درحالی‌که مزیت‌های ارتش آمریکا تا به‌حال فرصتی برای پیروزی سریع در جنگ و بنابراین، احتراز از فشارها و تله‌های سیاسی به‌دست می‌دهد اما در آینده این چندان محتمل نخواهد بود. فرمانده کل قوا احتمالا میان گیره «منطق نظامی پیروزی در جنگ» و «منطق سیاسی- اقتصادی کاهش هزینه» قرار گیرد. اینکه آیا سیاست‌های داخلی به آمریکا اجازه یک جنگ طولانی، پرهزینه و احتمالا بی‌نتیجه با چین را بدهد یا نه تا حدی به منشأ جنگ و سهم آمریکا در آن بستگی دارد. تاریخ نشان می‌دهد که – و چین نباید نادیده گیرد- ایالات‌متحده از قابلیت استقامت سیاسی چشمگیری طی جنگ برخوردار است. حمایت سیاسی، کنترل دولتی و ثبات در هر دو کشور می‌تواند تحت‌تاثیر اثرات جنگ سایبری قرار گیرد اگر این جنگ به حوزه‌های غیرنظامی تعمیم یابد. در اینجا هم چین می‌تواند آسیب‌پذیرتر باشد زیرا دولت چین بیشتر بر اعمال نفوذ بر احساسات مردمی از طریق رسانه‌ها، اینترنت و دیگر کانال‌های ارتباطی متکی است تا آمریکا. اگر توانایی چین در دستکاری اطلاعات، حفظ حمایت و جلوگیری از بی‌نظمی و اختلال از میان برود، نظرات مخالف و همزمان می‌تواند بخش‌هایی از جمعیت را دچار آشفتگی سازد. فشار بر انسجام و نظام سیاسی چین احتمالا در موقع خصومت‌های شدید قابل مدیریت است.

شبکه‌سازی اجتماعی می‌تواند مخالفت را تا حدودی تقویت کند، هرچند توانایی رژیم برای محدود کردن و دستکاری اطلاعات و کاهش یا مهار مخالفت‌ها فائق می‌آید. انتخاب رژیم برای محدود کردن خصومت‌ها برای اجتناب از خسارت‌های چشمگیر، حمله به چین و اجتناب از وخامت اوضاع می‌تواند منجر به اعتراضات نظامی- و نه تمرد صریح- شود. با فرض اینکه رهبران و نخبگان چین در مورد خطرات این نبرد (مانند مسائل مربوط به حاکمیت و افتخار ملی) حس قدرت داشته باشند اما هرگونه مخالفتی میان مردم می‌تواند رژیم را وادار به توقف جنگ سازد.

با این حال، خصومت‌های شدید- اگر تداوم یابد- می‌تواند موجب برانگیختن آشفتگی‌های سیاسی داخلی و تقویت نیروهای گریز از مرکز شود.