«مردم علیه نژادپرستی» (HORA) برای مقابله با اقدامات خشونت باری که «سر تراشیده‌ها» مرتکب می‌شدند پدید آمد. «دوستان آوارگان» یک جنبش شهروندی داوطلبانه است که همزمان در ژوئن ۲۰۱۳ به منزله پاسخ یا واکنشی به بحران آوارگان در بلغارستان و ناتوانی قابل پیش‌بینی حکومت برای مدیریت درست آن تاسیس شد. «دوستان آوارگان» بر سه فعالیت متمرکزند: کمک بشردوستانه؛ بسیج علیه افراط‌گرایی و نبرد نمادین برای کلمات.  

این سه مورد مطالعاتی دو نوع متفاوت و به ترتیب، دو نسل از نهاد مدنی را نشان می‌دهد. نقش NGO‌ها در ساخت یک فرهنگ دموکراتیک در آغاز گذار پساکمونیستی حیاتی بوده است. این سازمان‌های مدنی پساکمونیستی «نسل اول» ترویج‌کننده حقوق بشر اروپایی و معیارها و گفتمان‌های ضدتبعیض هستند. «کمیته هلسینکی بلغارستان» از نوع نسل اول است با تاثیری سه‌گانه حرفه‌ای کردن متخصصان NGO‌ها؛ پایداری و تداوم معتبرترین NGO‌ها مانند BHC یا همان کمیته هلسینکی بلغارستان؛ نقش مهم و ملموس شان در فضای عمومی پساکمونیستی. در سال‌های اخیر، دورنما و منابع سر زندگی جامعه مدنی تغییر کرده و شاهد ظهور بازیگران مدنی پساکمونیستی نسل دوم هستیم. «مردم علیه نژادپرستی» (HORA) و «دوستان آوارگان» نماد این نسل دوم هستند. آنها پتانسیل عظیم خودسازماندهی شهروندان و قدرت همبستگی در وضعیت بحران حاد و انسداد کامل دولتی را نشان می‌دهند. آنها اهمیت حیاتی نیروهای جدید داوطلب برای سرزندگی جامعه مدنی را نشان می‌دهند.   اولین نسل «آنتی بادی‌ها» در قالب NGO‌ها و اندیشکده‌ها با هدف توسعه جامعه مدنی حرفه‌ای شده و نهادینه شدند. بازیگران مدنی پساکمونیستی نسل دوم سازماندهی کمتر داشته و کمتر حرفه‌ای بوده اما خودجوش‌تر هستند. بسیج و تحرک جدید نوع دیگری از بازیگر مدنی را معرفی کرد: «آماتورها»، که مایل و توانمند به انجام آزمایش و تحقیق و پیشنهاد دادن ایده‌های «سترگ» جدید برای انجام اشتباه، اقدام و نوآوری هستند. این داوطلب یک پدیده نسبتا اخیر در توسعه و پرورش نهاد مدنی است. ظهور داوطلبان، نقش‌شان در برخورد با بحران آوارگان و مبارزه با افراط‌گرایی هم بیان اهمیت نهاد مدنی و هم کاتالیزوری برای نوآوری و پویایی و تجدید حیات ستیزه‌جویی است. همکاری میان خودانگیختگی [spontaneity] ابتکار/ جنبش، نهاد مدنی، منطق حقوق بشر و تاثیر بی‌سابقه‌شان نشان می‌دهد که جنبش‌های «دوستان آوارگان» و «HORA» اقدامات و حرکاتی از سوی شهروندان هستند.

چگونه پوپولیسم ملی از پارادوکس‌ها بهره می‌برد

به‌طور پارادوکسیکال، پوپولیسم ملی بلغارستان پدیده‌ای دموکراتیک است. طی دهه اول گذار دموکراتیک، بلغارستان از یک ناسیونالیسم «خجول» برخوردار بود؛ به محض اینکه دموکراسی تحکیم و تثبیت یافت، پوپولیسم ملی رادیکال سر بر آورد. «قدسی» در سال ۲۰۰۸ نوشت پوپولیسم ملی بلغارستان «دست چپی، دست راستی و همه چیز است.» همچون احزاب خارجی راست افراطی، از پارادوکس‌ها نمی‌هراسد؛ بر عکس، آنها را خلق و از آنها بهره‌برداری می‌کند. این پوپولیسم متنوع و ناسازگار است نه به این خاطر که نمی‌تواند بلکه به این دلیل که نمی‌خواهد سازگار و هماهنگ شود. اول، این مساله میان «پوپولیسم ملی بلغارستان» با مخالفانش (لیبرالیسم، سوسیالیسم و غیره) تمایز ایجاد می‌کند. دوم، به قول تاگارت «قلب خالی ایدئولوژیک» [ideological empty heart] پوپولیسم ملی را قادر می‌سازد تا درخواست‌های کاملا متضاد را با هم ترکیب کند: از طرد پرخاشگرانه گروه‌های بزرگی مانند رومانیایی‌ها تا این ادعا که نماینده کل مردم بلغارستان است. باید همچنین به شباهت پارادوکسیکال میان پوپولیسم و حکومت تکنوکرات اشاره کنیم. در نگاه اول، آنها به شکلی متقابل طردنگر به نظر می‌رسند اما هر دو مبتنی بر این فرض هستند که فقط یک راه‌حل درست برای یک چالش سیاسی خاص وجود دارد.  در نگرش تکنوکراتیک، این متخصصان هستند که این راه‌حل طردنگر را مفصل بندی می‌کنند؛ در نگرش پوپولیستی، این مردم هستند. «مولر» در سال ۲۰۱۳ نوشت، هر دو در تقابل با دموکراسی لیبرال هستند که «اوضاع را متفاوت درک می‌کند: این فضایی برای دیدگاه‌های متنوع و آلترناتیوهای سیاسی است.» در میان پارادوکس‌های فراوان پوپولیسم ملی بلغارستان، در اینجا ۵ مورد را توضیح می‌دهم. اولین پارادوکس این است که بلغارستان و اروپای شرقی «مظنونان معمول» هر نوع پوپولیسم افراطی بودند. با این حال، این پوپولیسم بر رای‌دهندگان بیشتر در اروپای غربی بیشتر تاثیر دارد تا اروپای شرقی.