تصمیم‌سازی کلی چین با واقع‌گرایی عمل‌گرایانه‌اش هدایت شده اما در عین حال، طی دوره‌های تاریخی متفاوت، مولفه‌های دیگری به‌طور غیرمستقیم اندیشه و اقدامات این کشور در مورد مسائل منع‌اشاعه هسته‌ای را شکل داده است. برای مثال، ایدئولوژی و فلسفه کشمکش طبقاتی در مراحل اولیه بر سیاست منع‌اشاعه تاثیرگذار بوده است. طی دهه ۷۰، مائو «نظریه سه جهان» را مطرح کرد و چین خود را سخنگوی جهان سوم می‌پنداشت. چین همواره تاکید داشته که تمام کشورها از حق استفاده مسالمت‌آمیز از انرژی هسته‌ای برخوردارند، اگرچه این موضع بی‌تردید به مرور زمان تحول یافته است.   

سازماندهی دوباره نهادهای دولتی چین که ارتباط نزدیکی با مسائل هسته‌ای دارند نیز بر سیاست منع اشاعه این کشور تاثیر گذاشته است. وقتی چین از جامعه بین‌الملل کنار گذاشته شد، به‌طور کامل موسسات و رژیم‌های بین‌المللی مربوط به منع اشاعه هسته‌ای را رد کرد. اما از آنجا که چین به تدریج در جامعه بین‌الملل ادغام شد، تعاملاتش با کشورهای جهان هم موجب شد که موسسات هسته‌ای مربوطه‌اش هم به سوی اصلاح پیش روند: اول، چین مجبور شد که به معاهدات بین‌المللی و موسسات مربوطه بین‌المللی ملحق شود؛ دوم، چین ملزم شد که نظام قانونی داخلی مربوطه‌اش را اصلاح و بهبود بخشد؛ سوم، باید موسسات داخلی مربوطه را هم به‌وجود آورده و بهبود می‌بخشید. درحالی‌که چین به تدریج در جامعه بین‌المللی ادغام می‌شد، یک نظام قانونی و حقوقی داخلی ایجاد کرد، نهادهای دولتی را از نو سازماندهی کرد و مجموعه‌ای از هنجارها را به‌وجود آورد که تا حد زیادی منطبق با هنجارهای جامعه بین‌الملل بود. این تغییرات نقش بسیار مهمی در شکل دادن به اقدامات تجاری هسته‌ای مربوطه چین و نگرش این کشور و سیاست‌هایش در مورد مسائل منع اشاعه منطقه‌ای ایفا کرد.  در نهایت، ایده‌آلیسم دیپلماتیک چین هم بر سیاست منع اشاعه این کشور تاثیرگذار بوده است.

چین بر این باور است تا زمانی که تسلیحات هسته‌ای و انحصار هسته‌ای وجود دارد، خطرات اشاعه هسته‌ای و جنگ هسته‌ای هم وجود خواهد داشت. این چشم‌انداز در یکی از مقالات People’s Daily بازتاب یافت که استدلال می‌کرد «احتمال ممنوعیت کامل و انهدام تمام‌عیار تسلیحات هسته‌ای زمانی افزایش خواهد یافت که انحصار هسته‌ای شکسته شود.» هم پیش و هم از زمان اولین آزمایش هسته‌ای، دولت چین همواره مدافع ممنوعیت کامل و انهدام تمام عیار تسلیحات هسته‌ای بوده است. این موضع کاملا ایده‌آلی تا امروز تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده است. به‌عنوان گامی به سوی ممنوعیت کامل و انهدام تمام عیار تسلیحات هسته‌ای، چین همچنین مدافع این بوده که دولت‌های دارای تسلیحات هسته‌ای متعهد به عدم استفاده یا عدم تهدید به استفاده از تسلیحات هسته‌ای علیه دولت‌های غیرهسته‌ای یا در مناطق عاری از تسلیحات هسته‌ای شوند؛ درحالی‌که همزمان باید وعده آغازگر نبودن متقابل را بدهند. چین همچنین اهمیت زیادی به ایجاد مناطق عاری از تسلیحات هسته‌ای می‌دهد و آنها را به مثابه ابزار مهمی برای جلوگیری از اشاعه هسته‌ای تصور می‌کند. به همین دلیل در سال ۱۹۷۳ چین پروتکل دوم پیمان منع تسلیحات هسته‌ای در آمریکای لاتین را امضا کرد. چین همچنین حامی تاسیس چند منطقه دیگر عاری از تسلیحات هسته‌ای بوده است.

