در کنگره هجدهم حزبی در نوامبر ۲۰۱۲، رهبران ارشد ظاهرا با این موضع موافق بودند. کنگره دستورالعمل‌ها برای «تحکیم روابط دوستانه» و «تعمیق همکاری برای منافع متقابل» را مطرح و تعیین کرد. در سپتامبر ۲۰۱۳، «وانگ‌یی»، وزیرخارجه، اعلام کرد که سیاست خارجی «برای پیرامون» به یک «هدف اولویت‌دار» [priority direction] تبدیل شده است. «شی» اولین «انجمن کار مرکزی» [central work forum] تا آن زمان را در مورد «دیپلماسی برای پیرامون چین» [diplomacy to China’s periphery] در اواخر ۲۰۱۳ برگزار کرد که در آن وی تغییرات در سیاست خارجی چین برای «محقق ساختن و حمایت» از تجدید حیات [revitalization] چین را به‌عنوان قدرتی بزرگ مطرح کرد. در آن رویداد، «شی» به معیارهای سیاسی برای بازه‌های میان مدت (۲۰۲۰) و بلندمدت (۲۰۴۹) اشاره کرد هرچند گزارش شینهوا بیان می‌کرد که این رویداد فعالیت سیاسی را برای ۵ تا ۱۰ سال آینده اولویت داده است. کنگره نوزدهم حزبی این اهداف را مورد تایید قرار داد. بخش بعد اهداف و سیاست‌هایی را خلاصه می‌کند که از سوی مقام‌های چینی با توجه به نظم منطقه‌ای مبتنی بر تاثیرات کوتاه، میان و بلندمدت پیش‌بینی شده اعلام شد.

چین نه تنها نفوذ خود را در چارچوب نهادهای منطقه‌ای رسمی موجود اعمال کرده بلکه مایل به همکاری با آنها نیز بوده است. چین همچنان در سازمان‌های اقتصادی و سیاسی موجود در منطقه از جمله اجلاس شرق آسیا [East Asia Summit ]، اَپک [APEC] و انجمن منطقه‌ای آ‌سه‌آن [ASEAN Regional Forum] مشارکت داشته است. این کشور با استفاده از رهبری خود به‌دنبال تعیین دستور کاری است که مطلوب منافع چین در سازمان‌هایی مانند CICA، APEC و ... باشد. برای مثال، در سال ۲۰۱۳، مشارکت چین در مذاکرات مربوط به آ‌سه‌آن، به‌طور موفقیت‌آمیزی تلاش‌های این نهاد برای نقد سیاست‌های چین در دریای چین جنوبی را از دستور کار خارج کرد. چین با تحکیم و تثبیت کنترل خود بر بسیاری از مناطق مورد مناقشه درحال شکل دادن دوباره به چشم‌انداز ژئواستراتژیک است. «شی» به محض دستیابی به قدرت موضعی کمتر مصالحه‌جویانه در مورد منافع اساسی کشورش اتخاذ کرد. او بیان کرد که چین حتی زمانی که به مسیر «توسعه صلح‌آمیز» متعهد و پایبند باشد «هرگز منافع اساسی‌اش را فدا نخواهد کرد.» به این ترتیب، چین گام‌های اجبارآمیزی برای تنبیه کشورهایی برداشته که از منافع اساسی چین تخلف می‌کنند اما این اقدامات به‌گونه‌ای است که مانع از وقوع جنگ شود. برای مثال، مقام‌های چینی رسیدگی به صخره‌های اسکاربورو و جزایر سنکاکو را مورد تحسین قرار دادند که در آن چین مبادرت به تلافی تحرکات ادراک شده با اقداماتی کرد که به تدریج وضع موجود را به نفع چین تغییر داد.

چین همچنین سیاست‌هایی را دنبال می‌کند که می‌تواند منجر به دگرگونی‌های چشمگیر در ساختار نظم منطقه‌ای در بلندمدت شود. در این سیاست‌ها، ابهام و دوگانگی پکن در مورد نظم موجود و اشتیاق برای خلق نهادها و سازمان‌هایی که بهتر با نیازهایش تطبیق کند، به‌طور خاص قابل‌توجه است. چین سیاستی چهار خطی را در سطح جهانی دنبال می‌کند که البته در مرحله کاملا پیشرفته‌تری از اجرا قرار دارند:

اول، چین درحال ترویج مجموعه‌ای جایگزین از ارزش‌ها، آرمان‌ها و هنجارها برای پشتیبانی از رهبری منطقه‌ای خود است. «شی» در «انجمن کاری دیپلماسی» [Diplomacy Work Forum] در سال ۲۰۱۳ از مقام‌ها خواست تا مفهوم «درستی و سود» [righteousness and profit] را که برای افزایش جذابیت چین به‌عنوان رهبری منطقه‌ای طراحی شده ترویج کنند. از لحاظ «درستی»، این مفهوم ایده‌آل‌های سیاسی و اخلاقی مانند «دوستی»، «عدالت» [justice] و کمک‌های دلسوزانه برای کشورهای درحال توسعه را ترویج می‌کند. از لحاظ «سود»، این مفهوم سیاست‌هایی را هدف می‌گیرد که نفع مادی براساس ارزش‌های «جامعیت» [inclusiveness ]، «توسعه مشترک» و «همکاری منطقه‌ای» به کشورها می‌دهد. به‌طور کلی، این سیاست‌ها، حقوق بشر و ارزش لیبرال دموکراسی را به نفع تساهل برای تکثرگرایی بیشتر در نظام‌ها و ارزش‌های سیاسی کم اهمیت می‌گیرد. این سیاست‌ها همچنین تعهدات یا الزامات ائتلافی به نفع روابط دیپلماتیکی که مشخصه‌اش احترام به چین در مسائل حساس در ازای روابط تجاری و سرمایه‌گذاری سودآور بیشتر است کم‌اهمیت می‌گیرد. «شی» مقام‌ها را به سوی محقق ساختن ایده‌آل‌ها هدایت کرد تا آنها را به «ایده‌آل‌هایی مشترک» و «کدهای رفتاری» برای منطقه جهت «دنبال کردن و پیروی از آن» تبدیل سازد.

دوم، چین درحال دنبال کردن قدرت اقتصادی و نظامی‌ای است که این کشور را به نامزدی معقول‌تر برای رهبری منطقه‌ای تبدیل خواهد کرد. سرمایه‌گذاری در قابلیت‌های ضدمداخله‌ای [counterintervention] شناخته شده و به تضعیف برتری نظامی آمریکا در منطقه کمک کرده است. هر چه چین به شکل موثرتری قابلیت‌هایی را توسعه دهد که ریسک و هزینه مداخله آمریکا در هر شرایطی را در امتداد مناطق پیرامونی چین افزایش دهد، احتمال بیشتری هست که کشورهای منطقه به‌طور معقول‌تری شروع به تردید در مورد آمادگی آمریکا برای نبرد با چین کنند. اگر این تردیدها افزایش یابد، کشورهای آسیایی ممکن است از خصومت یا درگیری با چین اجتناب کنند آن هم با کم‌اهمیت انگاشتن پیوندها با آمریکایی که او را تکیه گاهی قابل تردید می‌نگرند.