برخی رهبران نوفاشیست مرتبط با استراتژی تنش کوشیدند تا استراتژی خود را به منظور کسب قدرت از طریق خرابکاری توسعه دهند. برخی از استراتژی‌های خرابکارانه - مانند خشونت‌های هر روزه در خیابان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها- علیه مراکز سیاسی و فرهنگی چپ محور و علیه شبه‌نظامیان چپ یادآور اقدامات جوخه‌های دهه ۲۰ در همصدایی با میراث «فاشیسم انقلابی» بود: «... خشونت خود را همچون تحولی می‌یابد که به منطق اقدام سیاسی که تامین‌کننده پارادایم نوفاشیستی است پاسخ می‌دهد.» خشونت ممکن است – به‌طور تصادفی- معیاری باشد که تعیین کند که آیا یک گروه نوفاشیستی در مخالفت با نظام دموکراتیک به راست افراطی تعلق دارد یا خیر.

یتیمان جنگ سرد

در ۲ اوت ۱۹۸۰ تنش در ایستگاه قطار بولونا [Bologna] به‌دلیل انفجار بمب که ۸۵ کشته به جا گذاشت، به اوج خود رسید. مسوولیت این اقدام تروریستی به شبه‌نظامیان نوفاشیست یعنی اعضای «هسته انقلابی مسلح» [Nuclei Armati Rivoluzionari یا (NAR) یک سازمان شبه‌نظامی نوفاشیست ایتالیایی بود که از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ فعالیت داشت. این گروه ظرف ۴ سال مرتکب ۳۳ قتل شد و تصمیم داشت برخی مقام‌های کشور را ترور کند. در نوامبر ۱۹۸۱ کاشف به‌عمل آمد که این گروه تسلیحات زیادی در زیرزمین وزارت بهداشت پنهان کرده است. این اقدام منجر به صدور حکم برای ۵۳ نفر از اعضای این گروه به اتهام فعالیت‌های تروریستی در دوم می ‌۱۹۸۵ شد] نسبت داده شد. به دنبال متلاشی کردن بزرگ‌ترین سازمان‌های نوفاشیستی فراپارلمانی از سوی پلیس دوره‌ای از تبعید یا کم‌شدن فعالیت بسیاری از شبه‌نظامیان آغاز شد. در عین حال، شرایط جهانی هم به شکل رادیکالی درحال تغییر بود: فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ نمایانگر پایان جنگ سرد بود؛ نولیبرالیسم الگوی مسلط جدید بود؛ درحالی که دولت- ملت درحال تضعیف شدن بود، اتحادیه اروپایی هم درحال تبدیل شدن به یک بازیگر سیاسی و نهادین مهم بود. در سال ۱۹۹۱، حزب کمونیست ایتالیا نام و استراتژی خود را تغییر داد.

همان سال، یک حزب جدید به نام «لگا نورد» از نو خلق شد و سیاست‌های هویتی را وارد مباحث سیاسی ایتالیا کرد، سرزمین «پادانیا» [پادانیا نام دیگری برای دره «پو»، جلگه بزرگی در شمال ایتالیا است. در دهه ۹۰ «لگا نورد»، این عنوان را برای یک شمال ایتالیای خودمختار پیشنهاد داد. این حزب تا جایی پیش رفت که حتی پرچم و سرود ملی پیشنهاد کرده است. در ۱۹۹۶ جمهوری فدرال پادانیا اعلام موجودیت کرد. ایندیپندنت می‌نویسد: «این منطقه نه دارای مرز است نه دارای گروه قومی است و نه ساختار سیاسی جدایی‌طلبانه‌ای دارد.» اما بنا بر روایت‌هایی دیگر پادانیا از ۱۴ «ملت» (لمباردی، توسکانی، امیلیا، لیگوریا، مارچه، رومانیا، اومبریا، فریولی، ترنتینو، تیرول جنوبی، ونتزیا جولیا و دره اوستا) تشکیل می‌شود] و مردم «پادان» را ابداع کرد، مناسک و‌ آیین‌های سلتی را بازتولید کرد و توده‌ها را برای مراسم جشن «آلبرتو دا گیسانو» [Alberto da Giussano: جنگجوی افسانه‌ای لمباردی طی جنگ‌های اتحادیه لمبارد علیه فردریک بارباروسا در قرن دوازدهم]، قهرمان جنگ‌های هزار ساله، دعوت کرد. تقابل میان کمونیست‌ها و فاشیست‌ها راه خود را گم کرد. «جیانفرانکو فینی»، دبیر حزب MSI، در کنگره حزبی در فیوگی در سال ۱۹۹۵ اعلام کرد که «قرن ایدئولوژی‌ها درحال پایان است» و هیات‌ها را تشویق کرد تا میراث فاشیستی را ترک کنند. وی گفت: «این قرن وسوسه‌های توتالیتری را که با تضادها و برخوردهای خشنش دفن می‌کند (...) مردمان هزاره سوم پیشگامان تاریخ خواهند بود، شهروندان از نقش خود آگاه خواهند شد... هیچ‌کس مفهوم آزادی را به‌عنوان یک ارزش عالی مورد پرسش قرار نمی‌دهد.»