مولفه‌های ایدئولوژیک که بر سیاست منع اشاعه چین در مراحل اولیه توسعه‌اش تاثیر گذاشته است، به‌طور چشمگیری کمتر تاثیرگذار بوده اما ایده‌آلیسم این کشور همچنان وجود دارد. تجربیات تاریخی چین و اصلاحات نهادین داخلی همچنان موضع این کشور در مسائل منع اشاعه را تقویت می‌کند. اگرچه این مولفه‌ها تصمیم‌گیری چین در مورد سیاست منع اشاعه طی ۶۰ سال گذشته را به اندازه منافع اقتصادی و امنیتی ملی هدایت نکرده اما تمام این ملاحظات نگرش‌ها، سیاست‌ها و اقدامات چین را شکل داده است. از سال ۱۹۴۹، رویکرد چین به منع اشاعه در کنار تعدیلاتی که این کشور در مورد چگونگی اولویت دادن به منافع ملی متفاوت انجام داده تحول و تطور یافته است. از ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۸، منافع امنیتی ملی بر رویکرد چین در مورد منع اشاعه هسته‌ای مسلط بوده است و نگرانی اصلی‌اش این بوده که آیا می‌تواند قابلیت هسته‌ای خود را توسعه دهد یا خیر. از ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۲، منافع اقتصادی تعیین‌کننده نگرش‌ها، سیاست و رویکرد چین به منع اشاعه بوده است. تمرکز سیاست منع اشاعه این کشور در تمام این دوره تغییر کرد: از دنبال کردن منافع اقتصادی از طریق تجارت هسته‌ای مربوطه به محدود کردن چنین فعالیت‌هایی به منظور تایید تعهد این کشور به منع اشاعه و حمایت از منافع اقتصادی گسترده‌اش. نگرش چین در مورد منع اشاعه هسته‌ای منطقه‌ای نیز تحول و تطور یافت: از عدم مشارکت کامل به مشارکت تدریجی و کنشگرانه. از سال ۲۰۰۳، یک بازیگر تمام‌عیار در رژیم‌های منع اشاعه بین‌المللی بوده و شروع به ایفای نقش مهم‌تری در پرداختن به مسائل اشاعه منطقه‌ای کرده است. فرآیند توازن‌سازی جامع منافع ملی متفاوت محرک تحول و تطور فعلی سیاست منع اشاعه چین است؛ فرآیندی که با تعامل اولویت‌های امنیت ملی، منافع اقتصادی و دیگر مولفه‌های مذکور در بالا به جلو می‌رود.

فصل ۷

تسلیحات هسته‌ای در روابط آمریکا و چین

در اوایل بعدازظهر ۱۶ اکتبر ۱۹۶۴، ۱۰ ساعت پس از انجام اولین آزمایش اتمی موفقیت‌آمیز جمهوری خلق چین، «لیندون جانسون»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، به «اتاق ماه» (Fish Room: که اکنون اتاق روزولت نامیده می‌شود) کاخ سفید رفت تا با خبرنگاران گفت‌وگو کند. سخنان و مواضع او عملیات اطلاعاتی جهانی آمریکا را به نمایش گذاشت که از دو سال پیش‌تر از سوی وزارت خارجه و سازمان سیا شروع شده بود؛ عملیاتی که به‌دنبال کاهش اثرات آزمایش هسته‌ای چین در داخل و خارج از این کشور بود. جانسون صحبت‌های خود را با توضیح این مساله شروع کرد که آزمایش هسته‌ای چین تعجب‌آمیز نبود و آمریکا همچنان برنامه هسته‌ای این کشور را رصد می‌کند. او وعده داد که چین هر چقدر در توسعه برنامه هسته‌ای‌اش به پیش رود، قدرت هسته‌ای آمریکا همچنان عظیم تر از این کشور است. جانسون سایر کشورهای آسیایی را مطمئن ساخت که تسلیحات هسته‌ای چین – اگر ضروری باشد و پای دفاع به میان‌ آید-هرگز بازدارنده آمریکا نخواهد بود. بیش از نیم قرن بعد، این سه تعهد اساسی آمریکا همچنان تشکیل‌دهنده چگونگی پاسخ آمریکا به برنامه هسته‌ای چین است.