هر چه سطح میدان جنگ بالاتر باشد، جنگ چین و آمریکا هم طولانی‌تر خواهد شد. با وجود فشارهای نظامی برای یک نبرد پرشدت اما تردیدهای سیاست‌گذاران در مورد عواقب و ترس در مورد هزینه‌ها می‌تواند آنها را وادارد که برای محدود کردن خصومت‌ها بکوشند.  

متغیرهای جنگ

بازهم، درگیری میان چین و آمریکا را می‌توان تا حد زیادی براساس «شدت» و «مدت زمان» تعریف کرد. اگرچه شدت جنگ می‌تواند در هر جا همراه با یک پیوستگی وقوع یابد- از ملایم تا شدید- اما برای هدف ما جهت تحلیل این دو قطب کافی است. «ملایم» یا «خفیف» دلالت دارد به عملیات‌های به‌شدت محدود، تعهد نیروها، تسلیحات مورداستفاده، اهداف موردحمله، جغرافیا و سرعت. «درگیری ملایم» شکل جنگ پراکنده، خسارات گاه و بیگاه و قرارگیری نیروها برای بهره‌برداری، تفحص یا علامت‌دهی [سیگنالینگ] به خود می‌گیرد. از آنجا که نیروهای چینی و آمریکایی از ظرفیت نبرد شدید برخوردارند، اگر این نبرد ملایم باشد، ممکن است به این خاطر باشد که رهبران چین و آمریکا به یکسان آن را چنین انتخاب کرده و چنین خواسته‌اند. در این صورت، آنها مایل به کاهش (به حداقل رساندن) تخریب و احتراز از وخامت اوضاع هستند، از زدن نیروهای مورد هدف دشمن چشم‌پوشی می‌کنند حتی اگر این به معنای هدر دادن مزیت نظامی باشد. از آنجا که این برای یک طرف بسیار غیرمحتمل و ناپایدار است که در برابر فشار «پاد نیرو» مقاومت ورزد، میل به انجام این کار احتمالا با کلام یا عمل میان رهبران نظامی و غیرنظامی برقرار می‌شود. در واقع، یک درگیری ملایم به این معنا است که طرف‌ها سعی می‌کنند جنگی را کنترل کنند که هیچ طرفی – اگر به حال خود رها شود- نتواند آن را کنترل کند. «شدت بالا» یا «درگیری شدید» به معنای عملیات شدید و بی‌وقفه (البته بدون جنگ هسته‌ای) است، از سوی طرفین برای دستیابی به مزیت قاطع با از میان بردن قوای طرف دیگر. چشم‌انداز چنین جنگی با این حقیقت بیان می‌شود که هر دو طرف از توانایی و انگیزه انجام جنگ «پادنیروی متعارف» برخوردارند. درگیری شدید به این معناست که هدف داشتن برگ برنده یعنی محدود کردن هزینه‌های جنگ. این همچنین به این معنا است که هر طرف امیدوار است که اراده طرف دیگر را برای آغاز جنگ تضعیف کند، در صورتی که جنگ تعدیل و ملایم‌تر شود چندان مطمح‌نظر نخواهد بود.