که مستقیما ارتباطی با منافع حیاتی‌اش نداشته باشد، درگیر نخواهد شد. به هر روی، به‌دلیل نیازهای جهانی استراتژیک، سیستم ائتلاف نظامی آمریکا حفظ اعتبار این کشور و تعهدش به متحدان را دارای اهمیتی بالا می‌پندارد. بنابراین، آمریکا به احتمال زیاد در درگیری‌هایی که دربردارنده چین باشد مداخله خواهد کرد تا تعهد خود به منافع متحدانش را اثبات کند. به این ترتیب، مدیریت و جلوگیری از بحران طرف سوم  (third-party crisis) سخت‌تر از بحرانی است که مستقیما میان آمریکا و چین روی می‌دهد.

تاثیر روابط نظامی متعارف بر بحران هسته‌ای

یک بحران هسته‌ای که در بردارنده چین و آمریکا باشد به دو شکل می‌تواند بروز یابد: اول، شکست مدیریت بحران نظامی چین- آمریکا می‌تواند موجب جنگی متعارف میان آنها شود و این هم در مقابل، می‌تواند به بحرانی هسته‌ای منجر شود. دوم، متحدان آمریکا در منطقه آسیا- پاسیفیک به‌ویژه ژاپن ممکن است نگران اعتبار تضمین‌های امنیتی آمریکا باشند و در مسیر دستیابی به تسلیحات هسته‌ای برای تقویت قدرت چانه‌زنی خود در برابر قدرت نظامی چین حرکت کنند.

بحران هسته‌ای چین- آمریکا چگونه می‌تواند رخ دهد

بحران هسته‌ای میان این دو کشور به خاطر «وخامت عمدی» یا «تصادفی» می‌تواند رخ دهد. در مورد وخامت عمدی، چین وضعیت جداسازی تسلیحات هسته‌ای از درگیری‌های متعارف را حفظ کرده است. این کشور به سیاست آغازگر نبودن پایبند بوده و به جد معتقد است که در جنگ‌ها باید از تسلیحات متعارف استفاده کرد و تنها می‌توان با استفاده از قوای متعارف پیروزی را فراچنگ آورد. حتی اگر چین براساس پارادایم‌های غربی عمل کند که در آن تسلیحات اتمی ممکن است به سادگی به‌خاطر انگیزه‌هایی برای استفاده‌شان مورد کاربرد قرار گیرند، چین هرگز تهدید به استفاده از تسلیحات هسته‌ای به‌عنوان ابزار چانه‌زنی در جنگ نخواهد کرد. برای اینکه چنین تهدیدی معتبر و کارآمد باشد، دو شرط لازم است: ضرر و زیان چین در میدان جنگ باید به اندازه تلافی هسته‌ای انجام گرفته از سوی آمریکا باشد و ضرر و زیان آمریکا در میدان جنگ باید کمتر از صدمه‌ای باشد که با ضربه هسته‌ای دوم چین به‌وجود می‌آید (زیرا اگر چین تهدید به استفاده از تسلیحات هسته‌ای کند، آمریکا ممکن است دست به حمله پیشدستانه علیه چین بزند).

هر چه قدرت ملی و قدرت نظامی فراگیر چین افزایش یابد و هر چه شکاف میان قدرت آمریکا و چین کمتر شود، محقق ساختن یکباره‌ این دو شرط به‌شدت دشوار می‌شود. بنابراین، خواه از چشم‌انداز اهداف ذهنی یا انگیزه‌های عینی تحلیل شود خواه نشود اما چین فاقد انگیزه استفاده یا تهدید به استفاده اول از تسلیحات هسته‌ای است.  در چارچوب قدرت نظامی متعارف به سرعت فزاینده‌ چین، این کشور باید نگران آمریکا باشد چراکه ایالات‌متحده تلاش می‌کند که با برتری هسته‌ای‌اش به مزیت و برتری در میدان جنگ دست یابد. به‌طور اخص، هر چه شکاف میان قابلیت‌های رزمی زمینی، هوایی و دریایی دو کشور کمتر شود، هزینه‌ای که آمریکا در میدان جنگ در یک درگیری متعارف با چین پرداخت خواهد کرد بیشتر افزایش می‌یابد.

براساس پارادوکس ثبات- بی‌ثباتی، آمریکا به‌عنوان طرف غالب در قوای هسته‌ای، احتمالا از باج‌خواهی هسته‌ای برای اجبار چین به عقب‌نشینی استفاده خواهد کرد؛ در صورتی که ضرر آمریکا در میدان جنگ قابل قیاس با صدمه‌ای باشد که از سوی ضربه دوم هسته‌ای چین موجب می‌شود. برای مثال، «براد گلوسرمان» و سایرین بر این باورند که اگر آمریکا و چین در سطح استراتژیک به ثبات دست یابند، چین در درگیری‌های متعارف جسور می‌شود و تنها می‌تواند با تهدید جنگ هسته‌ای مهار شود. بنابراین، آنها امیدوارند آمریکا بتواند تهدید به تبدیل درگیری متعارف به درگیری هسته‌ای کند تا چین جرأت نداشته باشد که انگیزه‌ای در حوزه متعارف داشته باشد.

در چنین وضعیتی، از آنجا که آمریکا هزینه قابل‌توجهی در میدان جنگ پرداخته، انتظار این است که ضربه دوم چین موجب صدمات تلافی‌جویانه‌تری بیش از حد معمول شود تا مانع ضربه هسته‌ای پیشدستانه آمریکا شود.  در مقایسه با وخامت عمدی، وخامت تصادفی عمدتا به خطری اشاره دارد که از حمله بزرگ به تسلیحات هسته‌ای طرف دیگر طی جنگ بر می‌خیزد مانند ضربه غیرمنتظره به موشک‌های هسته‌ای متحرک زمین پایه طی نبرد زمینی یا حمله‌ای بزرگ به زیردریایی‌های هسته‌ای استراتژیک طی عملیات‌های ضدزیردریایی. نوع دوم بحران هسته‌ای تصادفی میان چین و آمریکا – یعنی درگیری غیرعمدی برخاسته از دستیابی احتمالی تسلیحات هسته‌ای از سوی متحدان آمریکا مانند ژاپن- محتمل‌تر است از وخامت عمدی یا ضربه تصادفی.