البته خسارت‌های آینده به نیروها طی نبرد شدید چینی- آمریکایی منوط بوده و  به قابلیت‌های ضدحمله و عملیاتی دو طرف. پیشرفت در تکنولوژی اطلاعاتی و دیگر سیستم‌های قابل هدف‌گیری (حسگرها، تسلیحات هدایت‌شونده دقیق روی زمین و دریا، موقعیت‌یابی جهانی و شبکه‌یابی و داده‌پردازی) سیستم‌های تسلیحاتی مانند کشتی‌های سطحی و هواپیماها را در فواصل دور به‌طور فزاینده‌ای آسیب‌پذیر می‌سازد. افزون بر افزایش مزیت آغازگر بودن در حمله و مجازات عدم انجام این کار، این قابلیت‌ها نسبت به هر زمان دیگری در جنگ‌های متعارف مدرن به پتانسیل خسارت‌های سنگین‌تر و سریع‌تر در میان نیروهای آسیب‌پذیر اشاره دارد.  

پرتابگرهای موشک متحرک بر روی زمین- که چینی‌ها به تعداد فراوان و بیش از آمریکا از آن برخوردارند- آسیب‌پذیری احتمالا کمتری دارند. خسارت به C۴ISR‌ها می‌تواند منجر به جنگ سایبری یا حملات ضدماهواره‌ای شود. جنگ سایبری یا حملات ضدماهواره‌ای ترکیبی است از خسارت به نیروهایی که وابسته به C۴ISR برای کارآمدی هستند. جزئیات بیشتر در ضمیمه A آمده است. یک ملاحظه مهم در تخمین و ارزیابی خسارت‌های آمریکا و مقایسه آن با خسارت‌های چین همانا سهم کل (جهانی) تعداد نیروهای آمریکایی دخیل است. هر چه این سهم بیشتر باشد، ایالات‌متحده از نظر نظامی بهتر عمل خواهد کرد. با این حال، تعهد به اعزام نیروهای بیشتر آمریکایی به صحنه نبرد، هدف قرار گرفتن آنها و آسیب‌پذیری‌شان در برابر سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین را افزایش می‌دهد. به عبارت دیگر، وجود نیروهای آمریکایی بیشتر به معنای جنگ بزرگ‌تر و خشن‌تر و تلفات و خسارت‌های بالاتر برای هر دو طرف است اما انتظار بالاتری برای پیروزی آمریکا وجود دارد. نفع اصلی آمریکا در موشک‌های هوایی، دریایی و زمینی، دفاع هوایی و قابلیت‌های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی است چراکه جنگ چین و آمریکا احتمالا شامل نبرد زمینی بزرگ نخواهد شد. وزارت دفاع آمریکا گفته است که تا سال ۲۰۲۰، ۶۰ درصد از قوای دریایی و هوایی آمریکا در پاسیفیک مستقر خواهد شد. به این ترتیب، فرض بر این است که در یک نبرد طولانی با چین، ایالات‌متحده ۶۰درصد از قابلیت‌های جهانی خود را به این جنگ اختصاص خواهد داد؛ خسارت‌های نظامی آمریکا در این جنگ نسبی برآورد می‌شود. اگر در این میان رقم بالاتر برود، خسارت‌های هر دو طرف افزایش خواهد یافت.

توجه داشته باشید که چین خسارت‌های بیشتری خواهد دید؛ تسلیحاتش از میان خواهد رفت و سیستم‌ها و پایگاه‌های نظامی اش تخریب خواهد شد. در نتیجه هر چه قدرت ضربه آمریکا بیشتر باشد و نیروهای بیشتری به میدان جنگ تزریق شود، دفاع چین بی‌مقدارتر می‌شود و تفاوت در میزان تلفات افزایش یافته و بسط می‌یابد. اگرچه این شکاف عمیق است اما به‌دلیل به‌کارگیری قابلیت‌های پیشرفته ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین این شکاف کاهش یافته است و باعث شده ارتش آمریکا ضربه زدن به این قابلیت‌ها را در نظر بگیرد؛ قابلیت‌هایی که عمدتا در داخل قلمرو چین است.

