در سطح محلی، به‌ویژه در میان اعضای حزبی قدیمی‌تر، هنوز بحث‌های زیادی در مورد اعراب، سیاهان، رومی‌ها یا مسلمانان وجود دارد. اما با وجود این بحث‌های داخلی، تمام سخنرانی‌های عمومی تحت کنترل هستند و هر کلمه‌ای که بتواند موجب برانگیختن مناقشه و مشاجره شود، به تحریم‌ها و عمدتا اخراج از حزب ختم می‌شود. ملت فرانسه همچنان ارزش اساسی است که مورد حمایت و پشتیبانی حزب است اما دشمنان ملت طی دهه‌های اخیر تغییر یافته‌اند. در دهه ۶۰ حامیان استقلال مستعمرات دشمن بودند، در دهه ۷۰ کمونیست‌ها و اکنون اتحادیه اروپا در شکل فعلی‌اش. با این حال، جبهه ملی و لوپن می‌کوشند تا برچسب یک راست افراطی مدرن بر پیشانی‌شان بچسبد.    

مساله ازدواج همجنس‌گرایان می‌تواند به‌عنوان مساله‌ای مهم در استراتژی جهت‌گیری جبهه ملی جدید دیده شود. مارین لوپن با یک پارادوکس مواجه است: چگونه یک دولت حزبی مدرن برای رای‌دهندگان محافظه‌کار به‌نظر برسد؟ برای کسب قدرت، جبهه ملی – به‌طور ضمنی- باید تصویر خود را تازه و به روزرسانی کرده و به مخاطبان جدید هم متوسل شود. اما بیشتر بخش وفادار رای‌دهندگان، محافظه‌کار بوده و مدافع جبهه ملی‌ای است که به صراحت در مورد «تداوم و پایداری» ارزش‌های فرانسوی، سنت فرهنگی در برابر مدرنیته مهاجم سخن گوید. این تنش در جریان را می‌توان در هر موضوعی در مورد خانواده و جنسیت دید. درحالی‌که بیشتر اعضای راست افراطی الگوی کاتولیکی خانواده و اجتماعی‌پذیری [socialization] را می‌پذیرند اما مارین لوپن سعی کرده تا یک ابتکار عمل و نوآوری را مطرح کند. او دوبار مطلقه شده و مدعی حمایت از سقط جنین است. اما موضع حزب در مورد مسائل جنسیتی و نقش‌های جنسی محافظه‌کارانه‌تر است.

گروه‌هایی مانند «آنتیگون» [Antigones] که با جنبش [های] افراط‌گرا علیه ازدواج همجنس‌گرایان پیوند دارند، درحال تبلیغ شکل جدیدی از «زنانگی» [femininity] به‌عنوان راه و روش بهتری برای تعریف زنان هستند. برخی مصاحبه‌شوندگان از حق زنان برای خانه‌دار بودن به‌عنوان راهی برای حمایت از آنان در یک بازار کار رقابتی و ترویج و تبلیغ سیاست بومی‌گرایانه [nativist politics] جدید حمایت می‌کنند: «امروزه زنان بسیاری هستند که مجبور به‌کاردر مشاغلی هستند که آن را دوست ندارند و فرزندانشان هم از سوی زنان دیگر محافظت و مراقبت می‌شوند. این واقعا برای او ناامیدکننده است. ما درک می‌کنیم که «درآمد یک مادر» می‌تواند راه‌حل باشد و موجب ترغیب فرزندآوری بیشتر می‌شود. امروز می‌شنویم که گفته می‌شود «نمی‌توانم بچه داشته باشم چون توان تغذیه او یا آنها را ندارم.» این مسائل احتمالا در آینده نقشی مهم ایفا خواهند کرد. مدرنیزاسیون به‌طور فزاینده‌ای با استفاده از این نوع معیارها ارزیابی می‌شود.

