احزاب و جنبش‌های جدید دست راستی مانند «اتحادیه شمال» - با ارائه پاسخ‌هایی برای جهانی شدن، شرایط اقتصادی پساصنعتی، مهاجرت، محدودیت‌های اتحادیه اروپا با پیامد از دست دادن حاکمیت- ایدئولوژی فاشیستی ملی‌گرایانه قدیمی را با روایت‌های جدیدی به چالش کشیدند که بر سیاست‌های هویتی متمرکز بود، بر قطبی‌سازی قدرتمند (نخبه/  مردم، مهاجران/  بومی‌ها) تاکید می‌ورزید و اولویت‌های جدید انگیزه‌بخش‌تری (مالیات، فساد سیاسی و مهاجرت) را تعریف می‌کرد. نوفاشیست‌ها مجبور شدند جایگاه خود در چشم‌انداز سیاسی را از نو تعریف کنند.

این بخش به تحرک سیاسی پیرامون تکامل نوفاشیسم و احزاب و گروه‌های نوفاشیستی در ایتالیای پساجنگ سرد را تا زمان حاضر بررسی کرده و بر «کاساپوند» [Casa Pound: یک حزب سیاسی در ایتالیاست که در ۲۶ دسامبر ۲۰۰۳ تاسیس شد] و «نیروی جدید ایتالیا»، نمادها، ارزش‌ها، باورها و «دیگرسازی‌ها»یشان متمرکز است. همان‌طور که این بخش نشان می‌دهد، مهاجرت چندان مساله اصلی در پیام سیاسی‌شان نیست بلکه در عوض، رقیب اصلی‌شان اکنون «سیستم» است یعنی سیاست‌های فاسد، سرمایه‌داری مالی، اتحادیه اروپا که ابزار سرمایه‌داری مالی است و ایتالیا را از حاکمیت تهی کرده است. آخرین بخش هم بر قربانیان سازمان‌های نوفاشیستی و مقاومت در برابر آنهاست که از سوی سازمان‌هایی مانند ANPI [«انجمن ملی احزاب ایتالیا» انجمنی است که از سوی مشارکت‌کنندگان «مقاومت ایتالیا» علیه رژیم «فاشیست ایتالیا» و اشغال نازی‌ها طی جنگ جهانی دوم تاسیس شد] شکل گرفت.

نوفاشیسم در ایتالیای پساجنگ: میراث گذشته؛ انطباق با شرایط پساجنگ

هدف پایه‌گذاران «جنبش سوسیال ایتالیا» (MSI)- که بیشتر آنها در حزب فاشیست و جمهوری سالو فعال بودند- متحد ساختن «روح‌های» [Souls] متفاوت «جنبش فاشیسم» و «رژیم فاشیستی» بود: ۱- «روح» سختگیرانه، انقلابی، سوسیالیستی، ضدسرمایه‌داری، ضدآمریکایی، ضدیهودی که نمایاننده دوران اولیه (۱۹۲۸- ۱۹۱۹) و پایان فاشیسم (۱۹۴۵-۱۹۴۳) بود-۲- «روح» درست اندیش [right-minded] و سنت‌گرایانه که مدافع نظم و اقتدار است و نمایاننده دوره دولت فاشیست (۱۹۴۳- ۱۹۲۸) است. این دو «روح» دست یاری به هم داده تا فاشیسم موسولینی را احیا کنند، راه سومی را میان سرمایه‌داری آمریکایی/ انگلیسی و کمونیسم نشان دهند، بر فساد و دموکراسی بی‌معنی و ناجور فائق آیند و دولتی اقتدارگرا را از نو تاسیس کنند. آنها به منظور فشار بر محور سیاسی [political axis] کشور و حرکت به سوی راست، نظام پارلمانی را پذیرفتند. با وجود نفی ارزش‌های مصرفی و روش آمریکایی زندگی، آنها به نام مبارزه ضدکمونیستی، آتلانتیک‌گرایی را – به شکل تاکتیکی- (گزینه ناتو) پذیرفتند. به‌نظر می‌رسد طی سال‌ها مصالحه میان این «روح‌ها» دشوار بوده است. در سال ۱۹۵۶، خط میانه‌رویی که از سوی اکثریت MSI برگزیده و دنبال شد برخی مخالفان را از حزب خارج کرد. این خارج‌شدگان حزب جدیدی به نام «جنبش سیاسی نظم جدید» [Centro Studi Ordine Nuovo (New Order): یک سازمان سیاسی، فرهنگی و شبه نظامی فراپارلمانی راست افراطی بود که در سال ۱۹۵۶ از سوی «پینو راوتی» تاسیس شد. این جنبش مهم‌ترین سازمان فراپارلمانی راست افراطی در جمهوری ایتالیای پساجنگ بود] را تاسیس کردند که به نقطه مرجع یا کانون افراط‌گرایی نوفاشیستی تبدیل شد. «جنبش سیاسی نظم جدید» لحن ضدپارلمانی خود را افزایش داد، فرآیند بازتعریف دکترین فاشیستی را شروع کرد و از کمپین حمله و تحریک علیه مخالفان فردی و سازمان‌ها حمایت کرد. ستیزه‌جویی خشونت‌آمیز به بعد مهمی از نوفاشیسم تبدیل شد که به لحاظ ایدئولوژیک به‌واسطه موضع موسولینی در قبال اهمیت «عمل مستقیم» [ direct action] توجیه می‌شد.

