آنها به ندرت اثری منتشر می‌کنند یا اطلاعات را به‌صورت آنلاین در دسترس قرار می‌دهند. دشواری بعدی در کار نظارت و مستندسازی خطر بازتولید گفتمان‌های متفاوت است آنگاه که homepageها یا سخنان و سخنرانی‌هایشان را ذکر کرده یا نشان می‌دهند. افزون بر این، پیگرد نژادپرستی آنلاین به‌خاطر «فراملیتی‌بودن» نژادپرستی آنلاین بسیار دشوار است. در اتریش چند سازمان مهم ضدنژادپرستی و ضدتبعیض استراتژی‌های تقابلی متفاوتی را با توجه به تبعیض، نژادپرستی و افراط‌گرایی/ پوپولیسم دست راستی بسط داده‌اند. آنها کمک‌های حقوقی، اجتماعی یا روانی- اجتماعی ارائه می‌دهند، کمپین‌های ضدنژادپرستی یا ضددیگرهراسی را سازماندهی کرده و راه می‌اندازند، با یهودستیزی مبارزه کرده و برابری، حقوق بشر و توانمندسازی را به‌ویژه در ارتباط با جوانان ترویج می‌دهند. این حقیقت که نژادپرستی در جامعه اتریش ذاتی است، در جامعه و نهادهای دولتی تنیده شده، مبارزه با گفتمان‌های تفاوت و نابرابری را دشوار می‌سازد. بر خلاف این پیشینه، سازمان‌های جامعه مدنی اتریش به یک تغییر آشکار به سوی گفتمان‌های برابری و جذب نیاز دارند تا در این هدف مشترک دخیل شوند.

نتیجه‌گیری

در این فصل کوشش شد به دو سوال پاسخ داده شود: اول، اینکه چگونه می‌توانیم موفقیت فعلی گروه‌های پوپولیست دست راستی در ایجاد گفتمان هژمونیک تفاوت و نابرابری در اتریش را توضیح دهیم؟ دوم، پتانسیل سازمان‌های ضدنژادپرستی و ضدتبعیض در برقراری استراتژی‌های ضدهژمونیک برای مبارزه با گفتمان‌های طرد چیست؟ به منظور تحلیل موفقیت فعلی جناح راست، ما به توضیح دو سازمان «حزب آزادی اتریش» و «ابتکارات شهروندان» مستقر در وین علیه ساخت مساجد، معنا دادن به تفاوت و نابرابری به منظور خلق تصویر هژمونیک از «دیگری» پرداختیم. ما توانستیم نشان دهیم که این، در عوض، جذب «مشروط» را مشروع ساخته اما موجب طرد این «دیگری» برساخته شده می‌شود. همان‌طور که نشان داده‌ایم، استراتژی گفتمانی دست راستی در این زمینه همانا خلق رابطه‌ای خصومت‌ورزانه میان «ما» و «آنها»ست. درحالی‌که خصومت در یک سطح عمودی همواره میان «ما» (یعنی مردم) و «آنها» (یعنی نخبگان) است، خصومت‌ورزی در یک سطح افقی بسیار مبتنی است بر ادعای یک تفاوت طبیعی میان اتریشی‌ها و مهاجران، مسیحیان و مسلمانان. اگرچه گرایشی برای گنجاندن و جذب نمادین گروه‌های مشخصی از مهاجران وجود دارد، مثلا آنهایی که «رفتاری با انضباط» دارند یا کسانی که به اجتماعات مسیحی تعلق دارند، تفاوت میان مسلمانان و گروه «ما» ظاهرا طبیعی و غیرقابل تحمل است. ما این طبقه‌بندی را به منزله اقدامی نژادپرستانه درک می‌کنیم. «عادی‌سازی دوباره» [re-naturalisation] تفاوت و نابرابری، تصاویر فعلی از «دیگری» را به اجرا در آورده و تشدید می‌کند و تصاویر نژادپرستانه را به منزله درکی مشترک جلوه‌گر می‌سازد. ما احتجاج می‌کنیم که این خلق اجماع (نژادپرستانه)، FPÖ را در همکاری با دیگر گروه‌های دست راستی به یک بازیگر سیاسی مهم در فضای سیاسی اتریش تبدیل کرده است.

با این حال، ظهور راست موجب مشارکت گروه‌های ضدهژمونیکی شده که با نژادپرستی و طرد در اتریش به مقابله می‌پردازند. این هفت سازمان تحلیل شده استراتژی‌های متفاوتی را برای خنثی کردن گفتمان نژادپرستانه دست راستی دنبال می‌کنند. آنها در کارهای آموزشی با تمرکز بر جوانان در این حوزه‌ها مشارکت دارند: در مشاوره‌های حقوقی و روانی مهاجران، پناهجویان و مردمانی که تجربه نژادپرستی دارند، در کمپین‌ها و لابیگری و در نظارت بر نژادپرستی. ما استدلال می‌کنیم که دشواری معرفی موفقیت‌آمیز استراتژی‌های تقابلی با نژادپرستی و دیگر اشکال اجتماعی طرد فقط به‌خاطر فقدان منابع نیست. شدت یافتن گفتمان‌های دست راستی تفاوت و نابرابری و وضعیت مشترک استدلال‌هایشان کار سازمان‌های جامعه مدنی را دشوارتر می‌سازد. همچنین، استدلال ما این است که ضدیت با احساس مشترک و دست راستی تفاوت به تمرکز صریحی بر برابری مردم نیاز خواهد داشت.

فصل ۵

پوپولیسم دست راستی در دانمارک

دانشمندان به‌طور کلی می‌پذیرند که دانمارک و دیگر کشورهای اسکاندیناوی نمایاننده «یک استثناگرایی» در اروپا از نظر دولت رفاه و رژیم‌های برابری هستند. استدلال شده است که این وضعیت بر ظهور، توسعه و تثبیت پوپولیسم دست راستی در کشورهای اسکاندیناوی با نتایج مختلف تاثیر داشته است. به‌طور اخص، برخی از این ادبیات بر رابطه میان ملی‌گرایی و پوپولیسم متمرکز است و نشان می‌دهد اشکال فعلی پوپولیسم در اسکاندیناوی به‌واسطه وضعیت تاریخی و برساختن مفهوم «مردم»، «ملت» و «دیگری» شکل گرفته و متاثر از این مفاهیم است.