معدود ناسیونالیست‌های بلغاری معتقدند که این ما هستیم که فرهنگ اروپایی را از اسلامی شدن و اروپا را از یورش عثمانی‌ها نجات دادیم و محافظت کردیم. گفتمان ضدترکی پرسر وصدا دو هدف متفاوت دارد: سیاسی و مذهبی. گفتمان ضدیهودی هم فضای خاص و عجیبی را اشغال می‌کند. آوارگان و مهاجران هم «دیگران» جدیدی در قاموس بلغارها هستند. با وجود نژادپرستی هر روزه علیه آوارگان و مهاجران، برای مدتی مدید هدف اصلی نفرت‌پراکنی اقلیت‌ها بودند تا مهاجران. بحران آوارگان سوری به‌طور رادیکال این وضعیت را تغییر داد و ناسیونالیست‌های بلغاری شادمانانه هدف جدید خود را در آغوش گرفتند که گفتمانشان را با گفتمان‌های الگویی غربی‌شان هماهنگ می‌کرد.  

عملیات گفتمانی ناسیونالیستی بر کنار گذاشتن این تفاسیر احتمالی با تحول و تبدیل یک مشکل بشردوستانه به تهدید متمرکز است. چندین استراتژی گفتمانی برای این هدف استفاده می‌شود. اولین استراتژی با پناهجویان به منزله مهاجران «غیرقانونی» رفتار می‌کند و آنها را تروریست و اسلامگرای رادیکال معرفی می‌کند: «بیش از ۲ هزار اسلامگرا به کشور ما یورش آوردند و درخواست پناهندگی دادند.» دومین استراتژی گفتمانی به مهاجران غیرقانونی به منزله تهدیدی برای امنیت ملی می‌نگرد: «موج مهاجران غیرقانونی تهدیدکننده امنیت و نظم عمومی در سرزمین ماست.» هر دو به افزایش احساس تهدید، ناامنی و فقدان حمایت کمک می‌کند. دو تصویر متناقض با تهدید آوارگان /  اسلام در ارتباط است: مجرمیت و امتیازات ناعادلانه: «به جهادیون و سایر مجرمانی که به‌طور غیرقانونی وارد سرزمین ما شدند کل زمین و روستاهای بلغارستان داده می‌شود.» این مواضع و عبارات خاص گفتمان افراطیون برای ادغام ترس و خشم است: این چهره آوارگان را به منزله خارجی رادیکالی برمی ‌سازد که یک تروریست خطرناک است که همچنان امتیازاتی دریافت می‌دارد.

پساسکولاریسم انعطاف‌پذیر یا مذهبی کردن ناسیونالیسم

من عبارت «پساسکولاریسم انعطاف‌پذیر» [elastic] را ابداع کردم تا اشکال مختلف، متعدد و اغلب متضاد استفاده‌های ناسیونالیستی از مذهب در متن/ شرایط پساکمونیستی مذهبی کردن سیاست و سیاسی کردن مذهب را مفهوم‌بندی کنم که یک جورهایی به سوی سکولاریسم و شکل‌های دیگر در مورد پساسکولاریسم امتداد می‌یابد. این مفهوم که الهام گرفته از مفهوم تعاملی «انعطاف‌پذیری قومیتی» [elasticity of ethnicity] است، بازطراحی هویت‌ها در زمینه‌های همواره در حال تغییر تعامل با «دیگران» مهم را توصیف می‌کند. «کریستن قدسی» [Kristen Ghodsee] مجذوب کلمه ترکیبی [oxymoron] «آتئیست ارتدوکس» [orthodox atheist] شد که از سوی پاسخ‌دهندگان بلغاری‌اش مطرح شده بود. بر خلاف سکولاریسم موزون قدسی که ارتباط میان مذهب و سیاست را از نظر مذهب می‌نگرد، سکولاریسم انعطاف‌پذیر آن را از دریچه سیاست می‌نگرد. «فریدلند» می‌گوید: «مردم همان کلیساست و کلیسا همان مردم است» (۲۰۰۱: ۱۴۲). ملت، هویت و کلیسا هم در بلغارستان و هم در سراسر بالکان جدایی‌ناپذیر هستند. همان‌طور که کراستوا [Krasteva] در سال ۲۰۱۵ استدلال کرد، پیوندهای ساختاری میان ناسیونالیسم و مسیحیت ارتدوکس وجود دارد. فریدلند می‌گوید: «ناسیونالیسم مذهبی این نهاد را در یک خودمحدودیتی منظم با خدا قرار می‌دهد نه یک واحد مقدس مبتنی بر منافع خود؛ باعث تشکیل جامعه می‌شود نه از طریق آحاد افراد از هم گسسته انتزاعی بازار بلکه از طریق جسم شهوانی و جنسی خانواده.»  راست‌کیشی در بطن نقشه‌نگاری نمادین پوپولیسم ملی بلغارستان قرار دارد. نفی و انکار، اخراج و برکناری و خشم نیازمند یک عامل تعادل‌بخش مثبت است و پوپولیسم آن را به مذهب می‌دوزد.

