این استدلال- مهاجران امتیازدارتر از ایتالیایی‌ها هستند- توجیه‌کننده شعار فورزا نووا یعنی «ابتدا ایتالیایی‌ها» [Italians first] است: «ما حامی «اولویت و ترجیحات ملی» هستیم. این گفتمان اغلب درست فهمیده نشده است: ما به نژادپرستی متهم می‌شویم اما در حقیقت آنچه می‌گوییم متفاوت است... با توجه به شرایط برابر و نیازهای برابر، ما ایتالیایی‌ها را ترجیح می‌دهیم. برای مثال، اگر ما ۵ خانواده نیازمند داشته باشیم و یک خانواده ایتالیایی، خانه یا کمک باید ابتدا به خاطر هویت و احترام به خودمان و آنچه پدرانمان برایمان گذاشته‌اند به ایتالیایی داده شود... این به معنای گفتمان طرد نیست. ما یک رابطه متناقض و متضاد نداریم. ما ترجیح می‌دهیم به ایتالیایی‌ها کمک کنیم. فعالیت‌های ما ابتدا متوجه ایتالیایی‌ها است... مساله، مساله هویت است» (مصاحبه با یک شبه‌نظامی فورزا نووایی، رم).

با وجود کلمات اطمینان‌بخش این شبه‌نظامی، ایده شکاف میان «ما/ ایتالیایی‌ها» و «دیگران/ مهاجران» به شعارهای فاشیستی، تظاهرات علیه مراکز پذیرش مهاجران و حتی حمله به آنها تبدیل شده است. با این حال، باید تاکید شود که مهم‌ترین قربانی حملات خشن از سوی شبه‌نظامیان فورزا نووا و کاساپوند مهاجران نیستند بلکه فعالان چپگرا هستند. فورزا نووا و کاساپوند مدافع ممنوعیت مهاجرت بوده و مخالف طرح عناصر «اصل خاک» در قانون ایتالیا هستند. این نبرد چند سال پیش شروع شد اما با انتصاب یک وزیر کنگویی به نام «سیسیلی کی ینگ» [Cecile Kyenge] به‌عنوان وزیر ادغام [Minister for Integration] تقویت شد. شعار «کی ینگ به کنگو برگرد» یکی از شعارهایی است که از سوی شبه‌نظامیان فورزا نووا مورد استفاده قرار می‌گرفت. «کنگویی‌ها و بانکی‌ها... ایتالیا درحال مرگ است» دیگر هراسی را با نگرش‌های ضد سرمایه‌داری شبه‌نظامیان فورزا نووا در هم می‌آمیزد.

برای فورزا نووا، مخالفت با «اصل خاک» منطبق است با ایده هویت ملی که «شبه‌بیولوژیک» است: «ما فکر می‌کنیم اصل خاک شکلی از خشونت است. این یعنی چه که اگر در ایتالیا به دنیا آمدید ضرورتا ایتالیایی هستید... ایتالیایی شدنِ زوری... ما از اصل خون [jus sanguinis] سخن می‌گوییم نه به معنای نژادپرستانه و بیولوژیک بلکه به معنای حق زاده شدن از بذرهای فرهنگی و هویتی... و تعلق داشتن به آن هویت» (مصاحبه با یک شبه‌نظامی فورزا نووا، رم).

کاساپوند معتدل‌تر است اما با اصل خاک مخالف بوده و مدافع وضع موجود [status quo] است: «ما فکر می‌کنیم سیستمی که اکنون وجود دارد درست است. معتقدیم این نه خیلی سخت است و نه خیلی نرم بلکه آشکارا قانونی نرمال است. نه هیچ نیازی به محدودیت در آینده است، نه بسط دایره شهروندی یا اصل خاک... به‌طور طبقه‌بندی‌شده‌ای، اصل خاک نسبتا نادرست است. ما به این وضع چسبیده‌ایم... امیدواریم آنهایی که در سرزمین ما هستند به زور غربی نشوند. فکر نمی‌کنم که در تمدنی «بسیار برتر» از تمدنی که این مردم از آن می‌آیند زندگی کنیم... ما عادت به ارزیابی تمدن این مردمان- «برتری» یکی بر دیگری- نداریم» (مصاحبه با یک شبه‌نظامی کاساپوند، فلورانس).

