در این مطالعه، یک چالش عمده این است که مساله رویکرد آینده چین به نظم بین‌المللی به‌طور غیرقابل انکاری با مسائل گسترده‌تر استراتژیک مرتبط با تحول قدرت چین، نیرومندی و سرزندگی سیستم بین‌المللی و جدیت تعهد آمریکا به هدایت آن نظم بین‌المللی مرتبط است. هرگونه تحلیلی از رویکرد چین به نظم مشترک بین‌المللی- و احتمالا استراتژی و پاسخ سیاسی آمریکا به آن رویکرد- باید این حقیقت را به جد در نظر بگیرد که درحال تعامل با یک هدف متحرک است.

این مطالعه سه یافته مهم در مورد روابط چین با نظم بین‌المللی را به‌دست می‌دهد: اول، می‌توان انتظار داشت که چین در پی نفوذ بیشتر در نظام بین‌الملل به‌عنوان شرطی برای حمایت از آن باشد. از زمانی که چین سیاست جدید مشارکت بین‌المللی را در دهه ۸۰ پذیرفت- و حوزه‌هایی (مانند ارزش‌های لیبرال و حقوق‌بشر) را کنار گذاشت که در آن حزب کمونیست چین از بیشترین میزان ستیز با نظم آمریکایی برخوردار بود- سطح و کیفیت مشارکتش در نظم، رقیب بسیاری دیگر از کشورها است. این کشور موسسات و فرآیندهای چندجانبه را برای دستیابی به منافعش مهم- اگر نگوییم حیاتی – می‌بیند. با این حال همچون آمریکا و قدرت‌های مهم دیگر، یک چین بسیار قدرتمند خواستار استثنائاتی بر قواعد و هنجارها می‌شود آنگاه که منافع حیاتی خود را در خطر ببیند. افزون بر این، با افزایش نقش‌اش در جامعه بین‌المللی، چین احتمالا تغییراتی در موسسات و هنجارها را می‌طلبد که انعکاس قدرت و اولویت‌های ارزشی‌اش به‌عنوان شرایطی برای حمایت از آنها می‌شود. در واقع، در کنگره نوزدهم در سال ۲۰۱۷، پرزیدنت «شی‌جین‌پینگ» خواستار این شد که چین بر حسب قدرت ملی فراگیر و «نفوذ بین‌المللی» تا نیمه قرن به «رهبری جهانی» تبدیل شود. با این حال، این درخواست‌ها احتمالا با ماهیت بنیادین نظام بین‌المللی به ستیزه برنمی‌خیزد. 

دوم، با نگاه به جلو، یک نظم بین‌المللی قوام‌یافته و به‌شدت چندجانبه می‌تواند ابزار حیاتی به‌دست آمریکا و دیگر کشورها برای محدود کردن قدرت چین درحال ظهور به‌دست دهد. توانمندی جمعی روزافزون جهان درحال توسعه فرصت‌هایی در برابر آمریکا می‌گشاید تا این کشورها را در ساختن یک نظم بین‌المللی انعطاف‌پذیرتر به‌عنوان شریک در نظر بگیرد. این به دودلیل عمده درست است: اول، اصلاحاتی که با منافع قدرت‌های درحال ظهور از طریق چندجانبه‌گرایی وسیع‌تر منطبق است، می‌تواند نظام بین‌المللی را پاسخگوتر و استوارتر سازد. دوم، یک نظام بین‌المللی به‌شدت مورد حمایت اهرم بیشتری به‌دست آمریکا می‌دهد؛ همچنین مشارکت از سوی کشورهای بیشتر می‌تواند هنجارها را علیه آن دسته از کشورهایی [individual countries] شکل دهد که به‌خاطر جایگاه، پرستیژ و نفوذشان مورد قضاوت قرار می‌گیرند. در عوض این می‌تواند انگیزه‌ای برای مشارکت و محدود کردن رفتار چین یا ریسک دامن زدن به فرآیند متوازن‌سازی چندجانبه مبتنی بر هنجارهای نظم مرضی‌الطرفین به‌دست دهد. نمونه‌هایی از اصلاحات برای ساختن چندجانبه‌گرایی و تقویت هنجارها عبارتند از: اقداماتی برای توسعه نقش چین و دیگر اقتصادهای درحال توسعه در صندوق بین‌المللی پول (IMF) و افزایش مشارکت چین در میانجیگری ستیزهای بین‌المللی از طریق سازمان ملل. اصلاحات صرف برای انطباق منافع چین و دیگر قدرت‌های درحال ظهور بعید است که تعیین‌کننده رفتار چین باشد. رهبری قدرتمند آمریکا با حمایت قوای نظامی و در همکاری با شبکه‌ای از متحدان و شرکای این کشور برای بازداری چین از در نظر گرفتن نمایان‌ترین و خطرناک‌ترین اقدامات تهاجمی علیه همسایگانش همچنان حیاتی خواهد بود. با این حال، یک نظم چندجانبه منعطف و پاسخگو می‌تواند نقش حیاتی در انگیزه دادن به چین برای عمل در چارچوب- در مخالفت با خارج- موسسات بین‌المللی ایفا کند. 