پیوندهای قوی میان ناسیونالیسم و مذهب در تمام سطوح شکل می‌گیرد: سطح زندگی‌نامه‌ای [biographical]، سطح نمادین و سطح برنامه‌ای [programmatic]. سیدروف مدرکی هم در الهیات دارد. تصادفی نیست که او پس از اینکه به رهبری سیاسی تبدیل می‌شود این موضوع را انتخاب می‌کند؛ دیپلم او بخشی از ابزار ملی‌گرایانه‌اش است و همراه با دستکش‌های بوکسی که در ویدئویی خودنمایی می‌کرد که نامزدی او در کارزار ۲۰۱۳ را ترویج می‌کرد. کارزارهای آتاکا این عامل ترحم مذهبی در شعار نمادین «همبستگی ارتدوکسی» را در هم می‌آمیزد. این کارزار به‌عنوان رویدادی خیریه‌ای طراحی شده بود: رهبر [حزب]، که با کنشگران محلی همراهی می‌شود، به افرادی که تجربه دشواری‌های مربوط به هزینه تحصیلات را دارند بودجه‌هایی برای درمان پزشکی و ... ارائه می‌دهد.

ناسیونالیسم بلغاری همچنان فاقد قدرت نمادین و سیاسی برای تحول یافتن به ناسیونالیسم مذهبی به تعبیر «راجر فریدلند» است اما روی جنبه‌های مختلف «وصله پینه‌دوزی» [patchwork] کار می‌کند: مذهبی کردن هویت ملی؛ تبدیل مثلث خانواده-مذهب-ملت به یک کل ارگانیک که به‌واسطه خاطرات، ریشه‌ها و شهدا متحد می‌شود و کمک‌های اجتماعی را به منزله بخشی از استراتژی‌اش ارائه می‌دهد برای به حاشیه راندن دولت و شکل دادن به پیوندهای مستقیم و قوی همبستگی میان ملت و ملی‌گرایان.

دولت‌محوری یا سیاست حق حاکمیت

«ناسیونالیسمی که ریشه‌هایش به ۷ هزار سال قبل و تمدنی قدیمی‌تر از سومری‌ها و مصری‌ها می‌رسد» قدرتی جادویی دارد و مستحق یک دولت قوی است. ناسیونالیسم به‌عنوان یک نوشداروی فراگیر و ابزاری جادویی تلقی می‌شود. «ما ناسیونالیست‌ها می‌خواهیم...» و لیستی بلندبالا از خواست‌ها و آرزوهای نیرومند را به‌دنبال می‌آورد که طیفی از درآمدهای برابر با درآمدها در بلژیک را تا درخواست‌هایی شامل می‌شود که «کارآفرینان بلغاری باید مسوول صنعت، تجارت و بانک‌های بلغاری باشند نه خارجیانی که با تحقیر با ما رفتار می‌کنند و با ما به‌عنوان ملت رفتاری تبعیض‌آمیز دارند.» این متن- که [آتاکا در رساله‌ای در سال ۲۰۱۳منتشر کرد] حاوی یک صفحه کامل از درخواست‌هایی است که زیر آن خط کشیده شده- دال بر سبکی از پوپولیسم ملی است که اراده رهبران و ترحم ناسیونالیستی آنقدر متقاعدکننده و خودبسنده تلقی می‌شود که نیازی به سیاست‌گذاری برای اجرا شدن ندارد.