تحقق«رویای چینی»

برقراری روابط دیپلماتیک دو کشور به دنبال گفت‌وگوی خصوصی دولت نیکسون با پکن بود که از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شده بود. آشتی دو کشور پروسه‌ای چالشی بود، گرچه در سفری که رئیس‌جمهور آمریکا در فوریه ۱۹۷۲ به پکن داشت این مهم حاصل شد. نیکسون بعدها از این سفر خود با عنوان «هفته‌ای که جهان را تغییر داد» یاد کرد. سفر دیپلماتیک و استراتژیک مهمی که به خصومت ۲۵ ساله میان چین و آمریکا پایان داد. از آن زمان، عبارت «نیکسون به چین» به استعاره‌ای برای اقدامات غیرمنتظره، غیرمعمول و اثرگذار یک سیاست‌گذار تبدیل شده است.

شش سال گذشت تا طرفین توانستند برای آغاز روابط دیپلماتیک خود به توافق برسند. برای چینی‌ها، موانع دستیابی به این توافق زمانی برطرف شد که گروه‌های خاصی که مخالف این آشتی بودند کنار زده شدند. فوت مائو تسه دونگ، بنیان‌گذار جمهوری خلق چین و کسی که چندان علاقه‌ای به این رابطه نشان نمی‌داد، نیز در این زمینه بی‌تاثیر نبود. پس از مرگ مائو، به منظور تحکیم قدرت جانشین بعدی، دِنگ شیائوپینگ، پاکسازی‌های سیاسی بیشتری صورت گرفت. بعدها و در سومین نشست جامع یازدهمین کمیته مرکزی حزب کمونیست، دِنگ شیائوپینگ – معمار چین مدرن – برنامه‌ای را برای احیای اقتصاد این کشور رونمایی کرد، برنامه‌ای که طی آن دوره «اصلاحات و بازگشایی» اقتصاد آغاز می‌شد. پس از آن، شیائوپینگ توانست با رد سیاست‌های انقلاب فرهنگی مائو و پایه‌گذاری جمهوری خلق بر اصلاحات اقتصادی گسترده – پروسه‌ای که کمتر از معجزه نبود – به رهبر بلامنازع چین تبدیل شود. با اصلاح و بازسازی و همچنین گشودن اقتصاد چین به روی جهان – که از آن به‌عنوان «انقلاب دوم» یاد می‌شود – شیائوپینگ توانست فصلی جدید در تاریخ این کشور بگشاید. این اصلاحات و سیاست‌ها که «واقع‌گرایی رادیکال» نامیده می‌شد یکی از طولانی‌ترین دوره‌های رونق و توسعه اقتصادی ماندگار را به همراه داشت، دوره‌ای با سه دهه نرخ رشد اقتصادی حدود ۱۰ درصد. این اصلاحات و بازگشایی اقتصاد، مانع از فروپاشی حزب کمونیست که دولت چین کاملا به آن وابسته بود شد. ۴۰ سال پس از این تغییرات نفسگیر، می‌توان فهمید چطور دیدی روشن می‌تواند نه تنها یک کشور را به واسطه رشد اقتصادی بالا متحول سازد، بلکه مدل جدیدی از توسعه را برای سایر اقتصادهای نوظهور به ارمغان آورد.

با بازگشت به ۱۹۷۸، چه کسی می‌تواند تصور کند چین آن زمان، چنین جایگاهی در اقتصاد جهانی پیدا کند(حتی در میان افراد متخصصی که در مطالعات چین خبره‌اند). این کشور که اکنون چهلمین سالگرد اصلاحات و بازگشایی اقتصادی خود – که در زبان چینی تلفظ «گایگه کایفانگ» دارد – را جشن می‌گیرد، از رفاه اقتصادی غیر قابل انکاری برخوردار است، روندی که هنوز نیز ادامه دارد. فرمولی که چین را به چنین قدرت اقتصادی در جهان تبدیل کرده است، دستور شیائوپینگ بود که سیاست‌ خارجی چین را در خدمت تجارت و اقتصاد این کشور درآورد، دستوری که طی آن مخالفت‌ها با سایر کشورها به خصوص آمریکا که بعدها به حامی رشد صلح‌آمیز چین تبدیل شد، کنار گذاشته شد. استعاره سیاست‌هایی که دِنگ شیائوپینگ به دولت توصیه کرد آنجا است که با پنهان کردن قدرت خود در بوته‌ها باید مانع از بروز احساسات منفی و مخالفت‌ها با برنامه‌های اقتصادی و تجاری شد. این نکته‌ای بود که در رابطه با آمریکا به‌عنوان کلیدی‌ترین شریک رشد چین، پکن به دقت رعایت می‌کرد. هنوز نیز چینی‌ها آمریکا را به‌عنوان عنصر حیاتی رشد و توسعه آینده خود می‌دانند.

