به‌نظر می‌رسد که رادیوی خارجی در کره‌شمالی جنبه‌ای مخفی‌تر و زیرپوستی‌تر از تلویزیون خارجی دارد. این به‌دلیل محتوایش است که بیشتر متمرکز بر کره‌شمالی و تهاجمی‌تر است و به‌طور بالقوه تهدیدی برای رژیم محسوب می‌شود. آنها که به رادیوی خارجی گوش می‌دهند مایلند به فراسوی خبر بروند. بهترین زمان خبری برای مردم این کشور از ۱۰ شب تا یک بامداد است. به همین دلیل، بیشتر خبرگزاری‌ها‌ی خارجی که اخبار کره‌شمالی را پوشش می‌دهند شبکه‌ها‌ی «شباهنگام» هستند.    

تغییر در سطح امنیت مرزی چین- کره‌شمالی هم تاثیر مشابهی دارد و احتمالا بر تغییر قیمت هم تاثیر می‌گذارد. سرکوب‌ها هم تجارت برخی اقلام خاص را خطرناک می‌سازد. هیچ‌کس در کره‌شمالی نمی‌تواند چنین اطلاعاتی را به شکلی روشن و به‌روز و به‌موقع از رسانه‌های کره‌شمالی بشنود. بنابراین، اخبار رادیوی خارجی یک «باید» و یک «الزام» برای تاجری است که ممر درآمدش در کره‌شمالی، تجارت است. کسانی که تحصیلات کمی دارند ترجیح می‌دهند اخبار «نرم‌تر» را گوش دهند مانند اخباری که مشتمل بر نامه‌هایی از فراریان به خانواده‌هایشان در کره‌شمالی است. 

اگرچه اخباری از این دست کمتر ارزش خبری دارند و چندان پرخبر نیستند اما چنین محتواهایی فوق‌العاده قوی است زیرا شامل اطلاعاتی درباره تفاوت‌های میان دو کره است و به لحاظ احساسی مهیج است. این اخبار می‌تواند کاری کند که مساله فرار چندان دلهره‌آور نباشد. حتی کسانی هستند که گفته‌اند این نوع خبرپراکنی‌ها الهام‌بخش آنان برای فرار بود. 

اهداف مقطعی که چنین تفاوت‌هایی را بازتاب می‌دهد اکنون میسر شده است. شنوندگان گزینه‌های بسیار متنوعی دارند: تعداد ایستگاه‌های متمرکز بر کره‌شمالی اکنون دو رقمی شده است. همین امر شنوندگان را قادر ساخته که آگاه‌تر شوند، بنگاه‌های خبری که برایشان غیرجذاب است را قطع کنند و در جست‌وجوی چیز دیگری برآیند. نظرسنجی‌ها و بحث‌ها نشان می‌دهد که مالکان رادیو بر بنگاه‌های خبری خارجی پافشاری می‌ورزند حتی اگر آن را کسل‌کننده بیابند یا نتوانند سیگنال را به خوبی دریافت کنند. این روزها آنها هم مانند بسیاری از ما [اما آهسته] به پیش می‌روند و بنگاه‌های خبری خارجی را به رسانه‌های داخلی ترجیح می‌دهند. 

شکاف اجتماعی

درست همان‌طور که دولت کره‌شمالی دارای جناح‌های مختلف با دستور کارهای مختلف است، مردم کره‌شمالی هم یک توده روبات‌گونه و مصمم که از سوی رسانه‌های دولتی کره‌شمالی و رسانه‌های بین‌المللی ترسیم می‌شود، نیستند. مردم کره‌شمالی که با بیان آشکار حقایق در خطر هستند نه‌تنها با یکدیگر متفاوتند بلکه با جنوبی‌ها هم تفاوت دارند. در کره‌شمالی امروز، سه حوزه خاص شکاف اجتماعی می‌تواند اطلاعات زیادی در مورد ماهیت این کشور در اختیار ما قرار دهد: طبقه اجتماعی، منشأ قومی و پیشینه منطقه‌ای.

دو مورد اول شاید شگفت‌آور به نظر برسند زیرا کره‌شمالی به‌عنوان کشوری کمونیستی (یعنی کشوری بی‌طبقه) و به لحاظ قومی یکدست تلقی می‌شود. با این وجود، کره‌شمالی دارای یک نظام سلسله مراتب اجتماعی است که از سوی دولت ایجاد شده و نیز دارای یک جامعه به‌شدت تاثیرگذار چینی است که پیشگام تجارت غیررسمی روزافزون کره‌شمالی و تبادل اطلاعات با دنیای خارج است. مورد سوم آشکارتر است – برای مثال، پدیده ساکنان پایتخت که نگاهی تحقیرآمیز و از بالا به پایین به سایر بخش‌های کشور دارند و قطعا محدود به کره‌شمالی نیست- اما تفاوت‌های منطقه‌ای می‌تواند به ما ایده‌ای بدهد در مورد اینکه تغییرات سیاسی یا اجتماعی- اقتصادی در آینده در کجا ممکن است رخ بدهد. روستاییان کره‌شمالی مثل قبل هستند اما بسیاری از مردمی که در شمال شرق زندگی می‌کنند اکنون از رویدادهای جهان خارج مطلعند و از رژیم کیم سرخورده‌اند! ساکنان پیونگ‌یانگ نیز به‌شدت آگاه و روشن هستند اما منافع‌شان بیشتر به رژیم نزدیک است شاید به این دلیل که بسیاری از آنها زندگی نسبتا راحتی دارند. به همین دلیل، این استان‌های شمال شرقی «ریانگ‌گانگ» [Ryanggang] و «هامگیونگ ‌شمالی» [North Hamgyong] است که باید از نزدیک آن‌ها را مورد مشاهده قرار دهیم. 

طبقه اجتماعی

ممکن است کسی انتظار داشته باشد که یک کشور سوسیالیستی یک «جامعه بی‌طبقه» را به‌عنوان هدف اصلی و نهایی دنبال کند. کره‌شمالی بیشتر به یک جامعه سنتی کره‌ای می‌ماند تا یک جامعه سوسیالیستی. تا زمان اصلاحات «گابو» [Gabo Reforms: مجموعه‌ای از اصلاحات اساسی پیشنهاد شده برای دولت کره است که از ۱۸۹۴ شروع و در ۱۸۹۶ طی حاکمیت «گوجونگ» در پاسخ به انقلاب دهقانی «دونگ‌هاک» پایان یافت.] در سال ۱۸۹۴ (که به‌طور رسمی تمایزات طبقاتی رسمی کره را پایان داد)، کره در طی قرون به یک جامعه فئودالی تبدیل شد که مشخصه‌اش تمایزات طبقاتی قدرتمند بود. زمانی که دوران استعمار ژاپن (۱۹۴۵- ۱۹۱۰)، جنگ کره در سال‌های ۱۹۵۳-۱۹۵۰ و اصلاحات ارضی کیم‌ایل‌سونگ شاهد نابودی نظم اجتماعی کهن بود، کیم اوضاع را برای برقرار کردن یک سیستم طبقاتی جدید بر اساس وفاداری به دولتش مناسب دید. قطعنامه پولیتبوروی حزب کارگر در سی‌ام مه‌۱۹۵۷ مفهوم تقسیم جامعه کره‌شمالی به گروه‌های «وفادار»، «خنثی» و «دشمن» را مطرح کرد.