انقلاب جدید روسی؟

تظاهرات عمومی دسامبر ۲۰۱۱ و مارس ۲۰۱۲ در روسیه علیه تقلب در انتخابات [که یک نقطه عطف بود و تظاهراتی هم در سال‌های بعد در مواقع انتخابات انجام می‌گرفت] ثابت کرد که وضع موجود روسیه یک افسانه است. اما سوالی مطرح می‌شود: ماهیت این تظاهرات چیست؟ آیا این یک تظاهرات «درون سیستمی» [intra-systemic] است (یعنی فقط علیه عناصری از نظام و به‌طور فردی علیه پوتین هدف‌گیری شده) یا ضدسیستمی است و موجب تغییر اساسی در نظم سیاسی در روسیه خواهد شد؟ این تظاهرات به‌عنوان طغیان برخی از بخش‌های طبقه سیاسی جدید، متفکران، نمایندگان رسانه‌ها و گروه‌های مدیران و نسل جوان‌تر در شهرهای بزرگ علیه تحقیری که رژیم علیه آنها اعمال می‌کرد، شروع شد. این تظاهرات، تظاهرات مردمی با اخلاق و با سبک و سیاق بود که از رژیم بریده و خواستار «قواعد عادلانه بازی» بودند. با این حال شاید این نتیجه‌گیری از سوی فرد خطا باشد که روسیه درحال تایید قاعده‌ای است که ابتدا از سوی الکسیس دوتوکویل در تحلیل ریشه‌های انقلاب فرانسه مطرح شد و سپس بار دیگر از سوی ساموئل ‌هانتینگتون مطرح شد که به این مساله تقلیل یافت: انقلاب‌های سیاسی نتیجه شکافی هستند که از یکسو میان امیدها و انتظارات یک طبقه اقتصادی جدید توانمند شده و تحصیلکرده و از سوی دیگر نظام سیاسی منسوخ شکل گرفته که در فرآیند قوام یافتن است. در وضعیت و شرایط روسی، این قاعده بعدی دشوارتر و کمتر روشن دارد.

ظهور «طبقه خشمگین» [angry class] روسی بی‌تردید بر مسیر روسیه تاثیر خواهد داشت؛ توهمات در رابطه با پوتین و حلقه‌های نزدیک به او پاک شده و امیدهای جدید به سختی ظهور خواهد کرد؛ پوتین حمایت شهری که همواره برای بقای قدرت در روسیه حیاتی بود را از دست داد؛ شهر مسکو. فرآیند مشروعیت‌زدایی از پوتین در انظار بخش زیادی از فعالان و تحصیلکردگان جامعه شروع شده است. با این حال، مردمی که خواهان تغییر قواعد در چارچوب نظام موجود هستند بخش مهمی از جنبش دسامبر را تشکیل می‌دادند. ماهیت درون سیستمی موج اول تظاهرات روس‌ها در این واقعیت بازتاب یافته که شعار کلیدی‌اش این است: «برای انتخابات آزاد»! «شهروندان خشمگین» طالب این بوده‌اند که مقام‌ها قواعد را دنبال و رعایت کنند و صادق باشند. بخش چشمگیری از آنها هنوز آماده به چالش کشیدن سیستم و اصل «قدرت فردی شده» نیستند. فعلا یکی از نیروهای محرک برجسته در تظاهرات – طبقه متوسط روسیه- که نه به‌عنوان نیروی اقتصادی مستقل بلکه به‌عنوان گروهی اجتماعی که یا به دستگاه دولت یا به اولیگارشی خدمت می‌کنند ظهور کردند، هدف تغییر قواعد بازی را در نظر ندارد؛ در عوض، می‌کوشد تا جایگاه خود را در سیستم موجود بالا ببرد.

جنبش دسامبر با یک سکون جدیدی پایان یافت. بخشی از «طبقه خشمگین» شاید با بسته «تغییرات صوری » و احتمال همکاری فرد با سیستم راضی شود که به آنها اجازه می‌دهد تا بدون خدشه به وجهه‌شان به دفاتر و ادارات خود بازگردند. از این‌رو طبقه متوسط روسیه- به‌دلیل ماهیت و «کارکرد خدماتی» خود در سیستم- به ندرت نقشی تحول‌آفرین ایفا کرده و به‌ندرت نیروی محرک انقلاب جدید روسیه خواهد بود. اما حتی «طبقه خدمت‌رسان» هم به‌شدت از قدرت فردی‌شده در قالب پوتینیستی‌اش ابراز انزجار کرده و وقتی موج بعدی تظاهرات می‌آید، شاید آمادگی کنار گذاشتن انطباق خود را داشته باشد. همان‌طور که تقابل‌های ماه مه ‌میان معترضان و پلیس نشان داد، موج جدید تظاهرات رادیکال‌تر خواهد بود.