در نهایت، تعدیلات و تغییراتی در نظم موجود در حاشیه در پاسخ به اولویت‌های چین به‌طور معمول تهدید کمتری متوجه نظم بین‌المللی باثبات خواهد کرد تا آینده‌ای که در آن چین از سیستم بیگانه و منزوی شود. برخی ناظران نگرانی‌هایی در مورد تاثیرات استانداردها یا موسسات جایگزین که از سوی چین تبلیغ می‌شود ابراز کرده‌اند مانند تاسیس بانک سرمایه‌گذاری زیرساختی آسیا (AIIB) برای جان دادن به سرمایه‌‌گذاری‌های توسعه‌محور در آسیا بدون شرایطی (بر حسب حقوق‌بشر، حاکمیت قانون یا کار یا استانداردهای زیست‌محیطی) که معمولا با تلاش‌های بانک فعلی توسعه آسیا همراهی می‌شود. اگرچه ابتکارات چینی‌محور رهبری و نفوذ آمریکا را به چالش می‌کشد اما این ابتکارات عموما تهدیدی متوجه یکپارچگی بنیادین نظام بین‌المللی نمی‌کنند. از آنجا که یک نظام بین‌المللی که مشخص‌کننده حضور گسترده‌تر چین است اما همچنان باثبات و کارآمد است بیشتر از یک نظم بین‌المللی ستیزمحور که در آن چین منزوی باشد به نفع آمریکا است، ایالات‌متحده باید در جست‌وجوی راه‌هایی برای مشارکت در طرح‌های چین‌محور باشد و به تناسب فرصت‌هایی را برای مشارکت چین در موسسات موجود فراهم سازد.  با ملاحظه نقش آینده چین در این نظم، ایالات‌متحده می‌تواند بازتاییدی از میزان بالایی از مشروعیت و اعتمادی که در نظام بین‌الملل از سوی بیشتر کشورها ابراز می‌شود، بگیرد هرچند نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که چین گام‌های قابل‌توجهی در کاهش شکاف «مطلوب بودن» یا «مطلوبیت» با آمریکا در چند سال گذشته برداشته است. براساس بسیاری از معیارها مانند تولید ناخالص داخلی و هزینه‌های دفاعی، ایالات‌متحده برای آینده‌ای قابل پیش‌بینی به‌عنوان قدرتمندترین کشور جهان باقی خواهد ماند و بنابراین حیاتی‌ترین رهبر در نظم بین‌المللی خواهد ماند. به‌طور کلی، چین در برخی حوزه‌های مهم رهبری ایالات‌متحده را کمک‌دهنده به صلح و رفاه بین‌المللی تلقی می‌کند حتی اگر اختلافاتش با آمریکا به مرور افزایش یافته باشد.