محرمانه‌های کره‌شمالی

از کیم‌ایل‌سونگ تا کیم‌جونگ‌ایل

معروف است که ظهور کیم‌ایل‌سونگ به‌عنوان رهبر کره‌شمالی تا حد زیادی مدیون شانس بود. او یک رهبر چریکی نسبتا معروف بود که در منچوری در کنار کمونیست‌های چینی و سپس در ارتش شوروی، پیش از پایان جنگ جهانی دوم، خدمت می‌کرد. گفته شده که او بی‌سواد بوده و تسلطی بر زبان کره‌ای نداشت و دلیلش این است که وی مدت زیادی در خارج زندگی می‌کرد. مقام‌های شوروی که او را به‌عنوان بخشی از آینده دولت دست‌نشانده کره‌شمالی رصد می‌کردند از عملکرد کیم در آزمون «تئوری مارکسیستی» دچار ترس و واهمه شدند. با این حال، کیم‌ایل‌سونگ توجه «لاورنتی بریا» [Lavrentiy Beria]، رئیس پلیس مخفی انگشت‌نمای شوروی را به خود جلب کرد تا اینکه «بریا» او را به‌عنوان رهبر بالقوه به جوزف استالین معرفی کرد. از آن زمان به بعد، او توانست از مزیت‌های کامل عطایا و نعماتی که به‌خاطر آن شهرت یافت بهره‌مند شود- تبلیغات، کاریزمای فردی و رفتار ماکیاولیستی- تا رقبا را به حاشیه رانده و قدرت را در دستان خود جمع کند.

او با درس آموختن از استالین و مشاوران روس‌اش شروع به ترغیب و تشویق «کیش شخصیتی» کرد که با گذشت سال‌ها بر شدت آن افزوده می‌شد. با آنها که تهدید تلقی می‌شدند با قساوتی فوق‌العاده برخورد می‌شد: کمونیست قدیمی مورد احترام «پاک هون یونگ»- رهبر حزب کمونیست کره در زمان آزادسازی و فردی که روزگاری محتمل‌ترین کره‌ای برای حکومت بر هر دولت سوسیالیستی کره‌ای تلقی می‌شد- خائن و عهدشکن turncoat] شناخته و در سال ۱۹۵۶ با وجود مخالفت شوروی اعدام شد.

به جای امثال «پاک»، رفقای چریک قدیمی در زمره نزدیکان کیم در آمدند که او می‌توانست به آنها اعتماد کند. او همچنین اعضای خانواده خود را در مشاغل کلیدی گماشت. با وجود تعهد ظاهری [outward commitment] کیم‌ایل‌سونگ به مساوات‌طلبی [egalitarianism] و نوسازی و صنعتی‌سازی واقعا موفقیت‌آمیز اقتصاد کره‌شمالی اما وی قلبا یک فئودالیست بود که رویکردی پدرسالارانه داشت. کره در آن زمان درحال بیرون آمدن از پادشاهی و حکومت آریستوکراتیک یانگبان [yangban] بود (که با دورانی ۳۵ ساله از حاکمیت استعماری ژاپنی‌ها مصادف بود). بنابراین اگر از آن چشم‌انداز نگریسته شود، شاید تعجبی نداشته باشد که رهبری با ویژگی‌هایی متضاد مانند کیم بتواند ظهور کند. اگر کسی در عجب باشد که چگونه یک کشور ظاهرا کمونیستی می‌تواند جانشینی موروثی را بسط دهد، نیازی نیست به راه دور برود بلکه نگاهی به کتاب تاریخ کره کافی است. از این رو «یونگ جو»، برادر کیم‌ایل‌سونگ، عضو کمیته مرکزی حزب کارگران شد، به دبیرکلی وزارتخانه سازماندهی و ارشاد در سال ۱۹۶۲ رسید و در سال ۱۹۷۰ هم عضو کامل پولیتبورو شد. دخترش «کیم‌کیونگ‌هویی» [Kim Kyong Hui] هم به کمیته مرکزی پیوست. فهرست بلند بالایی از پسر عموها و دیگر بستگان مشاغل قدرتمندی به دست آوردند. به وابستگان زن سازمان‌هایی (عمدتا کوچک) برای اداره کردن داده شد و همسرانشان هم به دولت آورده شدند. رفقای قدیمی چریک هم توانستند پایگاه قدرت خانوادگی [nepotistic: تبارگماری یا گماشتن اقوام و بستگان و خویشاوندان نزدیک به مشاغل مهم اداری و حکومتی] تشکیل دهند: برای مثال «چو هیون» [Choe Hyon] در کنار کیم‌ایل‌سونگ علیه ژاپنی‌ها می‌جنگید و سپس وزیر دفاع کیم شد؛ فرزندش «چو ریونگ هی» [Choe Ryong Hae] در برهه‌ای یکی از رده بالاترین مقام‌ها و اعیان‌ترین مقام حکومتی بود.  در چنین محیطی بود که کیم‌جونگ‌ایل-که در سال ۱۹۴۱ به‌عنوان فرزند کیم‌ایل‌سونگ متولد شد- توانست به اوج قدرت برسد. طبیعتا در سال‌های آموزش و مدرسه به کیم جوان توجه خاصی می‌شد و به محض پایان تحصیلات در سال ۱۹۶۴ از دانشگاهی که نام پدرش را داشت، او به مدیریت  بخش مرکزی وزارتخانه سازماندهی و ارشاد حزب کارگران گماشته شد.