در ۱۹۶۰، یک شکاف جدید در داخل «جنبش سیاسی نظم جدید» موجب شکل‌گیری «آوانگارد ملی» [ National Vanguard: نامی که برای دو گروه نوفاشیست در ایتالیا به‌کار برده می‌شد. «آوانگارد ملی» یک جنبش فراپارلمانی بود که به‌عنوان گروهی بریده از MSI در سال ۱۹۶۰ به رهبری «استفانو دل چیای» شکل گرفت. این گروه مسیر پارلمانی را نمی‌پذیرفت و در عوض ترجیح می‌داد برای به زیر کشیدن دموکراسی و بازگرداندن نظام سیاسی به سوی فاشیسم خارج از نظام سیاسی کار کند] شد که نمادش صلیب [Odal:البته نه به شکل آلمان] بود- که کلمه‌ای از الفبای رونی [خط رونی (Runic) الفبایی بود که در گذشته برای نوشتن زبان‌های ژرمنی در اسکاندیناوی و جزیره‌های بریتانیا استفاده می‌شد] باستان بود- که در وسط یک حلقه سفید بود که در محاصره رنگ قرمز قرار داشت، دقیقا مانند پرچم رایش سوم. از دهه ۶۰ به این سو، تاثیراتی مستقیم که از دنیای «نو نازی» می‌آمد مانند صلیب یا چلیپای سلتی [Celtic cross: صلیب که در محل تقاطع دو خط آن، دایره‌ای باشد]، نماد گروه SS و الخ، شروع به جلب و جذب اجزای جوان‌تر نوفاشیسم ایتالیا کرد. معرفی این نمادها مُبَین جدایی از فاشیسم ایتالیا و علاقه جدیدی به نازیسم و فاشیسم اروپای شرقی بود. «کورنلیو کودرینو» [Corneliu Zelea Codreanu: کورنلیو زلی کودرینو (۱۸ سپتامبر ۱۸۹۹ - ۳۰ نوامبر ۱۹۳۸) سیاستمدار راست‌گرای رومانیایی و رهبر حزب گارد آهنین بود. مرام حزب او، ملی‌گرایی، فاشیسم و یهودستیزی بود و به کلیسای ارتدوکس شرقی پایبند بود. این حزب در طول کمتر از ۱۰ سال رشد فراوانی کرد و به یکی از احزاب سیاسی مهم در رومانی تبدیل شد. مریدانش به او لقب «کاپیتان» داده بودند] و «لئون دگرل» [Léon Degrelle: سیاستمدار بلژیکی و همدست نازی که «رکسیسم» را پا نهاد و بعدها به «وافنSS » (Waffen SS: واحد رزمی SS در آلمان نازی طی جنگ جهانی دوم) پیوست] در کنار «جولیوس اوولا» به مرجع تبدیل شدند که دیدگاهشان از «سنت» به منزله هویتی بی‌پایان که از دوران‌های باستان جاری بوده منجر به کشف حماسه‌های نروژی شد (و نیز به‌طور غیر مستقیم به «ارباب حلقه‌ها»ی تولکین منجر شد.