رویکرد نسبی‌گرایانه فرهنگی کاساپوند از سوی گروه‌های افراطی‌تر نوفاشیست مورد انتقاد قرار گرفته است: «می‌دانید، سایت Stormfront از سوی پلیس دولتی تعطیل شد... آنها بارها ما را «در آغوش‌کشان کاکاسیاه‌ها» نامیده‌اند... من هیچ کس را در آغوش نکشیده‌ام... آنها را در آغوش نمی‌کشم، آنها را نمی‌زنم، بگذار «سرشان به کار خودشان» باشد» (مصاحبه با یک شبه‌نظامی کاساپوندی، فلورانس). می‌توانیم نتیجه بگیریم که مهاجرت مساله‌ای کلیدی در پیام سیاسی این دو سازمان نوفاشیست است؛ نقش ایدئولوژیک این مساله آشکارکننده ایده‌هایشان از ملت و هویت است و به راحتی می‌تواند برای بهره‌برداری و بسیج احساسات دیگرهراسانه و نژادپرستانه «ما» در برابر «آنها/ خارجیان» مورد استفاده قرار گیرد. مهاجرت همچنین مساله‌ای کلیدی برای «اتحادیه شمال» است که لااقل در برخی مناطق کشور در عرصه نوفاشیستی رقابت می‌کند. اتحادیه شمال – که در فاصله ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ و ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ در حکومت بود- یک حزب سیاسی است که بیشترین سوءاستفاده را از مساله مهاجرت کرده است (و همچنان از آن سوءاستفاده می‌کند). احزاب دیگر دولت راست میانه به رهبری برلوسکونی تا سال ۲۰۱۱ اغلب از ادبیات ضدمهاجرتی برای اهداف انتخاباتی استفاده کرده‌اند. برای فورزا نووا و کاساپوند، مهاجرت امری دور از پیام سیاسی محوری‌شان است: وفادارماندن به ایدئولوژی فاشیستی و سازگاری دوباره با متن و شرایط جدید یعنی مبارزه برای ایده مشخص یک دولت، یک دولت قدرتمند اقتدارگرا که زندگی مردم را سازمان داده و مسوول مشکلات اجتماعی است. با وجود اینکه آنها همچنان نزاع‌های خشونت‌باری با شبه‌نظامیان چپ افراطی دارند(که گاهی به برخوردهای مرگبار می‌انجامد) اما نوفاشیست‌ها فاقد دشمن کمونیست هستند. در نتیجه، مهم‌ترین مخالف فعلی آنها «سیستم» است: سیاست‌های خراب، سرمایه‌داری مالی، اتحادیه اروپا به‌عنوان ابزار سرمایه‌داری مالی که ایتالیا را از حاکمیت خود تهی کرده است.

کنشگری مستقیم و خشونت: واکنش و مقاومت

در سال‌های اخیر، مدل ستیزه‌جویی کنشگری مستقیم برای فورزا نووا و کاساپوند به موارد خشونت علیه شبه‌نظامیان چپ افراطی، روما [Roma] و مهاجران تغییر یافته است. نمایندگان رسمی این دو سازمان مایل به توجیه هستند و حتی از اعتراضات جمعی – مانند راهپیمایی در اردوگاه‌های روما- حمایت می‌کنند حتی زمانی که خشونت هم دخیل باشد اما میان خود با بیشتر حوادث خشن فاصله می‌نهند. آنها عموما حملات فردی به مهاجران را به منزله اقدامات افراد منزوی تقبیح می‌کنند. رهبران کاساپوند منکر مسوولیت برای حوادث شوکه‌کننده ۱۳ دسامبر ۲۰۱۱ هستند آنگاه که «جیانلوکا کاسی یر» [Gianluca Casseri]، یک شبه‌نظامی افراطی راست گرای ۵۰ ساله که سابقا در اتفاقات مرتبط با کاساپوند حضور می‌یافت، دو سنگالی را کشت و سه نفر دیگر را در فلورانس زخمی کرد.