مقایسه وضعیت حال حاضر چین با ۱۹۷۸، بهترین نمایش را از توسعه اقتصادی شگفت‌انگیز سراسر این کشور و همچنین حضور پررنگ او در صحنه بین‌المللی ارائه خواهد کرد. ۴۰ سال پیش، شکاف گسترده‌ای میان چین و کشورهای بیشتر توسعه‌یافته وجود داشت. در آن زمان اقتصاد این کشور تنها سهمی ۸۴/ ۱ درصدی از ثروت جهان داشت، سهمی که در حال حاضر به حدود ۱۸ درصد رسیده است. سرانه تولید ناخالص داخلی او نیز با رشدی چشمگیر از مقدار ناچیز ۱۰۰ دلار به ۸ هزار دلار افزایش یافته است. اصلاحات اقتصادی عمیق این کشور، بازاری ۷/ ۱ هزار میلیارد (تریلیون) دلاری برای سرمایه‌گذاران خارجی فراهم کرده است، در حالی که چینی‌ها خود نیز مالک ۲/ ۱ هزار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در خارج از مرزها هستند. این غول اقتصادی که بر مبنای معیار تولید ناخالص‌داخلی دومین اقتصاد بزرگ دنیا است (اقتصاد ۱۲ هزار میلیارد دلاری در مقایسه با اقتصاد ۴/ ۱۹ هزار میلیارد دلاری آمریکا)، در حال حاضر بزرگ‌ترین ذخایر ارزی جهان را نیز در اختیار دارد (۱۲/ ۳ هزار میلیارد دلار). جایگاه سوم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی نیز با ۱۷۰ میلیارد دلار متعلق به چین است. با ظرفیت‌های جدید اضافه شده به بخش‌های سرمایه، تکنولوژی و نیروی‌کار، طی یک دهه اخیر این کشور توانسته کمک ۳۰ درصدی به رشد اقتصادی جهان کند.

بنابراین از آنجا که اقتصاد چین با کیفیت‌ بیشتری (نسبت به معیارهای کمی) رشد می‌کند، ابزارهایی در اختیار این کشور برای پیشبرد اصلاحاتی که اولین بار چهار دهه پیش آغاز شده بود قرار می‌گیرد. در ۲۰۱۷ و در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست از برنامه‌ای با هدف پیشبرد اصلاحات در تمام حوزه‌ها و بازگشایی بیشتر در دوره‌ جدید تحت نظارت شی جین‌پینگ – رئیس‌جمهور و دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین – رونمایی شد. او با تقویت رشد اقتصادی و مدرن‌سازی، قصد جوان‌سازی کشور را دارد، برنامه‌ای که از آن تحت عنوان «رویای چینی» یاد می‌شود. با چنین هدفی، رئیس دولت چین چنان که در سخنان او نمایان است، عزم بی‌سابقه‌ای از خود نشان داده است: «تاریخ به افراد با راه‌حل، با جرات و جاه‌طلب روی خوش نشان داده و منتظر افراد مردد، بی‌تفاوت و آنها که از چالش‌ها فرار می‌کنند نمانده است.»

۴۰ سال پس از بازگشایی به روی جهان، اکنون چین انقلاب دیگری را شاهد است، انقلابی با رهبری فردی با اهداف بلندپروازانه برای تبدیل اقتصاد کشورش به ابرقدرت جهان و جوان‌سازی آن به واسطه مدرن‌سازی و رشد اقتصادی. مبنای سیاست‌های این کشور تداوم فرآیند بازگشایی است که در ابرپروژه «یک‌ کمربند یک جاده» گنجانده شده است، پروژه‌ای که در سال ۲۰۱۳ توسط جین‌پینگ افتتاح شد. هدف اولیه این ایده مبتکرانه، تشویق به تجارت دوجانبه و سرمایه‌گذاری مشترک میان ۶۰ کشور زیر چتر آن است، در حالی که هدف نهایی آن ایجاد اقتصاد جهانی باز است.

در ۲۰۱۷، مخارج «تحقیق و توسعه» چین بالغ بر ۲۲۳ میلیارد دلار بود، رقمی که بیانگر سهمی ۲۰ درصدی از کل مخارج جهانی «تحقیق و توسعه» است. این در حالی است که محققان چینی بیش از همتایان آمریکایی خود مقالات علمی منتشر کرده‌اند. چینی‌ها همچنین قویا به دنبال رهبری در حوزه تکنولوژی‌های سایبری و موقعیتی برتر در صنعت فضایی هستند. طبق آخرین برنامه آنها قرار است ۵ ماهواره با دقت بالا طی پنج سال آینده روانه فضا شود، در موقعیت ۲۰ هزار کیلومتر دورتر از زمین. این کشور همچنین برنامه‌ریزی کرده تا سال ۲۰۲۶ فضانورد به فضا بفرستد (با توجه به این واقعیت که تاکنون تنها ۱۲ فضانورد موفق به چنین کاری شده‌اند). به‌علاوه نام بیش از ۱۱۱ شرکت چینی در میان ۵۰۰ شرکت جهانی به چشم می‌خورد (در مقایسه با ۱۲۶ شرکت آمریکایی)، در حالی که در سال ۱۹۷۸ هیچ شرکت چینی در این فهرست حضور نداشت. در نهایت می‌توان مهم‌ترین دستاورد ۴۰ سال اخیر اصلاحات و بازگشایی اقتصادی چین را خارج شدن بیش از ۸۰۰ میلیون نفر از فقر کامل دانست. بر اساس آمارها، سهم چین در کاهش فقر جهان به ۷۰ درصد رسیده است، آماری که بیشتر به نوعی معجزه شبیه است.