تحلیل چنین تجلیات و مظاهر پوپولیستی‌ای نادیده‌انگاری و منزوی‌سازی آنانی را برجسته می‌کند که به گروه اکثریت تعلق ندارند و این به راحتی می‌تواند موجب پاکسازی قومی شود. «یک احتمال پنهان ناشی از ساخت گفتمانی اجتماع که در امتداد خطوط کاملا قومی حرکت می‌کند.» به تعبیر دیگر، به منظور محافظت از انسجام داخلی، ملی‌گرایی پوپولیستی نه تنها دیگران را طرد می‌کند بلکه در حقیقت تمام اشکال پلورالیسم و تفاوت در اجتماع مردم را نفی کرده و تمام ابهامات یا ستیزها را به فراسوی مرزهای دولت ملی نسبت می‌دهد. با توجه به تنوع نیروهای پوپولیستی حاضر در اروپا، عبارت «مردم» برابر با ملت نیست؛ ملتی که با سرزمین یک دولت- ملت محصور شده است.

به منظور افکندن پرتوی به ارتباط میان پوپولیسم و ملی‌گرایی، این مجموعه فراتر از پوپولیسم رفته و رویکردهای تئوریک تحقیقی در مورد نژاد، قومیت و مرزهای قومی را هم در بر می‌گیرد. افزون بر این، از آنجا که ساخت نمادین هویت‌های قومی و ملی می‌تواند با ارجاعات نمادین به‌کار گرفته شده از سوی پوپولیست‌ها در این متن مورد مقایسه قرار گیرد، سوالی که مطرح می‌شود این است که پوپولیست‌ها چه ریشه‌های تخیلی‌ای به خود نسبت می‌دهند و چگونه این ریشه‌ها با اسطوره‌های ملی و تواریخ رسما حمایت شده مقایسه می‌شوند؟ این اهمیتی حیاتی برای تجلیات پوپولیستی دارد که می‌تواند با برچسب «ملی‌گرای پوپولیست» مشخص شود که دربر گیرنده جنبه «نژاد»یا قومیت در تعریف جنبش‌هایشان یا هویت حزبی‌شان است (مثلا، «لگا نورد» در ایتالیا، جبهه ملی در فرانسه، سحط طلایی و لائوس [LAOS: به انگلیسی «The Popular Orthodox Rally» که یک حزب پوپولیستی دست راستی در یونان است. در سال ۲۰۰۰ روزنامه‌نگاری به نام «گورگیوس کاراتزافریس» این حزب را تاسیس کرد البته چند ماه پس از آنکه از حزب راست میانه «دموکراسی جدید» اخراج شد] در یونان و ...).

اثر «تاگی یف» با عنوان «پوپولیسم ملی» برچسبی بوده که همواره برای توصیف راست افراطی مدرن به‌کار گرفته شده است. برای نویسندگان دیگری مانند «جرمانی» [Germani]، هر پوپولیسمی (حتی آنهایی که در کشورهای آمریکای لاتین هستند) ملی‌گراست. همان‌طور که فصل‌های مربوط به این گروه نشان می‌دهد، در بسیاری موارد ملاحظات قومی غالب می‌آید. در موارد دیگر، مخالفت با مهاجرت اولین معیار است و تعریف «اتباع» [nationals] نزدیک به تعریف رسمی (شهروندان) است و جنبه‌های قومی را در پس‌زمینه رها می‌کند. گاهی، همچون UKIP، لفاظی‌های ضداروپایی به‌طور مستقیم بر مبنای دیدگاه‌های ملی در مورد حاکمیت ساخته می‌شود. در پس برساختن ملی‌گرایی، به‌طور ضمنی نظامی از روابط جنسیتی [gender relations: زیرمجموعه خاصی از روابط اجتماعی که زنان و مردان را به منزله گروه‌های اجتماعی در یک اجتماع خاص متحد می‌سازد از جمله اینکه چگونه قدرت - دسترسی و کنترل منابع- میان جنس‌ها توزیع می‌شود] قرار دارد؛ هرگونه تحلیلی از پدیده پوپولیستی با توجه به نقش جنسیت تقویت می‌شود. محققان به‌طور مداوم و به شکلی قانع‌کننده استدلال کرده‌اند که اجتماع ملی [national community] در یک ساخت‌بندی مردسالاری جنسی (یا پدرسالاری جنسی [heteropatriarchal]) «مردم یک خانواده هستند» امری جنسیتی تلقی می‌شود؛ یعنی نوعی «خویشاوندی استعاره‌ای» [metaphoric kinship] یا به تعبیر دیگر به‌عنوان یک «خانواده آشکارا بزرگ [family-writ-large].» در واقع، استعاره خانواده برای ناسیونالیسم ضروری است.

 اسمیت بر این باور است که (۱۹۹۱: ۷۹) «ملت به منزله یک خانواده بزرگ تلقی می‌شود، اعضا همچون خواهران و برادران سرزمین مادری یا پدری هستند و به زبان مادری سخن می‌گویند. به این ترتیب، خانواده ملت جایگزین خانواده فرد می‌شود اما وفاداری قوی و دلبستگی آشکار به دنبال می‌آورد. با این حال، محققان فمینیست استدلال می‌کنند که چنین تفسیری نشان می‌دهد که ملت بر مبنای تبعیض و نابرابری جنسی بنا شده و وزن یا اهمیتی قابل توجه به جنسیت در ساخت هویت‌ها اختصاص نمی‌دهد. بلکه، احزاب پوپولیست به ذات خود با تفاوت‌های جنسیتی مشخص می‌شوند که «به‌طور خودکار توانمندساز» [automatically enabling] نیستند.» در نهایت، پوپولیسم به‌عنوان ایدئولوژی قدرت، ارزش‌های محافظه‌کارانه در جوامع اروپایی را زیر سوال می‌برد. یک بار دیگر، تخصیص و نمایش مسائل می‌تواند بر حسب سازمان‌ها در کشورهای مورد بررسی در این کتاب بسیار متفاوت باشد. برخی از این سازمان‌ها (مانند جامعه مطبوعات آزاد در دانمارک، اتحادیه دفاع انگلیسی در بریتانیا [English Defence League: یک جنبش اعتراضی راست افراطی است که هدفش مخالفت با گسترش و توسعه اسلام و شریعت در بریتانیاست.

این اتحادیه خود را یک سازمان ضد نژادی و بشردوستانه معرفی می‌کند. در پس تشکیل این گروه این باور قرار داشت که دین اسلام «چالشی است برای روش انگلیسی و مسیحی زندگی.» این گروه در سال ۲۰۱۳ از سوی «تامی رابینسون» و «کوین کارول» تشکیل شد اما بعدها آنها از این گروه به دلیل نگرانی از آنچه «افراط‌گرایی راست افراطی» می‌نامیدند کناره گرفتند و «تیم آبلیت» جانشین آنها شد]، کنشگران علیه اسلامی کردن فرانسه مدعی نو بودن هستند و از سازمان خود در برابر تهدیدات جدید و به‌ویژه اسلام دفاع می‌کنند. بسیاری از این نیروها وابستگی مذهبی را در مبارزه خود مهم می‌پندارند. کاتولیسیسم در اسلوونی، فرانسه یا ایتالیا و مذهب ارتدوکس در بلغارستان و یونان (گروه یونانی LAOS آشکارا هویت مذهبی مسیحی ارتدوکس را با هویت سیاسی به‌شدت ملی‌گرا در هم می‌آمیزد) در زمره مهم‌ترین هویت‌های اساسی‌ای هستند که از سوی پوپولیست‌ها مطرح و پیشنهاد شده است.