تا سال ۲۰۲۵، چین احتمالا موشک‌های بالستیک و کروز بیشتر، دقیق‌تر، ‌ارتقایافته‌تر و دوربردتر، دفاع هوایی پیشرفته‌تر، جدیدترین نسل هواپیماها، زیردریایی‌های بی‌سر و صداتر، حسگرهای بهتر، ارتباطات دیجیتالی‌تر، قدرت پردازشگر و فرماندهی و کنترل لازم برای عملیات و زنجیره کشتار یکپارچه‌تر خواهد داشت. ایالات‌متحده برخی از قابلیت‌های قدرت [Power projection (or force projection): اصطلاح مورد استفاده در علوم سیاسی یا علوم نظامی برای اشاره به قابلیت یک دولت «برای کاربست برخی یا تمام عناصر قدرت ملی‌اش (سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی یا نظامی) برای به‌کارگیری یا تقویت سریع و موثر نیروها در موقعیت‌های متفاوت برای پاسخ به بحران‌ها، کمک به بازدارندگی و بالا بردن ثبات منطقه‌ای»] خود را که چند دهه‌ای است به آن اتکا دارد – با وجود آسیب‌پذیری بیشتر آنها به قابلیت‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین- نوسازی و به‌روزرسانی کرده است.  بهبود و ارتقای سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین خسارت‌های نیروهای ضربت آمریکا را افزایش می‌دهد و در مقابل، خسارت‌های چین را ممکن است کاهش دهد. همچنین ذکر این نکته مهم است که خسارت‌های نظامی چین و آمریکا در یک نبرد طولانی و شدید در سال ۲۰۲۵، برای هر دو طرف بسیار سنگین خواهد بود: خسارت‌های آمریکا به دلیل قابلیت‌های بهبود یافته ضددسترسی و منع منطقه‌ای خواهد بود و خسارت‌های چین هم به‌واسطه پیشرفت‌های نظامی آمریکا (هرچند با وجود قابلیت‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین) خواهد بود. با نبود یک برنده آشکار، هیچ‌کدام نمی‌توانند کنترل را به‌دست آورده و تلفات سنگین موجب خشم عمیق در هر دو طرف خواهد شد و چشم‌انداز توافق برای کاهش مدت زمان جنگ هم کمتر از چیزی است که تصور می‌رود.

هزینه‌های اقتصادی

به‌دلیل اندازه، وابستگی متقابل و ادغام جهانی اقتصادهای ایالات‌متحده و چین، جنگ میان چین و آمریکا می‌تواند به‌شدت برای هر دو طرف متخاصم، شرق آسیا و جهان پرهزینه باشد. این آسیب‌پذیری‌ها دلیل عمده‌ای هستند از اینکه چرا جنگ آنقدر بعید است، هرچند دو کشور در تعدادی از مناقشات منطقه‌ای احتمالا سر شاخ شده و مخالف یکدیگر باقی خواهند ماند. اگر به هر ترتیبی جنگ رخ دهد (شاید از یک بحران مدیریت نشده)، مقیاس هزینه‌های اقتصادی به شدت و مدت زمان آن بستگی خواهد داشت. در مقایسه با خسارت‌های نظامی، حتی یک سطح خفیف از خصومت‌ها- اگر طولانی شود- می‌تواند موجب تلفات و لطمات جدی اقتصادی شود. اما در اینجا تمرکز روی تاثیرات اقتصادی خصومت‌های شدید است. ارزیابی هزینه‌های اقتصادی جنگ چین و آمریکا، دشوارتر از ارزیابی خسارت‌های نظامی است. به همین دلیل، چنین هزینه‌هایی نه‌تنها به طرح‌های نظامی بلکه به پاسخ بازیگران متفاوت اقتصادی و بازارها با درجات محدود کنترل دولتی بستگی دارد؛ پاسخ‌های سیاسی دولتی، جنگ احتمالی اقتصادی، سرنوشت شرکت‌های صنعتی، تاثیر و واکنش‌های مصرف‌کنندگان و کارگران، موسسات مالی بین‌المللی، بدهی و بازار سهام و طرف‌های سوم (مانند شرکای تجاری). به این ترتیب، تحلیل زیر(که در شماره بعد چاپ می‌شود) نه‌تنها قاطع بلکه در عوض نشان‌دهنده انواع و دامنه هزینه‌ها در موارد متفاوت است.