ساختن یک دشمن جدید

رویکرد «ضداسلامی» از سوی جناح‌های راست افراطی انتخاب شده است؛ جناح‌هایی که نزدیک به گروهی هستند که «هویت» نامیده می‌شوند. این جریان جدید در راست افراطی همه را مجبور کرده که از موضعی له یا علیه جذبه قراردادن اسلام در بطن این مبارزه حمایت کنند. اشکال همبستگی و ائتلاف میان سازمان‌ها را برای مثال می‌توان در تظاهرات سالانه جبهه ملی در پاریس در سال ۲۰۱۴ مشاهده کرد که در آن یک زن بیرقی برافراشته بود و خواستار «دور نگه‌داشتن مسلمانان» شده بود. رویداد سال ۲۰۱۰ که «تجمع علیه اسلامی‌سازی» [Assises Against Islamisation] نامیده می‌شد، دیرتر از سایر کشورهای اروپایی شاهد تولد خود در فرانسه بود؛ کشورهایی که عرصه فعالیت ضداسلامی بودند آن‌هم با ارجاعات، نویسندگان، مفاهیم و ایده‌هایی که گردش آن در کشورها و قاره‌ها به واسطه رسانه‌های اجتماعی تسهیل شده است. یکی از مهم‌ترین مفاهیم توسعه‌یافته در سال‌های اخیر مفهوم «Eurabia» است که از سوی «بات یه اور» [Bat Ye’Or ]- مقاله‌نویسی که به زبان‌های انگلیسی و فرانسه می‌نویسد- ابداع شد. در قاموس راست افراطی Eurabia یعنی ایده ائتلاف آشکار میان دولت‌های اروپایی و عربی و رهبران برای رقابت با رهبری ایالات‌متحده و ائتلاف این کشور با اسرائیل. گفته شده این ائتلاف مبتنی است بر تجارت آزاد منابع و مردم و ادغام نولیبرالیسم و مهاجرت و ادعا شده که پویایی این فرآیند علت ریشه‌ای [root cause] وضعیت اخیر است: یک اروپای وابسته به منافع عربی که جمعیتش با نرخ زاد و ولد بالاتری همراه خواهد بود. ترس از Eurabia به خروشی برای بسیاری از کنشگران ضداسلام تبدیل شد. در فرانسه، بسیاری از نویسندگان و گروه‌ها مانند «واکنش لاییک»، «جمهوری‌خواهان مقاوم» [Résistance Républicaine] و «هویت» اکنون از این مفهوم استفاده می‌کنند، چنانکه برخی محافظه‌کاران کاتولیک که برای مثال به انجمنی تعلق دارند که به «رصدکنندگان اسلامی‌سازی» [Observatoire de l’Islamisation] معروف هستند.

در بطن احتجاجات این کنشگران ابهامی وجود دارد. به یک معنا، اسلام به دلیل عناصر محافظه‌کارانه‌اش به مثابه تهدیدی برای پیشرفت اجتماعی تلقی می‌شود. در میان این عناصر که از سوی مخالفان مورد تاکید قرار می‌گیرد، مسائل جنسیتی (sexual) و جنسی (gender) هم هستند. وضعیت زنان مسلمان یکی از استدلال‌های اصلی مخالفت با رشد این دین است. به ادعای آنها «مسلمان» یعنی بدبختی. او نمی‌تواند تکامل شرایط زنان را بپذیرد:«در اسلام زنان برده هستند. گاهی بدترین مرد در آن کشور همچنان فرد بهتری نسبت به هر زن دیگری به‌نظر می‌رسد. منظورم این است که تمام تجاوزات، تجاوزات قانونی، تجاوزاتی که به محاکمه کشیده نمی‌شوند، همه زنان آزار دیده، ازدواج‌های اجباری... و در مورد ختنه چطور؟ چه زمانی یک سیاستمدار شجاع در فرانسه گفت: هرکسی که دست به ختنه زنان بزند را زندانی خواهم کرد؟»